گوشواره پیدا نشد، اما به جای آن سؤالی در ذهنم پیدا شد! نقش فرشهای خانه با هم فرق داشتند، چرا من نقش و رنگ قالی ششمتری اتاق پذیراییمان را از بقیه بیشتر دوست داشتم؟
گاهی چنان غرق یکنواختی میشوم که باید تلنگری به یادم بیاورد چیزهایی که خیلی به آنها نزدیک هستم ویژگیهای خاصی دارند. مثلاً همین قالی؛ ما که لحظههای زیادی از زندگیمان در کنار و روی این اثرهای با ارزش هنری که سابقه چند هزار سالهای را پشت سر دارند، میگذرد، تا به حال چند بار به طرح و نقش و رنگشان نگاه کردهایم؟
به جای گوشواره گمشده رفتم به دنبال پاسخ سؤال جدیدم:
بهترین جا برای پیدا کردن جواب، کتابخانه بزرگ پدر بود. مطمئن بودم حتماً یک کتاب درباره قالی در آن پیدا خواهم کرد. با این حال اول رفتم سراغ فرهنگ معین. آنجا بود که فهمیدم «فرش» یک کلمه عربی است بهمعنی هر چیز گستردنی، و قالی هم فرشی است که با الیاف حیوانی مثل پشم و ابریشم و الیاف گیاهی مانند پنبه و کتان تهیه میشود. اطلاعات دیگری هم زیر کلمه قالی نوشته شده بود، مثلاً این که قالی در دستهبندی هنرهای تصویری در رده منسوجات قرار دارد و عوامل تشکیلدهنده آن نقش، طرح، رنگ آمیزی، زمینه و بافت است.
قالی خشتی
من که فکر میکردم قالی بافتن خیلی ساده است، یواشیواش متوجه شدم که این کار به اینسادگیها هم نیست. اولین مرحله آن ریسندگی و تهیه نخ برای درست کردن تار و پودهاست. تارهایی که روی دار قالی بسته میشوند تا گرههای رنگی را روی آنها بزنند و پودهایی که لابهلای گرهها قرار میگیرند و آنها را به تارها محکم میکنند.
کتاب دیگری پیدا کردم که راجع به قالی بود، با یک عالمه عکس. با دیدن چند عکس فهمیدم که دار به دو صورت عمودی یا افقی روی زمین قرار میگیرد. گلولههای نخهای رنگی هم بر دار آویخته میشوند. در عکس دیگری دخترهایی با لباسهای محلی پشت دار نشسته بودند و از روی نقشهای که جلویشان بود، قالی را میبافتند. تصور این که یک قالی به این بزرگی با تکگرههای بسیار بافته میشود، تنم را لرزاند.
دار قالی عمودی
هر چه بیشتر میخواندم فرق قالی اتاق پذیرایی را با قالی اتاق کتابخانه بیشتر میفهمیدم. اولی قالی تبریز بود و دومی قالی خشتی ساروق؛ چون قالیهای ایرانی بیشتر به محل بافتشان مشهور هستند، مانند اصفهان، کاشان، مشهد، تبریز، ساروق و ... اما در کنار این تقسیمبندی، تقسیمبندی دیگری بر اساس شکل و طرح قالی نیز وجود دارد. من توانستم طرحهای زیر را بهخاطر بسپارم:
طرح شاهعباسی: اساس این طرح را گل و بته خاصی که به «گل شاهعباسی» معروف شده تشکیل میدهد. این گل به همراه اسلیمیها و سایر نقشهای معمول در قالی، نقش اصلی حاشیه و متن قالی را بهوجود میآورند.
قالی با طرح گلهای شاه عباسی
طرح اسلیمی: نقش اصلی این طرح شاخههای مارپیچی از طرحهای تزیینی هستند که با گل و برگ احاطه شده و انشعاب آنها به نقش اسلیمی ختم میشود. معروفترین اسلیمی، اسلیمی دهناژدری است. در این نوع اسلیمی انتهای هر شاخه به دو بخش متقارن منشعب میشود و بهصورت دهان اژدها در میآید.
طرح گلدانی: نقش اصلی این طرح، گلدانی است مزین به شاخههای گل. ممکن است یک گلدان بزرگ تمام قالی را بپوشاند یا نقش گلدانهای کوچک در سراسر فرش تکرار شود.
طرح درختی: هرچند استفاده از طرح ساده و انتزاعی شاخهها در قالی ایران بسیار معمول است، اما نقشهای درختی به فرمهای طبیعی شباهت زیادی دارند. در این طرح شکل درخت و شاخوبرگ و بتهها نقش اصلی را تشکیل میدهند. گاهی در میان شاخ و برگ درختها، پرندگان و در پای آنها حیوانهای وحشی دیده میشود که در این صورت به طرح آن،«درخت حیواندار» میگویند.
طرح شکارگاه: مانند طرح درختی حیوانهای موجود در این طرح بسیار نزدیک به طبیعت رسم و بافته میشوند. شکارگاه خشتی، شکارگاه لچکی و شکارگاه افشان از انواع طرحهای فرعی این طرح هستند.
طرح بتهای: اساس این طرح را نقش سرو خمیده (یا همان بته) که از قدیمیترین نقشهای ایرانی است تشکیل میدهد. در قالی ایرانی این طرح شکلها و اندازههای متنوعی دارد. بعضی از طرحهای مشهور بته عبارت اند از: بتهجقه، بته سرابند، بتهخرقهای، بته قلمدان اصفهان، بته سنندجی و بته افشاری.
قالی بته جقهای
طرح خشتی: در این طرح، قالی با شکلهای هندسی مربع و لوزی شبکهبندی شده است و داخل هر یک از خانههای این شبکه نقشهایی متنوع دیده میشود، نقشهایی مثل گلدان گل، بته، شاخه گل، درختهای گوناگون، بهخصوص سرو و بید و پرندگان. اینخانهها به گونهای طراحی میشوند که هر کدام از نظر شکل و محتوا از خانههای کناریاش کاملاً جداست.
طرح محرابی: الهامبخش طراحان نقش قالی در به وجود آوردن این طرح، شکل محراب است. متن فرشهای محرابی گاهی ساده و بدون نقش و گاهی پوشیده از نقشها و گلهای شاهعباسی است. در برخی دیگر از انواع این طرح، در متن محراب، نقش گلدان با شاخههای گل یا قندیلی آویزان از سقف محراب دیده میشود.
قالی محرابی
***
در دشت همیشهسبز قالی، آرام قدم میزنم و به هزاران هزار گرهرنگبهرنگ چشم میدوزم و بهدستهایی که با ظرافت هر چه تمامتر گره در گره زدهاند، آفرین میفرستم. فقط یادم باشد این بار قدمهایم را نرمتر بر گلها بگذارم، مبادا گرههای ظریف زیر پاهایم بشکند.