گزیدهای از این دست اخبار را که در روزهای گذشته سرخط خبرهای بسیاری از خبرگزاریهای رسمی و روزنامههای کشور بوده است دوباره خوانی کنید. همه حکایت از گذران زندگی در شرایطی سخت و دشوار است.
اوضاع و احوالی که به گفته بسیاری از شهروندان سرزمینمان حلقه را هر روز بر آنها تنگتر میکند. دزدی، خشونت، تجاوز، آدمربایی، طلاق، ارتشا، اعتیاد، همسرکشی، قتل و خودکشی و...همه از مشکلات اساسی جامعه امروز ماست که جامعهشناسان از آن به عنوان آسیبها و بیماریهای اجتماعی یاد میکنند و پیشگیری از بروز آن را بهتر از درمان میدانند؛
زیرا معتقدند پیشگیری از بروز و گسترش آسیبهای اجتماعی بسیار آسانتر و کمهزینهتر از درمان آن است. اما از سوی دیگر بسیاری از شهروندانی که در این گزارش با آنان گفت وگو شد بر این باورند که افزایش مشکلاتی از این دست و همچنین تبدیل شدن کودکان و نوجوانان به آسیبدیدگان جدی اجتماعی و ظهور مشکلات اقتصادی، از دیگر آثار افزایش آسیبهای اجتماعی هستند.
یک شهروند شاهرودی بیکاری و تورم را از مهمترین مشکلات مردم این شهر میداندکه منشأ بسیاری از آسیب های اجتماعی است : « اگر بخواهم مشکلات شهرمان را نام ببرم مثنوی 70 من کاغذ میشود. اما عمدهترین مشکلی که بخش وسیعی از قشر جوان جامعه را دربر میگیرد، بیکاری است.»
آرمین گلزاده، جوان 29 سالهای است که از زمان فارغالتحصیلیاش تا الان در پی پیدا کردن کاری متناسب با رشته تحصیلی اش است : « شاهرود در منطقهای واقع شده که با کمی آب مواجه بوده و بههمین دلیل کشاورزی آن دچار بحران شده است.
این موضوع باعث شده که بسیاری از شهروندان این منطقه به تهران مهاجرت کنند. هرچند در آنجا هم تا پارتی درست وحسابی نداشته باشی خبری از کار نیست. دولت باید هرچه زودتر چارهای بیندیشد. بهنظرم ایجاد زمینههای شغلی جدید و اشتغالزایی تا حدی از این مشکل میکاهد.»
اما سلمه مصدقی نداشتن امنیت اجتماعی در کوچه و خیابان را مشکل بزرگ شهرش میداند: «باورتان میشود در محلهای که ما زندگی میکنیم از یک ساعتی به بعد دیگر نمیتوان تنها از خانه بیرون رفت.»
این شهروند مشهدی از اینکه پلیس و یا هر سازمان مسئولی تاکنون به این موضوع بهطور جدی رسیدگی نکرده انتقاد دارد: «همین یکی دو هفته گذشته مادر و دختری را که از خرید بر میگشتند دو مرد که سوار بر خودروی پرایدی بودند مورد تهاجم قرار دادند که سرانجام قربانیان پس از کشمکش و کمک اهالی محل توانستند از چنگ آنها بگریزند. »
دکتر داور شیخاوندی، جامعه شناس، در خصوص آثار افزایش بیاعتمادی در جامعه، در مصاحبه با ایلنا میگوید: افزایش بیاعتمادی و ایجاد این فضا در جامعه، بیش از هر چیز سبب ایجاد نگرانی و اضطراب زنان و دختران شده است
از شمال و غرب کشور هم حکایتها شنیدنی است، جالب آنکه دو هموطنی که یکی از رشت و دیگری از سنندج هستند، به موضوع مشترکی اشاره کردند ، آنها از اینکه بسیاری از جوانان به دلایل گوناگون از مشکلات خانوادگی گرفته تا مسائل اجتماعی دچار یاس و افسردگی شدهاند نگرانند: «مدتهاست از چهره جوانان ما لبخند رخت بربسته است، کمتر جوانی را میبینی که در خود احساس امید و نشاط کند، از هر کسی هم علت را جویا میشوی دلایل مختلفی از ترس از آینده گرفته تا نبودن شور زندگی و بیرغبتی به ادامه آن را دلیل اصلی ذکر میکند، اما ایکاش مسئله نگرانکننده تنها همین بود.
حساب کنید وقتی جوان بیکار باشد، تفریحی نداشته باشد و حتی برای گرفتن کوچکترین تصمیم زندگیاش مجبور باشد به چندین نفر که خیلی هم این موضوع به آنها مربوط نمیشود، پاسخگو باشد، طبیعی است که دست به رفتارهای ناهنجاری بزند تا دیده شود. این رفتارها میتواند از آسیب زدن بهخود تا ایجاد ناهنجاریهای به اصطلاح اجتماعی باشد.»
بسیاری از جامعهشناسان معتقدند که نسل کنونی عصبی و خشن است، اما روانشناسان معتقدند ریشه این رفتارها را باید در بحرانهای گوناگون که ناشی از شرایط بد اجتماعی و اقتصادی است جستوجو کرد. هنجارهای اجتماعی در اصل شیوههای رفتاری معینی هستند که بر پایه آنها ارزشهای اجتماعی جامعه شکل میگیرند، حال اگر این هنجارها تبدیل به ناهنجاری شوند طبیعی است که پدیده «وندالیسم» (تخریبگری) بروز میکند.
دکتر ناصر کریمان در این باره معتقد است: «زمانی افراد یک جامعه نسبت بهخود و اجتماعی که در آن زندگی میکنند احساس مسئولیت میکنند و یا بهتر بگویم از همدیگر و محیط اطرافشان حفاظت میکنند که در فعالیتهای گوناگون اجتماعی دخالت داشته و جامعه، رفتاری هماهنگ با آنها داشته باشد.
در غیر اینصورت طبیعی است که او هم به شهروندی منفعل و پس از مدتی به عصیانگر تبدیل خواهد شد و هر چقدر هم جامعه نسبت به آن سختگیرتر باشد او دیگر شهروند مشارکتپذیر نخواهد بود و هر جا بتواند و هر قدر که بتواند حقوق عمومی را نقض خواهد کرد؛ نه کارگری سختکوش خواهد بود و نه کارمندی منضبط.»
این جامعهشناس ادامه میدهد: «جالبتر آنکه ممکن است او حتی نسبت به بدیهیترین منافع مشترک عمومی و اجتماعی هم بیاعتنا شود و علاقهای مثلا برای کممصرف کردن آب نداشته باشد و به عبارتی تمایلی برای رفتار مسئولانه اجتماعی از خود نشان ندهد.
بهویژه اگر حتی گمان کند که این نوع رفتارها باعث زیان به جامعه هم خواهد شد، بنابر این بهنظر میرسد صرفا با گسترش مشارکت اجتماعی است که حفاظت از بخشهای مختلف زندگی و حتی امنیت اجتماعی امکانپذیر خواهد بود.»