اما کسی هم نگفته که امروز نمیتونه عید باشه، یا فردا یا یکی دیگه از روزهای تا پنجشنبه، دوم اردیبهشت. دور و برتو نگاه کن صدای بارونو گوش کن. انگار بهار نه چند هفته پیش که همین امروز از راه رسیده. باید آسمون پر شده باشه از گل لاله یا شقایق، یا بنفشه و یا هر گلی که تو دوست داری! لطفاً دوباره به صفحه اول نگاه کن.
بهار رو توی نوک انگشتات حس نمیکنی. لمسشون کن. حس نمیکنی، همین الان ممکنه جوانه بزنن. حتی بدون اینکه توی باغچه بکاریشون! نترس! دوباره به گلهای صفحه یک نگاه کن و نوک انگشتهاتو لمس کن. اگه تونستی انگشتهاتو روی قلبت هم بکش. دوباره نوک انگشتهاتو ببین. این دفعه دیگه مطمئنم که هر چهقدر هم مقاومت کنی فایده نداره.
جوانههای بهاری از قلبت به انگشتانت نقل مکان میکنه و در کمال ناباوری از نوک انگشتهات شروع میکنه به جوانه زدن! نترس! انگشتهاتو بکش به درودیوار خونه، سروروی شهر، دستها و صورت همشهریها. بدعنقها را انتخاب کن. اگه میترسی، حتی بهشون نزدیک نشو! فقط نوک انگشتهای جوانه زدهات را به سمت عصبانیترین آدمها نشانهبگیر و معجزه بهار رو ببین!
حالا میپرسی من چرا این همه احساساتی شدم که پریدم وسط صفحه خبر! راست میگی. حواسم نبود این صفحه، صفحه خبره و من این روزها یه آدم بزرگ غمگینم . شاید تقصیر ارغوان 15 ساله است که چند ماه دیگه 16 ساله میشه و یه شعر سروده که هر آدم غمگینی رو بهاری میکنه. باور نمیکنی؟ شعر صفحه اول این شماره رو بخون! خوندی؟ دوباره بخون: «و من پنجره را بی هراس/ باز باز میگذارم/ تا اتفاق خیس و روشن/ پرهای خیالم را از غبار بشوید.»
حالا میپرسی: «آخه اصلاً اومدی که این حرفا رو بزنی؟» راستش ببخشین من اومده بودم در باره یه چیز مشخص صحبت کنم... اصلاً تقصیر این صفحههای سرگرمیه. همه مطالب صفحههای 12 و 13 رو که خوندین، مطلب «بابا بزرگ سلام!» رو هم بخونین! ماه اول بهار، یک جورهایی ماه سفریه آدم بزرگ مهربون دوچرخهای به اسم صمد پور اسدالله هم هست که با اون چشمهای مهربان و نگاه شیطنتآمیز با جیبهای پر از معما و جدول و شکلات، توی قلب همه دوچرخهایها یه جای خیلی خوب داره! بیزحمت دوباره سری به صفحه 12 بزنین و مطلب «بابا بزرگ سلام!» رو بخونین؛ ولی خدا وکیلی به آقای پوراسدالله خوب نگاه کنین. برق هیجانانگیز چشمهاش رو حس نمیکنین؟
ولی جدیجدی من نپریدم توی این صفحه که در باره این چیزهایی که گفتم، حرفی بزنم. من میخواستم یواشکی در گوشتون بگم که: «خیلی ببخشین ولی از صفحههای دوچرخه در سال جدید 16 صفحه کم شده.» یعنی چی؟ خوب، چه خبرتونه؟ مهلت بدین حرف بزنم. بله از این به بعد دوچرخه ما 16 صفحهایه به جز... به جز شماره آخر هر ماه که به جز 16 صفحه همیشگی، 16 صفحه هم داریم که 8 صفحه (16 صفحه کوچک) سهچرخه داریم، مثل همیشه و 8 صفحه هم داریم که قراره ویژه باشه و اینبار این 8 صفحه، ویژه شهروندی شده.و البته این، همه تغییرات سال جدید نیست. اما چون من دیگه زیاد پرحرفی کردم و از همه عالم و آدم حرف زدم، بقیه حرفا بمونه برای شماره بعد ولی باور کنین که قراره خیلی چیزابهتون بگیم... منتظرمون باشین.