نگارنده از چند سال قبل با ریز و درشت پاگیری این ارکستر آشنا بوده و دورادور مسائل و مشکلات آن را تعقیب میکردم.برای آنکه تصویری دقیقتر از تلاش رهبر این ارکستر به دست آورید، بخشی کوتاه از گفتههای سید علیرضا میرعلینقی، منتقد و محقق تاریخ موسیقی ایران را عینا نقل میکنم:
«رهبر ارکستر ملل و خانوادهاش، نوازنده دعوت کردند، از حدود 600نفر تست گرفتند، از ارمنستان نوازنده آوردند، دنبال هتل و تخت و ملافه رفتند، میوه و ظرف شستند، قرض کردند و خرج کردند، خرج کردند و قرض کردند، با مسئولان این نهادها و آن ارگان جنگیدند تا بتوانند سالن بگیرند، پوستر چسباندند و بروشور طراحی کردند، در شبانه روز بیش از چهار ساعت نخوابیدند و دو خط تلفن و پنج خط موبایل که یکریز زنگ میزد و زنگ میخورد، جوابگوی استرس شبانهروزی، بیاعتنایی آدمها و مخارج هراسآورشان، نبود. فشارهای محیط هم مضاعف میشد».
در چنین اوضاع و احوالی این ارکستر توانست به هر جانسختی که بود، این سنگ بزرگ را بردارد و سه شب در تالار بزرگ کشور کنسرت دهد. شاید مهمترین ویژگی این ارکستر طعم و رنگی است که در قطعات اجرایی آن وجود دارد؛ طعم و رنگی که با ساختار تنظیمهای ایرانی همخوانتر است و البته نحوه انتخاب قطعات آن هم به ذائقه ما ایرانیها بیشتر پهلو میزند.
میتوان گفت این ارکستر محصول نوعی اعتراض پنهان مخاطبان و البته نوازندگان جوان (میانگین سنی این ارکستر زیر 32 سال است و تمامینوازندگان آن از میان بهترین نوازندگان سازهای مختلف انتخاب شدهاند) به اجراهایی است که تفرعن و بیتوجهی به نیازهای مخاطبان در آن بیداد میکند.
ایکاش وزیر محترم ارشاد هم که در سخنانش گفته است از موسیقی فاخر حمایت میکند، سری به این کنسرت میزد و یا نمایندهای برای این برنامه ارسال میکرد تا صدای جوانان مستعد این مرز و بوم را بشنود و ببیند که آنها با چه انرژی و توان مضاعف و بدون هیچ پشتوانه مالی خود را ثابت کردند و اکنون نوبت مسئولان است که از آنها حمایت کنند و حداقل برایشان در جشنواره موسیقی فجر برنامهای ترتیب دهند.