دوچرخه: نامه‌های نوجوانان که به مناسبت هشتمین سالگرد تولد «دوچرخه» فرستاده‌اند

به تو افتخار می‌کنم

دوچرخه عزیزم! سه سال از بهترین روزهای عمرم با من بودی و الان که تو هشت ساله شدی و من 18 ساله‌ام، به داشتن دوست خوبی مثل تو افتخار می کنم... وقتی که می‌پریدم بالا و پایین و شیطانی می‌کردم، به جرم بزرگ شدن مجبور بودم کل مهمانی گوشه‌ای کز کنم و ورجه ورجه رو بگذارم کنار. وقتی همه می‌گفتند دیگر بزرگ شدی، اما نمی‌گذاشتند کارهای بزرگانه بکنم، وقتی که نمی‌دانستم کجای راهم  و کی قرار است به مقصد برسم، دوچرخه من، تو بودی که دستم را گرفتی...نه به من گفتی کوچولو و نه خانم بزرگ. من را  صدا زدی: نوجوان.

این سال‌های به ظاهر سخت را تبدیل کردی به بهترین روزها و ساعت‌های زندگی‌ام. تو بودی که به من فهماندی مزه دوستی چیست... مزه مهربانی، موفقیت، امید، هیجان، جنبش، آرزو و عشق...

دوچرخه جان! 01 سال از من کوچک‌تری؛ ولی نصیحت‌هایی به من کردی که هادی راهم شدند...سنگ صبوری برای من بودی که هیچ وقت احساس تنهایی نکردم...باعث غرور من هستی...تا آخر عمر برای  نوجوانی دست یافته‌ام مدیونت هستم.

اکرم سلطانی از تهران

تصویرگری : سهیلا کاویانی، خبرنگار افتخاری ، شهر قدس

زیستن نه در سایه

زبونم بند می‌آد وقتی می‌خوام حرف بزنم.  اما باید بگم، هرچی دارم از تو دارم.  می‌خوام بدونی من همیشه به یادت بودم. باهات زندگی کردم و اگه صبوری کردم و می‌کنم، به‌خاطر چیزهاییه که از تو یاد گرفتم. کاش می‌دونستم از کجا باید شروع به حرف زدن بکنم. کاش می‌دونستم و همین ندونستن بود که منو سال‌ها از تو،  بهترین دوستم، دور نگه داشت. اما تو که می‌دونی، ننوشتن برای من، اگه معناش زنده نبودن نباشه، لابد زندگی نکردنه و من به شهادت شماره‌های دوچرخه سال‌هاست که زندگی نکرده‌ام. این نبودن ها و زیستن در سایه، منو عذاب می‌ده. وای دوچرخه جون! دارم برای تو می نویسم.  این منو سبک می‌کنه. می‌خوام برگردم و باشم . می‌خوام ثابت کنم که هستم، همین‌جا، روی همین یک وجب اکنونم با تو.

می‌خوام مثل قدیم‌ها برات بنویسم و هی منتظر بشم که نام‌‌هامو چاپ کنی. هنوزم همون نوجوون این شکلی دوچرخه ام! عدد شناسنامه‌ام چیز دیگه‌ای می‌گه، اما تو سرزمین دوچرخه می‌شه این کار رو کرد. 

راحله شبان فیض آبادی، خبرنگار افتخاری قدیمی دوچرخه از زاهدان

تصویرگری :نیلوفر نیک بنیاد، خبرنگار افتخاری ، تهران

از یک دوست بی وفا

 تولد هشت سالگی‌ات را تبریک ‌می‌گویم. تولدی که برایم خیلی مهم‌تر از تولد دیگر دوستانم است. می‌دانی چرا؟ چون در این یک سالی که با هم  بودیم، تو بیش از هر دوست دیگری به من آموختنی آموختی. اما من شاید آن‌قدرها هم دوست خوبی نبوده باشم و برای همین در شگفتم که تو چه طور این‌قدر باگذشتی که هیچ نگفتی!

تولدت مبارک دوست دوچرخه‌ای‌ام!

یاسمن مجیدی، خبرنگار افتخاری از تهران

تصویرگری : مینا صیادی، خبرنگار افتخاری ، کرج

از ته قلب

امسال که هشت ساله می‌شوی، همه ما نوجوانان دوچرخه‌ای برایت دردل‌هایمان، در قلم و کاغذهایمان و در همه جای کره زمین جشن تولد می‌گیریم. ان‌شاءالله هشتصد ساله شوی و میلیون‌ها نوجوان با تو هم رکاب شوند، همان‌طور که ما رکاب می‌زنیم. اما گاهی این رکاب‌ها ضعیف می‌شود. به خاطرش مرا ببخش!

نیلوفر شهسواریان، خبرنگار افتخاری از تهران

تصویرگری : تینا تیماج چی، تهران

برچسب‌ها