جمعه ۹ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۷:۳۷
۰ نفر

آتوسا رقمی: منتظرش بودم. زنگ زدم روابط عمومی مرکز هنرهای نمایشی. گفتند هنوز نیامده.

کمی صبر کردم. باز زنگ زدم. باز هم نیامده بود. باز... باز هم...
چاره‌ای نبود. باید صفحه را می‌بستیم و به چاپخانه می‌رساندیم. می‌دانستم که اگر یک روز دیگر صبر کنم، می‌آید، اما نوبت چاپخانه، نوبت چاپخانه است. صفحه بی‌حضورش بسته شد؛ صفحه‌ای که از رسیدن بیست و هشتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر خبر می‌داد، اما جای پوستر جشنواره در آن خالی بود.

فردای آن روز رفتم مرکز هنرهای نمایشی تا چیزهایی را که مربوط به جشنواره است تحویل بگیرم. با نگاهم دنبالش گشتم. مشتاق بودم ببینم امسال چه شکلی است. انتظار مشتاق‌ترم هم کرده بود. چشمم افتاد روی میز. بود. یکی نبود. دو تا بود. نه، یکی بود اما دوتایی بود. دو کادر سادة ساده. در هر دو، رنگی با بافتی خاص تمام کادر را پوشانده بود. یکی آبی، یکی نارنجی. در حدود نیمه هر دو کادر فقط یک بریدگی دیده می‌شد. بریدگی‌ها قوس داشتند، یکی رو به پایین، یکی رو به بالا.

بی‌نظیر بود.

اغراق‌آمیز است؟

واقعاً عالی بود.

طراح خوش‌فکرش، یحیی پاکدل، با انتخاب دو رنگ و ساده‌ترین طرح ممکن یک عالم حرف زده بود.

این دو پوستر، یا بهتر بگویم، این پوستر دوقلو، نماد هنر تئاتر است. همان نماد قدیمی که همه‌‌مان می‌شناسیمش:‌ دو چهره، یکی خندان، یکی گریان.

ما عادت داریم پوستر را به صورت تک ببینیم و مستقل. یک کادر که در آن همه اطلاعاتی که لازم است، به مخاطب منتقل می‌شود و تمام؛ پوستر در خودش تمام می‌شود. اما این پوسترها در خودشان تمام نمی‌شوند. باید در کنار هم و با هم دیده شوند تا تمام اطلاعاتشان منتقل شود. آنها مکمل هم اند.

برای همین هم دو رنگ مکمل برایشان انتخاب شده: آبی و نارنجی. یکی سرد و یکی گرم. باز هم ویژگی‌های مکمل. و بالاخره یکی خنده و یکی گریه.

پس این‌طور. خنده و گریه، غم و شادی هم مکمل هم اند. باید در کنار هم و با هم باشند تا زندگی کامل شود!

در تمام این سال‌ها نشانه تئاتر را دیده بودم و به این موضوع فکر نکرده بودم. چشم و ذهنم به آنها عادت کرده بود، اما به یک پوستر دوقلو، نه.

کد خبر 100454

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز