در کن63 هم فیلمهای بخش غیررقابتی بهرغم تعداد محدودشان، اسامی غولهای سینما را پشت سر خود داشتند؛ سینماگرانی که دستبرقضا خود سالهای متمادی در کن حضور داشتهاند. وودیآلن، اولیور استون و استفان فریرز از این دست افراد هستند. امسال میتوانیم ریدلیاسکات را نیز به 3 فیلم دیگر بخش غیررقابتی کن اضافه کنیم. اگرچه حضور آخرین ساخته اسکات یعنی «رابینهود» رسما به این بخش تعلق ندارد و فیلم افتتاحیه کن63 بود. آخرین ساختههای وودیآلن و الیور استون با استقبال منتقدان مواجه نشدند؛ درست برعکس استفان فریرز که فیلم آخرش حکم تولد دوبارهاش را داشت. آنچه در پی میآید به بررسی و معرفی این 4نفر و فیلمهایشان میپردازد:
ریدلی اسکات (رابین هود)
فیلمساز عجیب و غریب اما محترم انگلیسی پس از 32سال بار دیگر به کن آمد. به تعبیری، خود اسکات نیز از کشفهای کن به حساب میآید، چرا که برای نخستین ساختهاش یعنی «دوئل» در کن1977 هم نامزد دریافت نخل طلا شد و هم اینکه جایزه بهترین کارگردانی برای نخستین فیلم را دریافت کرد (این جایزه دیگر به این عنوان در کن وجود ندارد اما مشابه آن در بخش سینه فونداسیون اهدا میشود).
حالا بیش از 3دهه گذشته و در کارنامه ریدلیاسکات همه رقم فیلم دیده میشود. به قول راجر ایبرت، اسکات فیلمسازی است که یا اثری عالی خلق میکند یا اینکه فیلمش چیزی جز مزخرفات نیست. به زعم ایبرت، کارهای اسکات حد متوسط ندارند.
به هر روی خالق آثار شاخصی مانند «بیگانه»، «تلما و لوئیز»، «هانیبال»، «سقوط شاهین سیاه»، «یک سال خوب»، «گلادیاتور» و «گنگستر آمریکایی» در کن امسال «رابین هود» را روکرد. فیلم 130میلیون دلاری او اگر چه یک قصه فانتزی را روایت میکند که بیش از این به کرات در شکلهای متعدد سینمایی و تلویزیونی کار شده، اما یک نام معتبر سینمایی بهعنوان نویسنده و بازنویس این قصه و همچنین سناریست این اثر اسکات برایمان جلوهگری میکند. و او کیست؟
برایان هلگلند؛ فیلمنامهنویس و کارگردان معتبری که همواره حرفهاش در مقام نویسنده و سناریست بر دیگر عناویش میچربد. خالق و سناریست آثاری مانند «محرمانه لسآنجلس» و «رودخانه مرموز» حالا در کنار ریدلی اسکات قرار گرفته است. هلگلند با تیم همکارش فیلمنامهای 500صفحهای آماده کار کردند که در نهایت و پس از پایان فیلمبرداری از آن فیلمی دو و نیم ساعته به دست آمده است.
سال گذشته نیز یک فیلم آمریکایی در افتتاحیه کن62 به نمایش در آمد و غوغا کرد، بهنحوی که تا روزهای سوم و چهارم نیز جشنواره را تحتالشعاع قرار داده بود.
رابینهود انتخاب مناسبی برای افتتاحیه جشنوارهای مانند کن به حساب میآمد و اگرچه تفاوت ماهوی رابینهود او با جنگجوی جنگل شروود که در دیگر آثار دیده اند، اندکی از ذوقزدگی سینما دوستان است.
اولیور استون (وال استریت: پول هرگز نمیخوابد)
استون 63ساله، احتمالا تنها فیلمساز سرشناسی است که امسال اگرچه در کن حضور دارد اما تاکنون نتوانسته هیچ افتخار و پیشینه قابل ذکری در مقام کارگردان، از این معتبرترین جشنواره سینمایی دنیا به دست بیاورد.
فیلمساز سیاسی کار و گاه جنجالبرانگیز آمریکایی، به نوعی با قسمت دوم «وال استریت»، فیلمی که در سال1987 ساخت و او را مطرح کرد به کن آمده است. «وال استریت: پول هرگز نمیخوابد» عمدتا با همان بازیگران وال استریت و بهویژه با حضور مایکل داگلاس ساخته شده است.
درام 2ساعته او به زندگی یک جوان شاغل در بخش بورس و اوراق بهادار به نام ژاکوبمور میپردازد که باید در والاستریت دست به هرکاری بزند تا بتواند خود را به بزرگترهایش ثابت کند و در این راه مطمئنا همه چیز پاک و پاکیزه برگزار نمیشود. از این رو است که او از مشاورههای گرگهای باران دیده در والاستریت سود میجوید؛ کسانی که خود عمری در این خیابان و در شرکتهای سرمایهگذاری راه را از چاه آموختهاند؛ افرادی مانند همان گوردون جیکوی وال استریت سال1987. اولیور استون در سالهای اخیر اگرچه بیکار نمانده اما آثارش کارهای دندانگیری از آب درنیامدهاند.
پس از «الکساندر» در 5سال پیش و همچنین پس از ساخت «دبلیو»، که هیچ کدام برایش افتخاری به همراه نداشت، او حالا به ساخت قسمت دوم اثری پرداخته که باعث تثبیتش شده بود، آن هم در جایی که پیش از این او به دفعات و در دورههای مختلف هم در مقام عضو هیات ژوری و هم در مقام رئیس آن حضور یافته است. با این حال اولیور استون هیچ افتخاری در مقام کارگردان از حضور در کن در پیشینه ندارد و از این جهت با وودی آلن برابری میکند.
استفان فریرز ( تامارا درو )
خالق 68ساله و انگلیسی فیلم تحسین شده «ملکه» در سال2005، اگرچه نسبت به سن و سالش خیلی دیر مطرح شد اما میتوان او را نیز از کشفهای کن در میانسالی یک کارگردان نام برد. استفانفریرز به یک دلیل دیگر نیز در سطح بینالمللی گمنام مانده بود و آن به دلیل تمرکز وی در ساخت و ساخت آثار تلویزیونی بوده است.
فیلم جدید او با عنوان «تامارا درو» یک کمدی درام 110دقیقهای است که به زندگی تامارا درو، یک زن جوان روزنامه نگار میپردازد. تامارا بعد از سالها کار در لندن تصمیم میگیرد به شهر کوچک خود برگردد و به کارش ادامه دهد؛ جایی که کودکی و نوجوانی خود را در آنجا گذرانیده و خاطرات فراموش نشدنیای از آن دورانش دارد.
با این حال فریرز 2 بار در کن توانسته خودش را تا بالاها بکشاند و تا مرز نامزدی دریافت نخل طلا پیش برود. بار اول او در سال1987 با فیلم «گوشَت را بردار» و بار دیگر در سال96 و با فیلم «ون» به کن آمده بود که برای هر دو فیلمش نیز کاندیدای نخل طلا شد.