مشارکت، فرایند سهیم شدن در تصمیمها، چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی است و وسیلهای است که دمکراسی به کمک آن ساخته میشود. در حال حاضر تمام نظریهها و الگوهای مرتبط با فردگرایی و جمعگرایی در نهایت بر بهبود توان اجرایی و مشارکتی افراد و سازمانها برای کسب سازگاری، خود تدبیری، همکاری و افزایش دخالتهای مسئولانه در مسائل شهری تأکید میکند.
در حال حاضر بیشتر مدیران به این نتیجه رسیدهاند که بهبود ساختارها (الگوهای رابطهای)، سیستمها (سیستمهای اطلاعرسانی و اجرایی) و مهارتهای مناسب (مهارتهای ترغیبسازی ارتباطی) درون یک اجتماع بهمنظور افزایش کارایی افراد و حس مسئولیت پذیری، اهمیت حیاتی دارد.
اصول و بنیانهای آموزش شهروندی
آموزش شهروندی، نحوه ایجاد انگیزش در میان افراد برای پذیرش نقش شهروند و توجه به منافع جمعی است. شهروندی در سطوح متنوعی عمل میکند. ابعاد شهروندی را میتوان در ابعاد و جنبههای کلی نشان داد. شهروندی از یک سو واجد ابعاد سیاسی و ساختاری است و از سوی دیگر، ابعاد عاطفی را در بر میگیرد که با فرهنگ و هویتهای فرد ارتباط دارد. در کمترین سطح آن، شهروندان باید نسبت به مسئولیتها، حقوق و هویتهای متفاوت خود آگاهی و شناخت داشته باشند. کسب این شناخت آشکارا مستلزم آموزش حقوق انسانی و فراهم شدن محیطی برای یادگیری است که در آن، مجال جستوجو و تقویت احساسات و انتخابهای افراد فراهم باشد.
ابعاد و اجزای آموزش شهروندی در برگیرنده یک سطح حداقل و یک سطح حداکثر است. مطابق این مدل، تا زمانی که ادغام واقعی در جامعه محقق نشود و حداقل درآمد، امنیت و مشارکت فعال شهروندان تأمین نشود، اعضای جامعه نخواهند توانست حقوق خود را طلب کنند. آموزش شهروندی را در چنین جامعهای میتوان در برگیرنده آموزش دانش، مهارتها و ارزشها دانست که با ماهیت و شیوههای اداره یک نظام مردم سالاری مشارکتی همخوان است.
آموزش شهروندی عملا بهعنوان وسیلهای برای پرورش احساس تعلق به جامعه و داشتن هدفی در زندگی برای اعضا مورد استفاده قرار میگیرد. هدف اصلی برنامههای آموزش شهروندی باید درگیر کردن افراد در فعالیتهای مربوط به حوزه زندگی خود (اجتماع) باشد.آموزش مؤثر شهروندی از همان آغاز، به کودکان اعتماد به نفس و رفتارهای مسئولانه را از نظر اجتماعی و اخلاقی میآموزد. وجه دیگر این آموزش، درگیرکردن افراد جامعه در مسائل مربوط به شرایط زندگی و دغدغههای اجتماع محل زیست آنهاست.
بالاخره وجه سوم آموزش شهروندی را میتوان انتقال دانش، مهارتها و ارزشها به کودکان دانست که به واسطه آن خود را عضو مفیدی از حیات عمومی جامعه تشخیص دهند. به این ترتیب هدفهای آموزش شهروندی را باید عموما حول 3محور آموزش مسئولیت اجتماعی و اخلاقی، آموزش فعالیتهای اجتماعی و گرایش به چنین فعالیتها و آموزش سواد سیاسی دانست.
اعتقاد بر این است که آموزش شهروندی نباید دربرگیرنده نفع فردی باشد بلکه جستوجو برای عدالت اجتماعی آن را بهوجود میآورد. به همین دلیل شهروند کسی است که به مسائل عمومی جامعه آگاهی دارد، واجد فضیلتهای مدنی است و از مهارتهای لازم برای مشارکت در عرصه سیاسی برخوردار است. علاوه بر این تأکید آموزش شهروندی بر این است که کودکان را بهعنوان شهروندان، بهگونهای تربیت کند که در اجتماع و محیط پیرامون خود مشارکت کنند، با حقوق خود آشنا شوند و به وظایف خود در قبال جامعه عمل کنند. به این ترتیب، آموزش شهروندی دربرگیرنده احترام متقابل در میان شهروندانی است که در هویتهای قومی، زبانی، نژادی، فرهنگی، دینی و جنسیتی تفاوت نشان میدهند.
از دیگر مهارتهایی که آموزش و یادگیری آنها در پرورش شهروندانی فعال مؤثر است، میتوان به این موارد اشاره کرد: تقویت شیوههای همکاری و کار گروهی، تصمیمگیری به شیوه شورایی، توانایی بخشیدن به افراد برای استدلال و نقد کردن، تقویت مهارتهای مؤثر ارتباطی، مدیریت مشترک فعالیتها و کارهای محلی، درگیر شدن در کارها و فعالیتهای محلی و تقویت گفتوگو و مهارتهای مشارکتی. در هر حال مفهوم شهروندی بهعنوان نهاد و مبنایی برای ایجاد یک جامعه مدنی، مفهوم مهمی است که باید آن را تابع شرایط سیاسی- اجتماعی و نیز بستر و سنت تاریخی دانست که در آن رشد مییابد.