اما اینکه آیا صرف توجه به این موضوع، توافق لازمی را میان آنها (اندیشمندان) پدید میآورد، نکتهای است که میتواند به بحث و بررسی گذاشته شود. بیتردید، توافق یا اجماع (consensus) روشنفکرانه در موضوع و مفهومی واحد هنگامی رخ مینماید که پیش از هر چیز جغرافیا و حد و مرز موضوع و مفهوم بر اندیشمندان درگیر با آن روشن باشد. در اینجا وقتی از حد و مرز یک موضوع یا مفهوم سخن به میان میآید، باید بر تعریف دقیق و منطقی از آن تأکید داشت.
به دیگر سخن، حد یک موضوع یا مفهوم با مفهومها و موضوعات دیگر در درجه اول به مؤلفههایی بازمیگردد که تشکیلدهنده آنها بوده و در وهله بعد، به غیریتی وابسته است که آن مفهوم یا موضوع در نسبت با آن شکل گرفته است؛ به این معنا که هر مفهوم یا موضوعی همزمان دو جنبه سلبی و ایجابی را درون خود نهفته است. جنبه سلبی یک مفهوم را میتوان بیشتر در بخشی از زیرساخت آن مشاهده کرد. با این حال، جنبههای ایجابی قرار است بر چنین زیرساختی بنا شوند.
براین اساس مفهوم «الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت» را میتوان با توجه به گفتهها و نوشتههایی که اندیشمندان در همین چندماهه اخیر در باب آن ابراز کردهاند، به تحلیل نشست. اکنون میتوان پرسید که این مفهوم (الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت) در تمایز با چه غیریتی شکل یافته است و به عبارت بهتر، جنبه سلبی آن کدام است؟ شکی نیست که در پاسخ به این پرسش، اندیشمندان درگیر با آن، پاسخ یکسانی دارند و میتوان گفت بر آن اجماع دارند. به این معنا که همه آنها بر این نظرند که این مفهوم در تمایز از مفهوم «الگوی توسعه دیگری» که خاستگاه آن غرب مدرن بوده، شکل پذیرفته است؛ اما میماند، بخش دوم این مفهوم و اجماع روشنفکران بر سر آن؛ یعنی جنبههای ایجابی این مفهوم و بنیانی که قرار است سامان گیرد.
با مطالعه گفتهها و نوشتههای چندماهه اخیر پژوهشگران و اندیشمندان درگیر این بحث، میتوان گفت که همه اجمالا بر استخراج الگوی توسعه از آموزههای اسلام و در شرایط جغرافیایی و سیاسی ایران توافق دارند؛ به این معنا که همه آنها بر جامعه- و به تبع آن انسان- توسعهیافته مسلمان در زیستبوم ایران تأکید دارند. با این حال، اما یک نکته مغفول مانده است. این مسئله از آنجا اهمیت مییابد که بحث علوم انسانی- اسلامی از همان آغاز تشکیل جمهوری اسلامی مطرح بوده است.
اکنون نیز در بحث از الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت سخن از تحول در علوم انسانی بر مبنای آموزههای اسلامی میرود. میتوان پرسید که آیا در چگونگی استخراج این آموزهها و قابلیت تطابقشان بر خردمفهومهای برخاسته از مفهوم کلان توسعه اجماع روشنفکرانه وجود دارد؟