افسانهها و قصههای جن و پری، طلسمی که باید گشوده شود و قهرمانی که در آغاز، یک شخصیت غیرقهرمان نشان میدهد اما در ادامه راه تحول مییابد و تبدیل به قهرمان میشود به دلیل فانتزی شاد و جذابشان و به دلیل رویدادهای شگفتانگیزشان همواره محمل مناسبی برای نمایش کودک و نوجوان هستند و چه در ایران و چه در سراسر جهان نمایش کودک و نوجوان همواره از این سرچشمه پایانناپذیر الهام گرفته است.
براساس تحقیق بینظیری که ولادیمیر پراپ درباره قصههای پریان در روسیه انجام داده است قصههای پریان در تمامی نقاط جهان از ساختار مشترکی بهره میگیرند که پراپ آن را در 32موتیف یا نقش مایه خلاصه میکند و معتقد است که تمامی قصههای پریان عناصری از این 32موتیف را با خود دارند. براین اساس میتوان گفت که داستان تمامی این قصهها با تغییراتی در جزئیات، جغرافیا و شخصیتها از رویدادهای واحدی پیروی میکنند.
پس اگر داستان در تمامی این قصهها مشترک است چه چیزی باعث تفاوت در آنها و جذابیت هرباره آنها میشود.آنچه در نگاه اول و بیش از هر چیز خود را به رخ میکشد نوع نگاه نویسنده به این رویدادها و نحوه پرداخت آن به لحاظ تکنیکهای روایی و زبان است و از این منظر است که میتوان به مقایسه نمایشهای ملهم از قصههای پریان پرداخت.آدینه سمنانی در نمایش افسانه شیرزادخان باز به سراغ این سرچشمه ارزشمند رفته است و تمامی ساختارهای آشنای قصههای پریان را میتوان در اثر او بازیافت؛ قهرمانی که در ابتدا قهرمان نیست و حتی ضدقهرمان است.
او پسر حاکم است که طلسم شده است، شیرزاد باید طلسم را بگشاید و شیشه عمر غول را بشکند. در این راه 2 یاور دارد که او را همراهی میکنند و... . تمامی این موتیفها به روشنی یادآور همان موتیفهایی است که پراپ برای قصههای پریان ذکر میکند. پس با این وصف باید از منظر تکنیک، شخصیتپردازی و زبان، نحوه رویکرد سمنانی را به این افسانه سنجید.
افسانه شیرزادخان برخلاف بسیاری از آثار کودک که به صحنه میروند زبان پیراستهای دارد. اشعار موجود در آن براساس قواعد شعری تنظیم شدهاند و حداقل دارای نظم و انسجام هستند، همچنان که از منظر شخصیتپردازی نیز شخصیتهای نمایش جذاب، دوستداشتنی و قابل باور هستند و بالاخص 2 دیوی که شیرزاد او را همراهی میکند با وجود آنکه در قالب دیو ظاهر میشوند اما کاملا از دیوبودن آنان آشناییزدایی شده و تبدیل به شخصیتهایی دوستداشتنی برای مخاطب میشوند.
تمامی این نقاط قوت، افسانه شیرزادخان را تبدیل به اثری قابل قبول در حوزه اقتباس از افسانهها و داستانهای جن و پری میسازد.اما نکتهای که کارگردان اثر از آن غافل میماند و نکته بسیار مهمی است مخاطبان نمایش و رده سنی آنان است. این نمایش چه به لحاظ موضوع متن و چه به لحاظ تکنیکهای اجرایی و نحوه طراحی ماسکهای نمایش برای رده سنی نوجوان است و توانایی برقراری ارتباط چندانی با مخاطب کودک ندارد و این در حالی است که بخش عمده مخاطب آن را کودکان تشکیل میدهند.
البته این معضل تنها به این نمایش بازنمیگردد، متأسفانه در اغلب آثار کودک و نوجوان این ردهبندی سنی لحاظ نمیشود و این در حالی است که حساسیت موضوع و مخاطب که اینگونه نمایشها با آن سر و کار دارند چنین امری را لازم و ضروری میسازد.