باور کنید کهیر زدیم بس که این مضاف و مضافالیه را شنیدیم. این روزها هر جا را که نگاه کنی، این کلمهها عینهو باراناسیدی به سروکلهات میبارد. واژههایی که عینهو سوسک شاخدار از صفحههای روزنامهها و مجلهها و تلویزیون و کامپیوتر بالا میروند.ما هم برای این که از غافله عقب نمانیم، گفتیم در باره این مشکل بشریت سه سوتی بنویسیم، ولی نمیدانیم از کجا شروع بفرماییم.
دیروز دیدیم نیمسوت سوت به سوت شده سماغ میمکد. فرمودیم: «چه کار میکنی، سوت سوتک؟»
گفت: «اوقات را میفراغتم!»
گفتیم: «عجب!»
گفت: «جان مش رجب!»
امروز صبح دیدیم نیمشوت شوت به شوت شده، ژاکتی را که پارسال برایمان بافته بود، میشکافه. پرسیدیم: «تو چه کار میکنی شوت شوتک؟»
گفت: «فراغتم را در اوقات سپری میکنم.»
گفتیم: «چه جوری؟»
گفت: «ژاکت پارسال شما را میشکافانم تا برای امسال شما ژاکتی جدید ببافانم.»
گفتیم: «عجب!»
گفت: «جان مش رجب!»
سوت دوم
آینده؛ چراغ گذشته
یکی از مسئولان: باید برای اوقات فراغت کاری کرد.
یکی دیگر از مسئولان: وقت طلاست! اوقات فراغت معدن طلا.
آن یکی دیگر: برنامه ما برای پرکردن اوقات فراغت کولاک است.
دیگری: صدور اوقات فراغت به جهان.
تصویرگری: لاله ضیایی
حال کردید؟ به این میگویند مدیریت اوقات فراغت. البته این را هم بفرماییم که این حرفها از روزنامههای چند سال پیش در آورده شده است. اگر میبینید که نسل سوم و چهارم اینقدر نبوغ دارند که میخواهند دنیا را بترکانند، به دلیل همان برنامهریزی سالهای گذشته است. باور ندارید؟ سری به روزنامههای گذشته بزنید. اصلاً نیمسوت پیشنهاد میکند برای این که اوقات فراغتمان پر شود، بروید کتابخانهها و آرشیو روزنامههای گذشته را ورق بزنید و تیترهایش را بخوانید؛ هم فال است و هم تماشا.
سوت سوم
راه حل
این نیم شوت از دست ما برزخ است، برای اینکه در باره اوقات فراغت چیزمیز نوشتهایم. ایشان معتقد است، باید دست از سر کچل بچهها برداشت. اصلاً به بزرگترها چه مربوط که برای بچههای مردم برنامهریزی میکنند. آن هم بچههایی که 9 ماه تمام درس خواندهاند و حالا میخواهند لم بدهند پای کولر و پنکه و تلویزیون، هی تخمه بشکنند و آلبالو و زردآلو و هلو و شفتالو بخورند و رویابافی کنند.
ولی ما معتقدیم نباید بچهها را ول کرد به امان خدا. کی گفته اینها 9 ماه درس خواندهاند. به جان این نیمسوت اگر سر جمع 9 روز هم درس خوانده باشند. تازه، ما میخواهیم یک پیشنهاد جالب بدهیم. میخواهیم بگوییم در میان سازمانهایی که تا به حال بوده، جای «سازمان اوقات فراغت»، خیلی خالی است. بنده هم جان میدهم برای مدیریت اوقات فراغت، چون از بیکاری حسابی اوقاتمان تلخ شده است. شاعر مادر مرده هم همین نظر را دارد، چون فرموده:
ای که داری قصد رفتن به فضا
پیشرفتی نیست در قوت و غذا
کشکی کشکی، هیچکس آدم نشد
در فضا هم نیست آدم، از قضا
گر بخواهی بشوی خوب و عزیز
وقت خود را دان غنیمت ای کذا
آب و نان و برق و برنامه بیار
هی نگو به در و دیوار ناسزا
البته این شعر همینطور ادامه داشت و ما برای اینکه اوقات فراغت شما ضایع نشود، بقیهاش را ریختیم در سطل آشغال.
اوقات فراغت به خیر و خوشی باد!