کارهای معجزهآسا از آنها سر میزند و در گرهگاههای حساس قصه به داد قهرمان میرسند و او را از ورطههای هولناک نجات میدهند و برعکس گروهی دیگر از همین موجودات، بداندیش و سیهکارند و پیوسته در اندیشه توطئهچینی علیه قهرمان قصه. آدمهای خوب قصه را میفریبند، طلسم میکنند و در سیاه چال میاندازند.
در اساطیر یونان ربالنوعی هست به نام ژانوس که آن را بهشکل انسانی با دو صورت در دو جهت متضاد به تصویر میکشند که یکی به عقب مینگرد و دیگری به جلو و تفسیرشان این است که هم به گذشته نظر دارد و هم به آینده و به همین جهت ماه اول سال را به نام او منصوب کردهاند و ژانویه نامیدهاند، زیرا که ماه چرخش سال است، از سال گذشته میآید و رو به سوی سال آینده دارد.
پس هر پدیدهای که ماهیت دوگانه داشته باشد را به ژانوس تشبیه میکنند. در واقعیت نیز پدیدههای بسیاری هستند که ماهیتی دوگانه دارند؛ هم مفیدند هم مضر؛ هم ترقی و پیشرفت بهدنبال دارند و هم پس رفت و عقب ماندگی. میتوانند حیات انسانی را ارتقا بخشند و زندگی ما انسانها را دلپذیرتر، راحتتر و اخلاقیتر کنند و همچنین امکان دارند که آرامش و آسایش را از بین ببرند، شکاف فقر و غنا را افزون کنند و بیاخلاقی و فردگرایی را رایج کنند. میتوانند چنان نظم و انضباط و زیبایی طبیعت را بر هم زنند که جهان به خرابهای تبدیل شود خشک و بیبار و بر یا ممکن است آنسان با طبیعت رفتار کنند که زایا و زیبا و سخاوتمند بماند و پربارتر و زیباتر هم بشود.
بهترین نمونه چنین پدیدهای همان است که توسعه و پیشرفت نامیده میشود و امروزه بزرگترین متولیان آن دولتها هستند. از آغاز قرن نوزدهم فرایند توسعه شروع شد؛ ابتدا در یکی دو کشور در اروپای غربی توسط صاحبان سرمایه و ابتکار و کمک دولتها و پس از آن در کل جهان و عمدتاً توسط دولتها.
قرن بیستم بهویژه قرن توسعه بود و از نیمه قرن، پس از پایان جنگ، کشورهای در حالتوسعه به این قافله پیوستند.
بدون هیچ تردیدی توسعه برای نوع بشر دستاوردهای مثبت شگفتانگیزی داشته است. زندگی ما در قرن بیست و یکم با اجدادمان قابل مقایسه نیست. بیماریهایی که روزگاری مردم را به کام مرگ میبرد، امروزه جز در برخی از باریکههای عقب مانده جهان، مهار شدهاند. اجتماعاتی که در جنگلها یا در دامنههای مرتفع زندگی خودکفایی داشتند و از سایر همنوعان خود نه اطلاعی داشتند و نه با دیگران مراودهای، امروزه محصولاتی را مصرف میکنند که کیلومترها دورتر از محل زندگی آنها تولید شده است و از طریق امواج و رسانههای الکترونیک از جزئیترین جنبههای زندگی ملل دیگر و تازهترین دستاوردهای دانش و هنر آگاه میشوند.
راهها، پلها، کانالها، دستگاهها، ساختمانهای عظیم، کشتیها، اتومبیلها، هواپیماها، تجهیزات درمانی، نظامی و... همه و همه محصول کوششهای توسعهای هستند که اغلب توسط دولتها و گاه بخش خصوصی در قالب تصمیمهای سیاستگذاری، برنامهها، طرحها و پروژهها اجرا شده و چهره جهان را تغییر دادهاند و البته همه آنها با نیت خیر و در جهت ارتقای کیفیت زندگی بشر طراحی و اجرا شدهاند.
با وجود این، توسعه، مثل ژانوس چهره دیگری هم داشته است و آن چهره تخریبگری است که تا یکی دو دهه پیش از این، شمار اندکی از مردم از وجود آن خبر داشتند. این چهره تخریبگر در درجه اول، آسیب بسیار زیادی بر محیطزیست بشر و سایر جانداران کرهزمین رسانده است که خوشبختانه امروزه آگاهی از آن در همه جا وجود دارد.
همه ما از بلایی که بر سر جنگلها آمده است، خبر داریم. وضع تغییر آب و هوایی و آثار منفیای که برای زندگی انسانها دارد، از میان رفتن گیاهان و جانورانی که ذخیرههای ژنتیک ارزشمند هستند و هر کدام در این سفرهای که حق عز و جل گسترده است، سهم خود را دارند. آلودگی هوا، آبها، صدا، مواد شیمیایی و آلودگی طبیعت ناشی از رها شدن مواد زائد سنتتیک در آن، آلودگی خاکها در اثر استفاده از سموم، خشکسالی و سیل و توفان در اثر به هم خوردن تعادل طبیعت به خاطر استفاده شدید از سفرههای آب زیرزمینی و آبهای سطحی، از طریق سدسازی و استخراج آب با دستگاههای الکترونیکی، بخشی از این پیامدهای منفی هستند. همه میدانیم که اگر مراقب نباشیم و از محیطزیست مراقبت نکنیم فرزندان ما امکان زندگی روی کره خاک را نخواهند داشت.
مداخلات توسعهای به آسیبهای اقتصادی- اجتماعی هم انجامیده است که اهم آن عبارتند از: شکاف عمیق میان فقر و غنا تقریبا در همه جای جهان و بهویژه جهان درحال توسعه،محرومیت از آب سالم و بهداشتی، بحرانهای اقتصادی مکرر، عقبماندگی و وابستگی اقتصادهای کشورهای درحال توسعه به کشورهای مرکز، گرسنگی و فقر و بیکاری و بیمسکنی در همه جای جهان و بهویژه جهان در حال توسعه، معضلات اجتماعی و فرهنگی که در همه جهان با آن روبهرو هستیم، دگرگونی سریع سلیقهها و هنجارها، سلطه بسیار قوی رسانههای جمعی، تزلزل خانوادهها در بسیاری از نقاط دنیا و تجسد و ناتوانی خانوادهها در انطباق با شرایط روزگار و تربیت و اجتماعپذیری مناسب فرزندان، مشکلات آموزش فرزندان و... .
آنچه از این مرور کوتاه بر چهره منفی مداخلات توسعهای درنظر داریم این است که بگوییم در این سالهای آغاز قرن بیست ویکم، دیگر توسعه سریع به معنای طراحی و اجرای سریع طرحها و پروژهها به امید دستیابی به پیشرفت نمیتواند هدف باشد.
آنچه امروزه مهم تلقی میشود توجه به آثار مثبت و منفی زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی مداخلات توسعهای و پیشبردنِ امر توسعه به شیوهای است که به ارتقای کیفیت زندگی مادی و معنوی انسانها بینجامد. پس هم سیاستها و هم برنامهها و طرحها و پروژهها میباید از لحاظ آثاری که بر محیطزیست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ میگذارند، چه مثبت و چه منفی، به دقت ارزیابی شوند و این ارزیابیها بر حسب مورد میتواند ارزیابی پیش از اجرا، حین اجرا و پس از اجرا باشد. البته انجام این ارزیابیها نیازمند تواناییهای علمی و ظرفیتهای سازمانی و نیروی انسانی است.
درباره ارزیابی تأثیر اجتماعی، بهطور خاص، باید گفت که اگر ارزیابی زیستمحیطی طرحها و پروژهها در سالهای اخیر تا حدودی رواج یافته و ارزیابی اقتصادی پروژهها نیز کم و بیش انجام میشده است اما ارزیابی اجتماعی، کاملا مهمانی تازه وارد است و به ندرت انجام میشده است و اینکه شهرداری تهران در سالهای اخیر به این مهم بها داده است، فرصت مغتنمی است و تأکید این نهاد مردمی بر اهمیت ارزیابی تأثیر اجتماعی و تأکید بر این نکته که اگر میخواهیم کوششهای توسعهای دولت و ملت به زندگی بهتر برای همه ما بینجامد لازم است که ارزیابی اجتماعی طرحهای توسعه را در کنار ارزیابی زیستمحیطی و اقتصادی جدی بگیریم و بهکارببندیم تا بتوانیم جنبههای منفی مداخلات توسعهای را بهطور همه جانبه مهار کرده و از ابعاد مثبت آن بهرهمند شویم.