یکی از بزرگترین تفاوتهای افراد موفق و ناموفق این است که انسانهای موفق بهخود و توانمندی خود اعتماد دارند و خویشتن را شایسته آن میدانند که در زمره آدمهای موفق قرار گیرند. کمک کردن به کودکان برای اینکه خود را دوست داشته باشند و به تصوری مثبت از خویش برسند، یکی از بزرگترین موهبتهایی است که همه والدین میتوانند به فرزند خود پیشکش کنند.
شخص برخوردار از اعتمادبهنفس، کسی است که از تواناییها، استعدادها و شایستگیهای خود آگاهی دارد و به آنها متکی است ولی کسی که عزت نفس دارد به پذیرش قابلقبولی از خود رسیده و با تمام ضعفها و قوتها، خویشتن را دوست دارد و برای خود عزیز و قابل احترام است. هیچ پدر و مادری کامل و بیعیب نیست، اما والدین در هر خانوادهای، هر نوع ویژگیای که داشته باشند، میتوانند راههایی بیابند که به فرزندانشان کمک کنند، خود را بپذیرند و محترم بدانند و باور کنند که افرادی لایق و با کفایتاند و همچون دیگران توان لازم برای رویارویی با ناملایمات زندگی را دارند. ضعف عزت نفس کودکان زاییده خود آنان نیست، بلکه معلمان، والدین و بالاخص مادران مسبب این وضع هستند.
از اینرو بهعنوان پدر و مادر فرزندانمان وظیفه داریم به آنان کمک کنیم تا طعم موفقیت را بچشند، مرتکب خطا شوند، بیآنکه احساس شرم کنند و از وجود خود احساس غرور و سربلندی کنند. این امر زمانی به حقیقت میپیوندد که به فرزندانمان نشان دهیم که آنان مهم، بیهمتا و دارای ویژگیهای خاص و منحصر به فردند و از شایستگی و توان کامیابی در تحصیل و زندگی برخوردارند.
تربیت درست طفل تا حد زیادی در گرو انجام دادن بسیاری کارهای کوچک و درست است که موجب تشویق و توانمندسازی کودکان میشود. نکته مهم در این میان ذکر این مسئله است که والدینی که از خودارزشمندی (Self-Worth) بیبهرهاند هیچگاه نمیتوانند فرزندی این چنین پرورش دهند. اگر در میان تحقیرها، کمبودها و بسیاری سرزنشهای تربیتی رشد کردهایم و پر از احساس اجحاف، غم و تنفر یا بیمسئولیتی هستیم و اگر آگاهی و شناخت کافی از روشهای تربیتی نداشته باشیم، این عقدهها را بازنوازی کرده، دقیقاً با فرزندانمان همانگونه برخورد خواهیم کرد. روانشناسان معتقدند دختر، باورهای پدر را میپذیرد ولی در زندگی آینده دقیقاً مانند مادر خود رفتار خواهد کرد و پسر نیز باورهای مادر را گرفته، اعمال پدر را تکرار خواهد کرد.
در اینجا هدف متهم کردن والدین نیست چرا که آنان نیز قربانیان جهل و نادانی و فشارهای حاصل از فقر مادی، معنوی و علمی نسلهای قبل از خودند و هر آنچه داشتند و اکثراً مسموم بوده را خالصانه و مشتاقانه در اختیار طفل خود قرار دادهاند؛ ولی حالا زمان آن رسیده که حرکت را متوقف کنیم و صادقانه به نقاط قوت و ضعف خود بپردازیم و گام به گام با کمک گرفتن از معلمان روشن ضمیر خویشتن را دریابیم. همه انسانها ابتدا تنها مسئول خویشند.
مطمئن باشیم که اگر خود را اصلاح کرده، خود را دوست داشته و سعی در حل عقدهها و اختلالات رفتاری خود داشته باشیم، عزت نفس و شادیحال از این رویکرد، خانهمان را نیز نورانی خواهد کرد. ایکاش میتوانستیم قبل از ازدواج یا حداقل قبل از به دنیا آوردن کودکی به این مهم بپردازیم؟
شاید یکی از مهمترین وظایف دولتمردان و اربابان قلم این باشد که به شکلی قانونمند به این معضل بپردازند و قبل از اینکه جامعه و مسئولان متقبل صدمات ناشی از طلاقها و فرزندان بر جای مانده از آن یا اختلالات رفتاری جوانان باشند به پیشگیری توسط تربیت زوجین در حال ازدواج بپردازند. به روشی منظم و خاص میتوان خواندن، نقاشی کردن یا نوشتن را به کودک آموخت، اما آموزش تقویت عزت نفس کاری معمول و ساده نیست.
ذکر این مسئله لازم میآید که هیچ پدر و مادری نمیتواند همه وظایف خود را برابر فرزندش به درستی انجام دهد، اما والدین میتوانند کارهایی را به انجام رسانند تا در فرزند خود احساس خودارزشمندی را بهوجود آورند. میتوان از طریق مراقبت، گوش دادن، ستودن، قوت قلب بخشیدن، دلگرمکردن و جدی گرفتن، به او عزت نفس بخشید و انسانی کامیاب از وی ساخت. پیشنهادهایی که در پی میآیند، ما را به جاده منتهی به این مقصود رهنمون میسازند، چرا اکنون این سفر را آغاز نکنیم؟
1 - نخستین گام اینکه برایش نامی مناسب و تقویتکننده انتخاب کنید. اسامیای که در سالهای خاصی مد میشوند مطمئناً کاربرد طولانیمدت نخواهند داشت و شاید تا چند دهه دیگر مایه ناراحتی و حتی سرافکندگی او شود.
2 - هرگاه تضادی میان کار وکودکتان پیش آمد او را انتخاب کنید.
3 - هنگام بازی کردن با او، او را زیرنظر بگیرید و به حرفش گوش بدهید تا دریابید که نظرش درباره خودش و شما چیست. 4 - با همه فرزندانتان بهگونهای واحد برخورد نکنید، نیازهای همه آنها یکسان نیست.
5 - بپذیرید که مادر یا پدر کامل نبودن ایرادی ندارد. این امر از فشار بر شما و فرزندتان میکاهد.
6 - در مقام مادر یا پدر، خودتان را زیاد جدی نگیرید. بیآنکه شما بخواهید در بسیاری موارد، رشد کودک به خوبی صورت میپذیرد.
7 - به یاد داشته باشید همه دلآزردگیها در ظاهر نمایان نمیشوند.
8 - تا میتوانید از سرزنش و شرمسار کردن اعضای خانواده بهخصوص فرزندتان خودداری کنید.
9 - به او کمک کنید استعدادهای خود را بیابد. بگذارید انواع ورزشها، سرگرمیها و فعالیتها را امتحان کند. او را تشویق کنید تا خود را در جریان چیزهایی قرار دهد که بهنظرش در آنها مهارت دارد و از آنها لذت میبرد. موفقیت باعث ایجاد اعتماد به نفس میشود و این کمک خوبی برای رسیدن بهخودباوری است.
10 - انجام کارهایی از منزل را به او بسپارید؛ مانند خرید نان، گردگیری، جمع کردن اتاقها و... این کارها باعث میشود تا کودک احساس کند که عضوی توانا و مسئول در خانواده است و حس قابل اعتماد بودن، مهارت داشتن و مهم بودن را به او القا میکند.
11 - زیاد از او مراقبت نکنید و سعی نکنید همیشه او را نجات دهید. بگذارید از سعی و تلاش خود و اشتباهاتش درس بگیرد. بالاترین حس موفقیت کودک از طریق تلاش فردی و موفقیت شخصی به دست میآید.
12 - هر روز با تحسین واقعی، بهاندازه و دقیق از فرزندتان تعریف کنید. کودک بیشتر از طریق گفتار و رفتار دیگران بهویژه والدین خود تصویری از خودش میسازد. وقتی چیزی قابل تحسین در او مشاهده کردید، با استفاده از جملات توصیفی از او یاد کنید. مثلاً؛ میبینم که اتاقت را به دقت جمعآوری کردهای، تو با پشتکار اسباب بازیهایت را جمع کردی، میبینم که تو مودبانه از مهمانها پذیرایی کردی، به تو افتخار میکنم.
13 - از القاب و برچسبها برای صدا کردن او استفاده نکنید زیرا عزت نفس او را زیر سؤال خواهید برد؛ جوجه، کلهگنده، کور، چاقالو، زلزله، سیاه سوخته و... همگی احساس خواری و بیمقداری را در فرزندتان تشدید میکند.
14 - همواره با نگرشی مثبت درباره زندگی صحبت کنید و اگر او جمله منفی به کار برد آن را اصلاح کنید. اگر گفت: من بلد نیستم جورابم را بپوشم، جواب دهید «تو میتوانی، دوباره سعی کن» و یا «تو قوی هستی امتحان کن» و اگر موفق شد، بارها این حرکت او را برای خودش و در حضور او برای دیگران بازگو کنید.
و در آخر، اساس عزت نفس سالم، احساس عشق و تأیید بدون قید و شرطی است که کودک از جانب والدین خود دریافت میکند. همانطور که بچهها از جادهای ناهموار به سوی بزرگسالی پیش میروند، نیاز به میزان چشمگیری از این نوع عشق دارند. مراقب باشید که این علاقه را هر روز به او نشان دهید و آنرا با حرفها، کارها و با تمام وجودتان به او ابراز کنید؛ چیزی که شاید اغلب ما بهعلت نداشتن وقت ناشی از درگیریهای زیاد فکری و کاری از سوی والدین دریافت نکردهایم؛ شاید این ابراز عشق و علاقه مقداری از خلأ عاطفی خودمان را پرکند و التیام بخشد؛ به امتحان کردنش میارزد.