زمستان
مادربزرگ!
هوا چهقدر سرده
با این که سه تا پتو انداختم روم،
ولی باز سردمه
کجاست دستهای گرمت
مادربزرگ؟
خاطره معروفنژاد، خبرنگار افتخاری از بروجرد
تصویرگری: مریم عابدی،خبرنگار افتخاری، قوچان
عروج
خونت که ریخت،
رگهای زمین
جان تازه گرفتند
پایت هنوز به آسمان نرسیده
جوانه زدی در خاک
حالا درخت
تفسیر نام توست
که روز به روز
بلندتر میشود!
سپیده الوندی، از تهران
روز برفی
یک گلوله برف
هدف میگیرم صورت تو را
جیغ میکشی
سرخ میشود گونههایت از سرما
یک گلوله برف
هدف میگیری
خم میشوم
سفید میشود
گونههای دیوار
بلندبلند میخندیم!
مهلا شریف، خبرنگار جوان از تهران
عکس: زهره خاقانی،خبرنگار افتخاری، تهران
فاصله
ما انگار
هزار جادۀ دور
با هم فاصله داریم
و هرچهقدر هم که نشانی هم را بلد باشیم،
یکدیگر را پیدا نمیکنیم
هیچ ستارهای
راهمان را نشان نمیدهد
و هیچ دستی
انتهای این جاده را
به خورشید گره نمیزند...
فریبا دیندار، خبرنگار افتخاری از تهران
معما
شبهنگام
ابرها به کجا هجرت میکنند؟
و خورشید بعد غروب
به کدام خانه پناه میبرد؟
و صبحگاهان
ستارهها
- اینهمه ستاره -
به کجا میگریزند؟
و ماه
برای چه کسی لالایی میخواند؟
سدرا محمدی از بوکان
تصویرگری: مارال طاهری
ترانه چشم
ضربالمثل زمانه شد چشمانم
معروفترین ترانه شد چشمانم
از بس تو نیامدی و من باریدم،
دریای مدیترانه شد چشمانم
عارفه دهقانی، از تهران
تنها
من تنها ماندهام
پشت دیوارهای سکوت
سیده منور ثامنی، خبرنگار افتخاری از رشت