تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۵:۰۸

دوچرخه: شعرهای شاعران نوجوان.

نقشی از من

نمی‌خواهم مترسک باشم
و بی‌نقش
کنار یک جاده، پیاده
با پوشال‌های از هیچ، ساده
باران که بارید،
نرسم به رنگین‌کمان
گریستن را توانم نباشد
مترسک نخواهم بود
انسان بودن
همه‌چیز است
-نیمه‌ای از خدا بودن-
ما کم نیستیم
کم می‌شویم
با هر نفس!
عاطفه باباشاه
 از اسلام‌شهر

از دست تو

با دست‌های تو
من یک پرنده‌ام
که آبی‌ترین نقاط آسمان را
فتح می‌کند

                     زینب حاتم‌پور از شهرری

تصویرگری: سعیده ترکاشوند

من هم دریا

نیا، به جهنم!
مگر دریا مرد
از بی بارانی؟

                     نیلوفر نیک بنیاد از تهران

لذت نفس کشیدن

چه لذتی دارد زندگی
برای ماهی کوچکی
 که در تنگ شیشه‌ای
هزاران بار در این گردی تکراری
به دور خودش می‌چرخد
و تنها دل خوش می‌کند
که با عوض شدن آب تنگ
نفس تازه می‌کند

                     سدرا محمدی از بوکان

راز

دلم می‌خواهد بدانی
آنچه را که
دلم می‌خواهد بدانی

                     فریبا دیندار  از شهر ری

تصویرگری: الهه صابر، تهران

برچسب‌ها