دوچرخه: شعر «زنگ دوستی» از سعیده اصلاحی و «روزی از این روزها» از عباس تربن.

زنگ دوستی

زنگ اول: صف صبحگاهی
با دلی که سراپا هیاهوست
صاف می‌ایستی روی یک خط
توی صف، دست بر شانۀ دوست

در حیاطی که لبریز شادی است
می‌زنی دست و می‌خوانی آواز
توی دفترچه‌ای رنگ رؤیا
می‌نویسی: چه آبی است پرواز!

زنگ آخر: به امید دیدار
بوسه‌ای می‌فرستم برایت
خوب دقت کن، افتاده انگار
عکس یک سیب بر گونه‌هایت

روزی از این روزها

کوچه چه تاریک و چه غمگین هوا
دل به چراغی کوچک بسته‌اند
                                خانه‌ها
خانه چه خالی به نظر می‌رسد
یک قفس سوت‌وکور
نیستی
جاده تو را برده به آن دورِ دور
پنجره‌ها بی‌تو چه تکراری‌اند
پنجره‌ها بی‌تو چه بی‌منظره
سینه پر از حرف نگفته، ولی
تا که دهان باز کنی، می‌شود
خالی از آهنگ و صدا، حنجره
بارها
نام تو را بی‌صدا
خوانده‌ام
پشت همین پنجره‌ی سوت و کور
بی‌قرار
منتظرت مانده‌ام
روزی از این روزها
می‌رسی
با بغلی از گل و نور و بهار
می‌رسی و
                        می‌شکفد عاقبت
پنجره‌ی بستۀ این انتظار!

برچسب‌ها