بعدها که حکومتها شکل گرفتند، هر جا که زور حاکمان زیادتر از توان مردم میشد، مردم و مخصوصا نخبگان به سرزمینهای دورتر و آزادتر میرفتند تا با فراغ بال فکر و زندگی کنند. دولتهای مدرن که بر سر کار آمدند با هم به توافق رسیدند که اصولا آدمها حق دارند آزادانه محل اقامت خود را انتخاب کنند. بعد از آن بود که آدمها با دلایل مختلف به سفرهایی رفتند که دیگر برگشتی در کار نبود.
مهاجرت اصولا امری مدرن است. افراد در بیشتر مواقع برای فرار از فقر، گرسنگی، جنگ، بیکاری و امنیت مهاجرت میکنند و اگر جایی بهداشت بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر و مسکن بهتر وجود داشته باشد مهاجران را بهخود جذب میکند. مسئولان کشورها برای ورود و خروج دیگران به کشورشان قوانینی وضع کردهاند که دیگر به راحتی نمیتوان هر جا که دل خواست یا کار و بار بهتر بود رفت. کشورهای مهاجرپذیر که عموما مساحتهای بزرگتری نیز دارند معمولا کسانی را میپذیرند که مهارت مورد نیاز آن کشورها را داشته باشند. افراد ماهر در هر کشوری از میان تحصیلکردهها و متمولینی که میدانند چطور باعث رونق اقتصادی شوند انتخاب میشوند.
مهاجرت نیروهای متخصص و ماهر، بر هر کشوری اثرات مختلفی میگذارد و ایران نیز اثرات آن را سالهاست با پدیدهای به نام فرار مغزها تجربه میکند؛ هر چند عدهای از کارشناسان چون دکتر پویا علاءالدینی، استادیار دانشگاه تهران آن را نه معضل میدانند و نه فرار مغز. استادیار دانشگاه تهران در نشستی که توسط انجمن جامعهشناسی برگزار شد پدیده مهاجرت نیروی کار ایرانی را مورد بررسی قرار داد.
مهاجرت نیروی کار معایب و محسناتی دارد که در کشورهای مهاجرپذیر و مهاجر فرست خود را نشان میدهد. دکتر پویا علاءالدینی در این باره میگوید: مهاجرت برای مبدا و مقصد میتواند تبعات خوشایند یا ناخوشایندی به همراه بیاورد؛ مثلا مهاجران معمولا برای خانوادهشان ارز میفرستند و در برخی موارد باعث رونق اقتصادی در مبدا میشوند.
همچنین مهاجرانی که به کشور باز میگردند احتمالا ایدههای نو نیز به همراه میآورند. در عین حال آنها که میروند لزوما فقیرترین افراد جامعه نیستند. در میان آنها ثروتمندان و کارآفرینان نیز هستند که مهاجرتشان ممکن است موجب خالی شدن میدان در مبدا شود.
وی میگوید: مهاجرانی که به کشورهای دیگر میروند نیز از همین دست تأثیرات دارند؛ مثلا با عرضه نیروی کار جدید، به کشور مقصد منفعت میرسانند.
در عین حال شاید آنها نتوانند در کشور مقصد با جامعه ارتباط درست برقرار کنند و عامل آسیبهای اجتماعی متعدد شوند. البته میتوان از مجموع گروههایی که میروند و میآیند شبکههای اجتماعی جدیدی بهدست آورد که ارتباط بین مبدا و مقصد را در همه حوزهها حفظ کنند تا هر دو از مهاجرت سود ببرند. بهطور مثال هندیهایی که به آمریکای شمالی مهاجرت کرده بودند هماکنون در هند سرمایهگذاریهای متعدد کردهاند. سرمایهداری در فرایند جهانی شدن از جمله از طریق اینگونه عملکردهای مهاجران که نقش اتصالی دارند خود را نشان میدهد.
دکتر علاءالدینی در مورد سابقه مهاجرت در ایران میگوید: مهاجرت ایرانیان سابقه تاریخی دارد و نشانههای آن را میتوان در ادبیات مکتوب یافت. مهاجرت زرتشتیان به هند یا مهاجرت نخبگان بهدلیل مناقشات مذهبی به سرزمینهای عثمانی از این دستاند.
مهاجرت به قفقاز در دوره قاجاریه و نیز مهاجرت محدود به فرنگ از دیگر نمونههای سابقه مهاجرت ایرانیان است. قبل از انقلاب اسلامی، آهنگ مهاجرت به کشورهای آمریکای شمالی و اروپا توسط دانشجویان بیشتر شد. بسیاری از آنها به ایران بر نمیگشتند چرا که فکر میکردند در اینجا نه کاری وجود دارد و نه کسی از تخصص آنها استقبال میکند. بهعنوان نمونه یکی از روسای سازمان برنامه و بودجه قبل از انقلاب که در بهترین دانشگاهها تحصیل کرده بود تا مدتها در ایران منتظر مراحل استخدام بود. اواخر دوران پیش از انقلاب تلاش شد که با امکانات و حقوقهای بالا مهاجران متخصص به کشور بازگردند.
در مورد تعداد مهاجران اعداد و ارقام متنوعی گفته میشود، دکتر علاءالدینی این اعداد را دارای مبنای علمی نمیداند.
وی میگوید: در خبرها میشنویم که گفته میشود چند میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند. بهنظر من این آمارها اصلا دقیق نیست. مگر میشود 5 یا 7 میلیون ایرانی در خارج زندگی کنند؛ این به معنای 8 تا 10 درصد از مردم ایران است. این عدد بهنظر من امکان ندارد. حتی اگر آمارهای چند سال اخیر کشورهای مقصد را هم دو برابر کنیم به این اعداد نمیرسیم.
تخمینهایی که در مورد تعداد ایرانیان در خارج از کشور زده میشود متفاوت است. در سالهای اخیر در کشورهای حاشیه خلیجفارس حدود 200هزار نفر، ترکیه 200هزار نفر، ژاپن تا چند سال پیش 35 هزار نفر و در اروپا در حدود 200 تا 400هزار نفر زندگی میکردهاند.
این آمار در بیشترین حالت ممکنه برای کل آمریکای شمالی 500هزار نفر است. این در حالی است که عدهای میگویند 2میلیون ایرانی در آمریکا زندگی میکنند. اگر این عدد درست بود ایرانیان میتوانستند خیلی بیشتر از این بر حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آمریکا تأثیرگذار باشند.
مهاجرت ایرانیان پیوسته ادامه دارد و تعداد افرادی که متقاضی کار در کشورهای دیگر هستند احتمالا بسیار بالاست هر چند اعزام رسمی نیروی کار بسیار به سختی صورت میگیرد. دکتر علاءالدینی در این باره میگوید: آمار مربوط به ایرانیانی که بهعنوان مهاجر در کشورهای صنعتی پذیرفته شدهاند نشان میدهد که طی سالهای2001 تا 2005 حدود 55 هزار نفر به آمریکا، حدود 25هزار نفر به کانادا، حدود 6هزار نفر به آلمان، حدود 8هزار نفر به انگلستان و حدود 6هزار نفر به سوئد مهاجرت کردهاند. تخمین زده میشود که در چند سال اخیر (2006) در آمریکا حدود 300هزار، در کانادا 75هزار نفر، در آلمان 65هزار نفر، در سوئد 53هزار و در انگلستان 42هزار ایرانی زندگی میکردهاند.
آمار دیگر مربوط به مهاجرت ایرانیان از سال1989 تا 2004 است. براساس این آمار طی سالهای گذشته هر ساله حدود 10هزار نفر مهاجر در آمریکا پذیرفته شدهاند ولی این به معنای زندگی کردن همه آنها در این کشور بهصورت دائمی نیست.
آمریکا یکی از کشورهای مهاجرپذیری است که مبنای مهاجرپذیریاش عموما افراد ماهر کشورهای دیگر است. ایرانیان از دیرباز آمریکا را برای تحصیل و مهاجرت انتخاب میکردند. دکتر علاءالدینی در مورد ایرانیان مهاجر به آمریکا میگوید: مهاجران ایرانی به آمریکا عموما 2 نوع هستند؛ یک عده آنهایی هستند که با تحصیلات مثلا در حد متوسطه به آنجا رفته و بعد در آنجا تحصیلات کسب کردهاند. عدهای دیگر هم با مهارت بالا وارد آمریکا شدهاند. ادعایی که میگوید ایرانیان مهاجر در آمریکا تحصیلات بالایی دارند ادعای درستی است.
با نگاهی به گروههای شغلی میتوان متوجه شد تعداد ایرانیانی که در شغلهای مدیریتی و تخصصهای فنی هستند بالاست؛ مثلا در سال2004 درخواست مهاجرت ایرانیانی که با تخصص مدیریت پذیرش شدهاند 392 نفر و با تخصصهای فنی 863نفر بوده است.
تحقیقات جسته و گریخته نشان میدهد که ایرانیها به لحاظ درآمدی، ثروتی و تحصیلات جزو بالاترین مهاجران در آمریکا هستند. بهنظر من این مسئله خیلی جای مباهات نیست. این فقط به این معناست که این نوع مهاجران به راحتی میتوانند مهاجرت کنند والا کارگر ایرانی به راحتی این کار را نمیتواند بکند.
همچنین برای ایرانیان مقیم آمریکا به لحاظ مادی و معنوی بسیار خرج شده که به اینجا رسیدهاند. وجه مثبت این قضیه این است که اگر در آینده شرایط دیپلماتیک بهتری داشته باشیم همین ایرانیان با مهارتهای بالا میتوانند برای ایران بسیار مفید باشند. در حال حاضر نیز عدهای از ایرانیان مقیم آمریکا مخالف رویکرد خصومتآمیز آمریکا نسبت به ایران هستند.
دلایلی که از بیشتر مسئولان ایرانی در مورد مهاجرت به سایر کشورها میشنویم متنوع است، اما آنها در اکثر موارد عوامل اقتصادی را دلیل مهاجرت میدانند که نشان دادن و اثبات دلایل اقتصادی به این راحتیها نیست. استادیار دانشگاه تهران در این باره میگوید: مهاجران ایرانی اغلب وضع اقتصادی بدی ندارند و کمتر فقیر محسوب میشوند. با این حال میتوان ادعا کرد که عوامل اقتصادی مهاجرت در ایران با افزایش جمعیت و بیکاری خود را نشان داده است.
آمارهای دولتی میزان بیکاری را به درستی نشان نمیدهند چون آنها تعداد کسانی را بیکار میدانند که بهدنبال کار بودهاند. از طرف دیگر بیکاری بین تحصیلکردهها بالاست و آنها بیشتر به این فکر میکنند که در اینجا نمیتوانند کار مناسب پیدا کنند و شاید بیشتر تمایل به مهاجرت داشته باشند. البته تا چند سال پیش سالانه 30درصد به کسانی که تحصیلات عالی داشتند و بیکار بودند اضافه میشد ولی میزان بیکاری در بیسوادان به میزان
11 درصد کاهش یافته بود.
وی دلیل این مسئله را کاهش بیسوادی عنوان میکند و میگوید: بیسوادان بیشتر کارهای یدی که تقاضایش در مقایسه با عرضه کاهش نداشته انجام میدهند. براساس اطلاعات مرکز آمار ایران درصد بیکاران با تحصیلات عالی در سال 1376 از 4/4درصد به 9/19درصد در سال1383 رسیده است ولی درصد بیکاران بیسواد در همین سالها از 5/13درصد به 15/3درصد رسیده است. این درحالی است که رشد GDP (تولید ناخالص داخلی) از 2/1درصد به 8/5درصد رسیده ولی ظاهرا تأثیری در کاهش بیکاری نداشته است.
باید توجه کرد در همین دوران تعداد کسانی که در سیستم آموزش عالی مشغول تحصیل شدهاند نیز بیشتر شده است که این خود فشار بیشتری به بازار کار وارد میکند. میتوان حدس زد که این دو عامل بر میزان مهاجرت تأثیر گذاشته است. البته اثبات این امر نیاز به تحقیقات بیشتر دارد.
مهاجرت پدیدهای است که میتوان انواع و اقسام دلایل را برایش ذکر کرد ولی جدیدترینشان مد شدن مسئله مهاجرت است. دکتر علاءالدینی آن را در بین دلایل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی میگنجاند و میگوید: یکی از دلایلی که میتوان متصور شد شیوع فرهنگ مهاجرت است.
گروهی از مهاجران لزوما مشکل اقتصادی و حتی اجتماعی خاصی ندارند بلکه متأثر از فرهنگ مهاجرت مانند نوعی مد هستند. البته در مورد مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دیگر میتوان با استناد به آمار پناهجویان ایرانی گمانههایی در مورد مشکلات زد. در عین حال بهرغم تعداد قابل توجه پناهجویان ایرانی میتوان حدس زد که عدهای از این گروه فقط مهاجر عادی هستند، ضمن اینکه بخشی از کسانی که درخواست میدهند مورد پذیرش قرار نمیگیرند. در هر صورت بسیاری از این پناهجویان جزو نیروی کار ماهر محسوب میشوند.
زمانی بود که تا مسئله بیکاری مطرح میشد سراغ افغانیهایی را میگرفتیم که جای نیروی کار را گرفته بودند. الان که آنان رفتهاند سراغ نیروی کار ماهر خارجی رفتهایم که در پروژههای صنعتی کار میکنند. دکتر علاءالدینی این عامل را عامل مهمی نمیداند و میگوید: در ایران نیروی کار غیرماهر و ماهر خارجی وجود دارد و عدهای این مسئله را دلیل مهاجرت ایرانیان عنوان میکنند ولی بهنظر من اینطور نیست.
در مورد افغانها با توجه به نوع فعالیتهایشان و قوانین جدید، این موضوع صدق نمیکند. میماند نیروی کار ماهر که بسیاری از آنها در پروژههای صنعتی جنوب کشور کار میکنند. دلیل آن این است که نظام تربیتی ما نیروی کار ماهری را که در پروژههای بزرگ به آن نیاز هست تولید نمیکند، اگر هم تولید کند نمیتواند آن را در کشور نگه دارد یا اینکه نحوه قرارداد بستن و شرایط استخدام بهگونهای است که نیروی کار ماهر ایرانی نمیتواند به راحتی وارد این بازار کار شود. البته مسئله یادگیری و ارتقای تواناییها را هم باید در نظر گرفت. ما معمولا میگوییم نوابغ و مغزهای ایرانی از ایران فرار میکنند ولی مسئله این است که فرد مستعد در یک چارچوب و امکانات محیطی تبدیل به نخبه میشود. در اینجا شاید این شرایط اصلا فراهم نشود.
چارچوب هم به معنای پول نیست. معمولا کسی تواناییاش را میتواند نشان بدهد که در فرایند درازمدت یادگیری قرار بگیرد. از این منظر توانایی نیروهای ایرانی زیاد نیست. بهنظر من فرار مغزها به معنای یک آسیب اجتماعی آنطور که معروف است وجود ندارد. مغزها اغلب قبل از اینکه شکل بگیرند بهاصطلاح فرار میکنند. مغز وقتی مغز میشود که بتواند کاری انجام دهد درصورتی که اینجا ممکن است اصلا نتواند کاری انجام دهد. برخی میگویند باید جلوی فرار مغزها را هرجور که شده بگیریم؛ مثلا بیاییم مدرک دانشگاهی تحصیل کردهها را ندهیم که نروند؟ اینکه باعث بروز نبوغ آنها در اینجا نمیشود.
بهنظر من سیستم درستی باید ایجاد کنیم که این افراد را یا در چارچوب درست بروز فعالیت و کارآفرینی و خلاقیت قرار دهیم یا درصورت مهاجرت آنان را به شکلی به ایران وصل کنیم.
در ایران 2 سازمان شورایعالی هماهنگی امور ایرانیان و اداره توسعه اشتغال در خارج از کشور وزارت کار طی سالهای گذشته در ارتباط با موضوع بحث فعال بودهاند.
دکتر علاءالدینی در مورد عملکرد این دو نهاد میگوید: شورایعالی هماهنگی امور ایرانیان از جمله با این ایده که مهاجران میتوانند بدون اینکه به ایران برگردند ارتباط خود را با کشور حفظ کنند فعالیت کرده است. البته تا زمانی که یک عده تلاش میکنند ایرانیها به ایران وصل شوند و عدهای دیگر موجبات فصل آنها را فراهم میکنند اوضاع بهبود نمییابد.
وی میگوید: تعدادی از کشورهای صنعتی در سالهای گذشته در مورد اشتغال ایرانیان در خارج از کشور بهصورت قانونی و رسمی و قابل کنترل در چارچوب فعالیتهای سازمانهای بینالمللی ابراز تمایل نشان دادهاند و در بعضی موارد وارد قراردادهای دو جانبهای نیز با ایران شدهاند اما این قراردادهای دوجانبه خیلی با موفقیت مواجه نبوده است و در حال حاضر ایرانیها به سختی میتوانند از این طریق به خارج بروند و بیشتر میتوانند بهصورت دانشجویی یا با سرمایه بالا از ایران خارج شوند. البته بهنظر من یکی از دلایل مهم در اینکه نیروی کار نیمه ماهر به راحتی نمیتواند از ایران خارج شود مسئله زبان است. به فرض، الان خیلی از کشورها پرستار نیاز دارند ولی چند درصد پرستارانی که تمایل به مهاجرت کاری دارند زبان انگلیسی یا فرانسه میدانند؟
وی در پایان برای بازنگری به مسئله مهاجرت نیروی کار ماهر پیشنهاد میدهد: بسیاری از کشورهای مهاجرپذیر و مهاجرفرست معمولا سیاست ملی مهاجرت دارند، ایران نیز میتواند ضمن حفظ حقوق مهاجران و پذیرش حق مهاجرت، سیاستهایی را برای کشور تدوین کند و براساس آن روابط دیپلماتیک خود را با سایر کشورها صورت بندی کند. ایجاد مکانیزم ارزیابی آثار مهاجرت، ایجاد هماهنگی میان ارگانهای توسعهای و دستگاههای مسئول مهاجرت، وصلکردن سیاستهای اشتغال و مهاجرت و افزایش تعاملات بینالمللی از جمله مسائلی است که میتواند در سیاست ملی مهاجرت مطرح باشد.
دکتر علاءالدینی در پاسخ به سؤال همشهری در مورد آینده مهاجرت نیروی کار ماهر ایرانی میگوید: اگر شرایط فعلی ادامه پیدا کند و نتوانیم سیاست مهاجرتی مناسبی داشته باشیم و نتوانیم آن را به سیاست توسعهای که به درستی تهیه شده باشد وصل کنیم، اوضاع همین خواهد بودکه اگر عوامل محرک اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به همین شکل بماند فرایند مهاجرت نیز به همین شکل ادامه خواهد یافت.