فکر شیرین
یک... دو، یک... دو، یک...دو
رژه میروند
یک... دو، یک... دو، یک...دو
یک دسته مورچۀ کوچک
یک... دو، یک... دو، یک...دو
جمع شدهاند دور تکهای فکر شیرین
من همین الان
از مغزم دور ریخته بودمش!
فکری برای مورچهها
شعر با تکرار سهبارۀ «یک...دو» شروع میشود، سطری که در مجموع سهبار به صورت یکی در میان تکرار میشود. این تکرارها به روشنی، حرکت منظم مورچهها را (که شاعر آن را به رژه تشبیه میکند) تداعی میکند. با این حال، به نظر میرسد طولانی بودن این ترجیع (به خصوص در آخرین تکرار) رنگ کسالت به شعر میبخشد و فاصلهای ناخوشایند بین حرفهای شاعر میاندازد.
ترکیب «فکر شیرین»، ترکیبی شاعرانه است که بر اساس فرمول «حسآمیزی» (درآمیختن دو حس متفاوت با هم) خلق شده. اما این ترکیب از نظر ادبی و به خودی خود، ویژه محسوب نمیشود. نقطۀ اوج شعر را باید تصویر عجیب و غریب پایان شعر دانست که از «فکر»، غذایی برای مورچهها میسازد: «تکهای فکر شیرین/... که همین الان/ از مغزم دور ریخته بودمش!»
ضمیر «من» در یک سطر مانده به آخر، اضافه به نظر میرسد و در عین حال در شکل فعلی، اثری از پیوند محکم با بخش پایانی نیست. شاید بهتر میبود به جای این کلمه، «فکری که» گذاشته شود تا تأکید بیشتری روی تصویر فراواقعی شعر به وجود بیاید: «فکری که همین الان/ از مغزم دور ریخته بودمش!»