او با کارگردانی این فیلم بار دیگر تجربهای تازه و متفاوت برای خودش و سینمای ما که در ژانر وحشت و تریلر هنوز قدم موثری برنداشته است پدید آورد و فیلمنامهای متوسط را تا حدودی به سطح قابلقبولی رساند، بیآنکه طبق کلیشههای مرسوم این ژانر، سراغ نمایش مستقیم خشونت و خونریزی برود و سعی درایجاد اشمئزاز به جای ترس در بیننده داشته باشد. فیلم آل گرچه به واسطه برخی حواشی فرامتنی زمان جشنواره با عکسالعملهای مثبتی از سوی منتقدان مواجه نشد اما تجربه به هر حال جدیدی در سینمای ایران محسوب میشود.
در روزگاری که اغلب فیلمسازان، خنداندن (آن هم به هر کیفیت و هر قیمتی) را در دستور کار قرار دادهاند، آل پیشنهاد تازهای به تماشاگر میدهد.
بهرامیان در این گفتوگو کوشیده به سوالاتی که ممکن است پس از تماشای فیلم به ذهن تماشاگر خطور کند، پاسخها بدهد.
- در نگارش فیلمنامه آل هم دخالتی داشتید یا در مرحله تولید به این پروژه پیوستید؟
وقتی سناریوی اولیه نوشته شده بود، آقای معلم با من تماس داشتند و قرار شد یکدیگر را ببینم و دربارهاش حرف بزنیم و زمانی که گفتوگو کردیم و قرار شد من این کار را کارگردانی کنم، تصمیم گرفتم در فیلمنامه تغییراتی حاصل شود. در واقع یکی از مشکلاتی که این روزها برای فیلم آل پیش میآید و موجب قضاوت غلط میشود این است که آل را جزو ژانر وحشت به حساب میآورند. قبل از اینکه من وارد پروژه شوم، فیلم قرار بود فیلم وحشت باشد ولی من فیلم را تبدیل به فیلم «تریلر» (دلهرهو اضطراب) کردم. من همیشه دخالت مستقیم در متن و هر کاری که قرار است انجام دهم، داشتهام و از روز اول ترجیح میدهم کاملا در کنار کار باشم.
- مگر آل یک خرافه ایرانی نیست؟ چرا توی دهان شخصیتهای دیگر گذاشته شده است؟
ما در کشوری زندگی میکنیم که زمانی پهنه گستردهای داشته و فرهنگ مشترکی بر آن حاکم بوده. کشورهای اطراف ما چه فارسی زبان باشند و چه نباشند، فرهنگ مشترکی با ما دارند، ضمن اینکه در کل شرقیها در فرهنگ اشتراکات بسیار زیادی با هم دارند. مثلا نزدیکی ما با مردم هند در نوع زندگی و فرهنگ خیلی زیاد است. در مورد کشورهای همسایه هم بعضی از باورهای ما که قدیمی است و مربوط به همان زمان، در آنجا باقیمانده و آنها هم مثل ما به آنها اعتقاد دارند.اما گمان میکنم سوال شما این است که چرا کار را از ایران خارج کردیم و به ارمنستان بردیم.
- بله، این هم از جهتی منظورم بود.
چون برای خود من هم قابل باور نبود که در خیابانهای تهران آل بیاید. تفکر علیمعلم هم این بود که ما فیلمی بسازیم که جغرافیای وسیعتری داشته باشد. اما مسئله دیگر این بود که غربتی برای قهرمان قصه ما پیش بیاید و یک ناشناختگی که باعث دلهره شود؛ همان حسی که وقتی وارد سرزمینی شدی که نمیدانی پس این کوچهاش یک کوچه دیگر است یا بنبست است و زبان مردمش را نمیفهمی. ما معمولا ترس و اضطرابی از مهاجرت و غربت داریم که معمولا وقتی کسی برای اولینبار از کشور خارج میشود گریبانش را میگیرد و فکر میکند ممکن است گم شود، به همین دلیل بار اول که وارد کشور بیگانهای شده 4تا خیابان و کوچه را بیشتر نمیبیند؛ برای قهرمان ما هم این اتفاق میافتد.
- حالا به نظر من اتفاقی که رفتن به ارمنستان باعث شده برای فیلم بیفتد این است که فیلم خیلی فرنگی مآب شده است که فضای آن را از باقی فیلمهایی که در این ژانر ساخته شده متفاوتترکرده.
قطعا همینطور است.
- این در نوع بازیهایی که سعی شده از بازیگرانتان بگیرید هم احساس میشود. این را لازمه این نوع فیلم میدانید یا سلیقه شخصی شماست؟
این لازمه اجرای این نوع فیلم بوده، ضمن اینکه سلیقه شخصی سازنده یک اثر همیشه همراه آن اثر میشود.
- یعنی هر فیلمی که در این ژانر ساخته میشود باید حتما چنین فضایی داشته باشد تا درست از آب دربیاید؟
نه، ولی برای این فیلمنامه به نظر من هر اجرای دیگر و بازی دیگری غلط بود.
- حرف شما درست است. با درنظر گرفتن اینکه رفتن به ارمنستان و استفاده از بازیگران ارمنی را هم الزامی بدانیم، در این صورت همه چیز درست در کنار هم چیده شده و غیر از این ممکن بود دو دستگی در فیلم ایجاد شود.
قطعا ایجاد میشد. ضمن اینکه ما سعی کردیم جنس بازی بازیگران با هم تفاوت داشته و متناسب آن شخصیت باشد. بازی مصطفی زمانی بسیار متفاوت از هنگامه حمیدزاده و بقیه است. آنا نعمتی بازی خیلی خاصی کرده که با همه فرق داشت. بازیگران ارمنی هم منهای خانملیزا که بازیگر خوب و محبوب تئاتر است همگی تجربه اول بازیشان بود.
- فیلم باتوجه به هدفی که دنبال میکند تقریبا یک ساعت طول میکشد تا بیننده را به آن اضطراب و دلهرهای که باید دچار کند و تقریبا وقت به معرفی شخصیتها و روابط و مناسباتشان و نقل مکان به شهر و خانه جدید میگذرد؛ این زمان زیادی نیست.
من فکر میکنم به این شکل نباید به فیلم نگاه کنیم. ما با داستان زن و شوهری روبهرو هستیم که از ایران مأمور میشوند که به ارمنستان بروند و در آنجا اتفاقا در خانهای ساکن میشوند که صاحبخانهاش یک جوری وهمانگیز است. در اینجا شخصیت اصلی قصه خودش با خودش به تضاد میرسد و قهرمان و ضد قهرمان یک نفر میشود؛ او دچار اوهام میشود. سناریوی آل به نظر من از این نظر برجسته است و کاری که میکند این است که با بردن شما به وهمهای کوچک آمادهتان میکند برای وهم بزرگی که 20دقیقه آخر فیلم اتفاق میافتد و کاملا در وهم این شخصیت میگذرد؛ چیزی که تا به حال ما در سینما تجربه نکرده بودیم. در پایان آنقدر اتفاقات گسترده و حجیم است که ممکن است این حس را به وجود بیاورد که «اتفاقات اولیه مهم نبود اگر همه مثل پایان بود چه میشد؟!»
- خب چه میشد؟
در آن صورت تبدیل میشد به یک پروداکشن استودیویی هالیوودی. اما این یک مدل دیگر است.
- این وهم از این نظر خیلی جذاب بود که آل با زن حامله طرف است اما کسی که دچار آل زدگی شده همسر یک زن باردار است و حالا این رفت و آمد به وهم و واقعیت را تجربه میکند. مثل جایی که سینا خواب الهه را میبیند.
در خواب مسئلهای طرح و فردا این خواب تعبیر میشود؛ یعنی آن خواب یک مبنای واقعی دارد و فردا در رستوران الهه، سینا را میبیند و میپرسد چرا همسرت را آوردی؟ و خوابهای سینا دغدغه ضمیر ناخودآگاه اوست و معمولا درست از آب درمیآید و او را به دنیای دیگری وارد میکند که وقتی میبیند خوابهای او تعبیر شد نتیجه میگیرد که تفکرش در مورد موجود خیالی آل درست است. پس به آن سمت میرود و آن را واقعی میپندارد و دچار کنشی میشود که در پایان میبینیم.
- و چقدر حیف که شما آن را با گفتن این دیالوگ ساموئل که «3روز از گم شدن فریبا گذشته» خراب کردید. اگر این جستوجو و یافتن فریبا در واقعیت هم مثل وهم سینا 7روز طول کشیده بود و آل وجود و عدم وجودش ثابت نمیشد پایان فوقالعادهای بود.
اینکه گفتید جذاب است و تفکری که شما دارید ایدهآل من هم بود. اگر میتوانستیم این کار را بکنیم تحول شگرفی اتفاق میافتاد اما خب بالاخره شما میدانید که محدودیتهای زیادی در فیلمسازی داریم که یکی از آنها برای من در فیلم آل همین بود که آل را ثابت نکنیم.
- نه اینکه ثابت کنید، اما رد هم نمیکردید.
البته این حالت باتوجه به اینکه ما در زندگی سینا و همراه او 7روز را طی میکنیم تقریبا وجود دارد. ولی فراموش نکنید که تفکر ما نفی خرافه است. من با به توهم بردن بیننده و دست آخر سرگردان شدن او در این وهم که بالاخره هست یا نه، موافقم.
- و با جلب رضایت مدیران؟
شما انگار تصمیم دارید که این موجود را ثابت کنید!
نه. من چه کارهام؟ فیلم شماست! در مورد روابط و مناسبات آدمها هم ابهامات زیادی وجود دارد که میشد لااقل از طریق دیالوگهای روشنتری به آنها بپردازیم؛ مخصوصا نوع رابطه سینا و الهه.
این متن برای اینکه سالم- از نظر اخلاقیات- به نتیجه برسد بیشتر از این نیاز نداشت که به این مسئله بپردازیم. من دلم میخواست آل فیلمی بشود که خانوادهها بتوانند در کنار هم ببینند و این رابطه اگر بیشتر از این باز میشد ممکن بود آن را دوست نداشته باشند.