نیروهای منطقهای و بینالمللی در سیاست داخلی سودان در این انتخابات نقش تأثیرگذاری داشتهاند. همه این دخالتها بنا به یک دلیل ساده صورت میپذیرد: مساحت بسیار گسترده این کشور عربی- آفریقایی که 5/2میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد. مساحت کشور سودان برابر مساحت 8 کشور اروپایی سوئد، نروژ، دانمارک، انگلستان، ایتالیا، اسپانیا، فرانسه و پرتغال است.
تعداد جمعیت سودان 40میلیون نفر است که در شمال آن تباری عرب دارند و در جنوبش
آفریقایی تبار هستند. جمعیت سودان به دهها قبیله و نژاد تقسیم میشود که هر کدام از آنها به کشورهای عربی یا آفریقایی مرتبط هستند.
مساحت گسترده سودان به جای آنکه عاملی برای قدرت این کشور که با وجود معادن و مواد طبیعی و آب فراوان و اشتهای قابل کشت، ثروتی عظیم را شکل داده، باشد به نقطه ضعف تبدیل شده و موجب شده بیشتر کشورهای همسایه که متوجه ضعف دولت مرکزی که بیشتر قدرت خود را در پایتخت متمرکز کرده، شدهاند، طمع ورزی بیشتری نسبت به این کشور از خود نشان دهند.
نکته مهم دیگر این است که استعمار انگلستان در تغذیه گرایشهای جداییطلبانه نقشی بسیار منفی ایفا کرده است و بهانه انگلستان چنین بوده که اعلام کرده جنوب سودان به آفریقای سیاه تعلق دارد و شمالش به جهان عرب وابسته است. تحولات سودان مورد توجه بسیار ی از کشورهای جهان و منطقه قرار دارد. هم جهان و هم کشورهای منطقه به سودان چشم طمع دارند.
کشور چاد بنا به دلایل زیادی در تغذیه درگیریها در دارفور نقش بزرگی ایفا کرد؛ یکی از دلایل این است که ادعا میشد دولت سودان، انقلابیون مخالف ادریس دوبی، رئیسجمهوری را مورد حمایت قرار میدهد.
رئیسجمهوری چاد از قبایل «الزغاوه» است. این قبیلهها با قبایل عرب برای سیطره بر چاههای آب در دارفور همیشه درگیری داشته و دارند ولی نکته بسیار شگفت اینجاست که درگیری بر سر چاههای آب یکباره در جنگ داخلی به گشوده شدن جبهه دیگری علیه دولت مرکزی سودان منجر شد و جهان دید که قبایلی که بر سر چاههای آب میجنگیدند به جای آنکه خود و گوسفندانشان را سیراب کنند به تانک، زرهپوش و سلاح سنگین مجهز شده و به جنگ دولت مرکزی سودان روانه شدند. کشور اوگاندا نیز دولت سودان را متهم ساخت که از سرکشان «جیش الرب» حمایت میکند.
تاکنون بر کسی روشن نشده که قبایل بسیار فقیر الزغاوه چگونه توانستند در مدتی واقعا بسیار کوتاه که در مخیله هیچ انسانی جای نمیگیرد خود را مسلح سازند و به جنگ داخلی علیه دولت مرکزی سودان روی آورند.
نکته بسیار عجیبتر این است که میان «الزغاوه» و قبایل عربی بر عکس قبایل جنوب که مسیحی هستند اسلام توانسته عامل ارتباط بسیار خوبی باشد ولی اینکه چرا آنها به این جنگ روی آوردند هنوز کاملا روشن نشده است.
با اینکه بسیاری از کشورهای همسایه سودان با این کشور توافقنامههای صلح و آشتی به امضا رساندند ولی بسیاری از آن کشورها و از جمله چاد هرگز از تأثیرگذاری بر سیاست داخلی سودان دست برنداشتهاند زیرا بیشتر کشورهای یاد شده بر این باور هستند که سودان قدرتمند و یکپارچه به ضرر آنهاست. لذا تلاش دارند به هر شکل ممکن از مسئله انتخابات و مسئله نظرخواهی در مورد تعیین سرنوشت جنوب سودان که قرار است در ژانویه آینده برگزار شود بهرهبرداری کنند.
بی شک همه میدانند که هدف از برگزاری نظرخواهی، از بین بردن وحدت این کشور یا
دستکم تضعیف سودان است که نتواند با توجه به امکانات گسترده خود بر سیاستهای منطقه تأثیرگذار باشد. دخالت خارجی در امور سودان به کشورهای همسایه خلاصه نمیشود بلکه قدرتهای منطقهای و جهانی همچون رژیم صهیونیستی در امور این کشور دخالت دارند زیرا نمیخواهند که این کشور قدرتمند و متحد باشد؛ اگر سودان قدرتمند باقی بماند به مرکز تأمین غذای عربها تبدیل خواهد شد.
میان ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی از یک سو و چین از سویی دیگر برای سلطه بر ثروتهای عظیم زیرزمینی و چاههای نفت این کشور رقابتی سخت وجود دارد و هر طرف تلاش دارد برای تأمین منافع خود بر نتیجه انتخابات تأثیرگذار باشد. عجیب اینجاست کشورهایی همچون لیبی که تاکنون در امور داخلی سودان دخالتی نداشتهاند نیز دخالت خود را آغاز کردهاند. لیبی اعلام کرده که اگر جنوبیها قصد جدایی داشته باشند آنها را به رسمیت خواهد شناخت.
الاهرام