حتی کسی که شعرهای گذشتۀ سپانلو را نخوانده و از کارنامۀ شعری او بیخبر است، ردپای پررنگ شهر مورد علاقۀ سپانلو را در این کتاب میتواند ببیند:
«قایقسوار بودیم/ در ایستگاه آب/ بالای نهرها/ در کوچهباغ تجریش/ از شیب جویبار/ رفتیم رو به پایین/ همراه آبشار/ رگهای شهر تهران/ جاری/ فصل بهار و آبسواری...»
موسیقی در شعرهای «قایقسواری در تهران» حضور پررنگی دارد. در واقع سپانلو از کلمهها قایقی میسازد و آنها را بر موج وزن رها میکند. به این ترتیب سپانلو موفق میشود مخاطب را با خود به دریایی از عاطفه و اندیشه ببرد:
«تنها فضانورد و باران/ از آسمان/ به خاک/ بازنمیگردند/ انسان همیشه، در سفر بازگشتنیست...»
چنان که میبینید، شعرهای سپانلو زبانی ساده و صمیمی دارند و تقریباً همۀ مخاطبان میتوانند با آنها ارتباط بگیرند.
سیمین دانشور، نویسندۀ نامآشنا مقدمهای بر «قایقسواری در تهران» نوشته که البته زمان نگارشش به چهارده سال قبل برمیگردد، ولی در نوع خود خواندنی است و از نگاه یک داستاننویس سعی در ارایۀ تصویر ی کلی از شعر سپانلو و ویژگیهای آن دارند.
«قایقسواری در تهران» که در صفحات آغازین خود، تقدیمنامهای ستایشآمیز دربارۀ پنجاه سالگی دارد، 37 شعر و 144 صفحه دارد و با قیمت 3000 تومان از سوی نشر افق روانۀ بازار کتاب شده است.