معضلی که این تهیه کننده به آن اشاره میکرد، همواره وجود داشته است. از همان ابتدا فیلم انیمیشن با حمایت مستقیم دولت شکل گرفت و بعد از آن هم در اغلب اوقات این نهادهای متصل به دولت بودند که متولی تولید فیلم انیمیشن میشدند.
با چنین پشتوانهای انیماتور ایرانی چون با سرمایه تضمین شده دولتی سر و کار داشت بیشتر به بیان دلمشغولیهای خود میپرداخت تا اینکه در صدد جلب رضایت مخاطب برآید. کودکان به عنوان مهمترین مخاطبان فیلم انیمیشن، از همان ابتدا در اینجا نادیده گرفته شدند.
به همین خاطر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، انیمیشنهایی ساخته شد که هدفشان فقط کسب جایزه از جشنوارههای خارجی بود.
سینمای انیمیشن ایران با رویکردی کاملا نخبهگرایانه شکل گرفت و هویت یافت. حاصل کار هم آثاری بود که به لحاظ ساختار سینمایی درخشان بودند ولی مخاطب کودک را به خود جذب نمیکردند.
در این سالها، انیمیشنهایی با هدف رونق دوباره اینگونه سینمایی، مقابل دوربین رفتند. فیلمهایی که البته در نهایت به همان دلایلی که در ابتدای این یادداشت آمد، امکان اکران درسینماها را نیافتند.
سینمای انیمیشن ایران اگر میخواهد از بن بستی که دچارش شده خلاصی بیابد، باید تکلیفش را با خیلی چیزها روشن کند. بحران مخاطب در حالی به عنوان جدیترین مشکل سینمای انیمیشن مطرح میشود که انیمیشنهای خارجی در تیتراژهای رویایی به صورت زیرزمینی منتشر و مورد استقبال قرار میگیرند.
فقدان «جذابیت» در غالب انیمیشنهای ایرانی را در کنار کارتونهای تماشایی هالیوودی بگذارید تا به مخاطب حق بدهید که علاقهای به دیدن محصولات داخلی نشان ندهد. هرگاه به این مسأله توجه شد آن وقت میتوان پای بودجه و امکانات را هم وسط کشید. وگرنه مثل چند تجربه ناکام این سالها، با صرف بودجههای کلان هم نمیشود مشکل پایهای و اساسی عدم جذابیت را مرتفع کرد.
گام اول را هم باید در مرحله نگارش فیلمنامه برداشت. فیلمنامه انیمیشن که مبتنی بر قصههای اصیل ایرانی باشد و با رعایت اصول درام پردازی نوشته شود.