با وجود این، سنجر، سلطان محمود را بخشید، ولی از اختیارات او که حاکم مناطقی از ری تا موصل و از جمله شهر بغداد بود کاست و بهروز را که توسط سلطان محمود سلجوقی از سمت کلانتر بغداد برکنار شده بود به این مقام بازگردانید که نوعی تحقیر سلطان محمود تلقی شد ولی او واکنشی نشان نداد. قلمرو سلجوقیان بهویژه در زمان سنجر توسط امیرزادگان خودمختار اداره میشد که با وجود همزمان بودن دوران آنان با جنگهای صلیبی در آسیایغربی، دائما با هم سر ستیز داشتند و بر یکدیگر میتاختند و قتل و کشتار به راه میانداختند.
بدگویی از سلطان احمدشاه قاجار
با اینکه سلطان احمدشاه قاجار از نهم آبان 1304 (نوامبر 1925)، دیگر شاه ایران نبود از نیمه دوم اردیبهشت 1307 برخی از نشریات تهران و پارهای از مجلسیان موضوع فعالیتهای سرمایهگذاری او در فرانسه را به میان کشیده بودند؛ ازجمله اینکه وی در بورس پاریس فعال است و زمین خرید و فروش میکند و از این راه درآمد چشمگیر دارد و... . در بعضی از این اظهارنظرها با استناد به عقاید فلاسفه آمده بود که احمدشاه از آغاز کار هم برای سلطنت مناسب نبود. بهنظر این فلاسفه، یک فرد با تفکر سوداگری و جمع پول نمیتواند یک رئیس دولت یا یک رئیس کشور خوب باشد که لازمهاش تفکر عمومی و خواستن منافع عمومی است، نه سود و منفعت شخصی. احمدشاه نهم اسفند 1308 (مارس 1930) در پاریس بر اثر ازکارافتادن کلیه درگذشت و جنازهاش جهت دفن به کربلا منتقل شد. وی از سال1302 (تقریبا 2سال پیش از خلع از سلطنت) در پاریس زندگی میکرد. او دارای یک پسر و 3دختر بود.
نظر جان میل درباره «دمکراسی»
«جان میل» اندیشمند انگلیسی قرن ۱۹، دهم می سال ۱۸۶۳ با انتشار رسالهای ابراز نظر کرد که برای تکمیل دمکراسی در یک کشور دست کم 50سال وقت لازم است. به باور جان میل، تا زمانی که افراد بالغ یک جامعه برای دادن «رأی» به حرف این و آن گوش کنند، در آن جامعه (محله، شهر یا کشور) دمکراسی واقعی برقرار نخواهد شد. وی نوشته است که یک جامعه زمانی میتواند خود را یک دمکراسی بنامد که بزرگسالان آن یقین و مسلّم بدانند که در انتخاب «نماینده یا وکیل» که تکلیف و وظیفه ردیف اول آنان است اشتباه نمیکنند.
بهنظر جان میل، اعضای یک دمکراسی باید بدانند که با «دادن رای»، اختیار خود، شهر و کشورشان را به فرد و گروهی دیگر میسپارند که کاری است بزرگ و حیاتی و مسئولیتی است عظیم. باید متوجه باشند که «وکالت دادن» کاری است بسیار حساس. باید با تمام وجود مفهوم سپردن سرنوشت خود و سایرین را به دست فرد یا افراد دیگر بدانند و به موکلان اعتماد و به درستی و توان (شایستگی) آنان اعتقاد داشته باشند. سپردن اختیارات و سرنوشت در دست دیگران جرأت بسیار لازم دارد و هرچه سطح آگاهی یک فرد بالاتر باشد، احتیاط او در این زمینه بیشتر خواهد بود.
شجاعت یک روزنامهنگار قرن هجدهم
دهم ماه می سال1768 «جان ویلکس» روزنامهنگار انگلیسی به خاطر مقالهای که در نشریه «نورث بریتون» نوشته بود به دستور پادشاه انگلستان در ارگ لندن (برج لندن) بازداشت شد. وی در این مقاله از متنی که در شماره 45 نورثبریتون (منتشره در سال1763) نوشته بود به دفاع پرداخته بود. ویلکس به خاطر آن متن مدتی زندانی بود. وی در آن متن، نطق پادشاه در جلسه افتتاحیه سالانه مجلس نمایندگان را به باد انتقاد گرفته و نوشته بود: پادشاه در این نطق از قرارداد صلح پاریس که به زیان انگلستان بود تمجید کرد.
آیا پادشاه (جورج سوم) از عدمرضایت انگلیسیها از این قرارداد آگاه است که آن را علنا بر زبان میآورند. اگر آگاه نیست که از ملت جداست و باید کنارهگیری کند و اگر میداند و بهرغم آن، از قرارداد تمجید کرده است که پا بر دل مردم گذارده و خائن است.بازداشت مجدد ویلکس به خاطر آن بود که زیر حرفش زده بود چرا که با ابراز تأسف و پوزش خواهی از متن منتشره در شماره 45 آزاد شده بود. نسخههای اصلی این دو شماره نشریه نورث بریتون که محبوب روزنامهنگاران جهانند، در موزهها نگهداری میشوند و در حراجهای آثار تاریخی به میلیونها دلار بهفروش میرسند.