اگر عید مبعث یا جشن برانگیختگی حضرتمحمد(ص) را از بستر تاریخی جدا کرده و در بوته فهم معاصر به آن بنگریم، ناچار از تاویلی ژرف خواهیم بود چرا که با توسل به ابزار پیش معرفی کرده هر جشنی (عیدی) در ذات خود متضمن بازآفرینی یک تصویر ازلی و ابدی است؛ تصویری که معناآفرینی آن از جنس تکرار نیست بلکه زایش معنایی واحد در زمانها و مکانهای متعدد است. جشن برانگیختگی حضرتمحمد(ص) نیز طبق این دستور تاویلی میخواهد که البته بر مبنای فهمی عمیق از آغاز آن است چرا که تاویل در صورتی ساده بازشناسی و بازگشت و «اؤل» ی است به اصل و آغاز.
به این ترتیب است که در صورتبندی دیگری از مسئله میتوان به بازسازی بعثت نبوی در روزگار نوشده انسان معاصر(مدرنیته) اشاره کرد؛ صورتبندیای که البته حاصل آن زایش معنای برانگیختگی حضرترحمهللعالمین در جهان معاصر است.
مقدمهای که در این مجال برای طرح موضوع لازم است بسیار گسترده مینماید، اما پیش از هرچیز پاسخ به پرسش مقدر در ضرورت اهمیت پرداختن به مسئله یادشده، اهمیت دارد.
اسلام ستیزی(Anti Islamism) و اسلامهراسی (Islamphobia) دو وضعیت مهم پیشاروی مسلمانان در جهان معاصر است؛ دو وضعیت واقعی که در روزگار حاکمیت بیچونوچرای رسانهها هر مسلمان اهل فرهنگی را به واکنش و گاه کنش وامیدارد.
تشریح علل وجودی معرفتی این دو وضعیت جدای از مجالخواهی گسترده اقتضای دیگری میطلبد اما در توضیح مجمل پیرامون رویارویی با این دو موقعیت پیشاروی مسلمانان، در اکنون جهان به نظر میرسد تکیه بر عمق عقلانی، مهربانی عرفانی، کیاست سیاسی و تدبیر مدیریتی اسلام میتواند آوردگاه ویژه ذکرشده را تا حدود بسیار زیادی به نفع مسلمانان و اسلام مدیریت کند. در این میان یکی از بینظیرترین و پراهمیتترین ایستگاههایی که میتوان در آن اردو زد و به بازسازی علمی و عملی درک و فهم از اسلام برای انسان معاصر رسید، عید مبعث است.
جشن برانگیختگی سرور مهربانی و بخشندگی(ص) را از زاویههای گوناگون معرفتی و وجودی میتوان به تماشا نشست اما آنچه در این کوتاه، مورد نظر است، دیالکتیک دین و سیاست در خوانش مفهوم برانگیختگی حضرت است.
دقت در پژوهشهای باختری پیرامون تاریخ اسلام و جذابیتهای (البته توامان با غرضورزیها و اشتباهات غیرعمدی) نگاه روزآمد آنان از ورای پژوهشهای روشمند ایشان معمولا مداقهکننده را بینصیب از بازگشایی پنجرههایی نو در فهم تاریخ اسلام نمیگذارد. یکی از حلقههای معروف این تاریخ اسلامپژوهی که شاید بتوان آن را کلاسیکترین حلقه نیز برشمرد، حلقه کمبریج است.
شاید و فقط شاید اولینبار از مجموع مطالعات ایشان بود که توجه اقتصادی در کنار توجه سیاسی در جریان فهم جهان و شبهجزیره در عصر بعثت مورد کنکاش قرارگرفت و از مطالعات و نظریهپردازی ایشان بود که جهان عرب و مورخان آن و سپس متفکران ایرانی اشاره و گاه توجهی خاص به این موضوع کردند.
در توصیف شبهجزیره عربستان (و با نگاهی ماهوارهایتر محل اتصال آن روز آسیا، اروپا و آفریقا) میتوان چندین وضعیت مختلف و البته درهمتاثیرگذار و گاه مصون از تاثیر اقتصادی و سیاسی را برای کنکاشی ژرف به تماشا نشست.
در این مجال کوتاه اما تنها به چند گزاره توصیفی درباره وضعیت اقتصادی و سیاسی شبهجزیره باید اکتفا کرد. شبهجزیره عربستان در اوایل قرن هفتم میلادی طبق بررسیهای روشمند نوین تاریخی به علت ملاحظات سیاسی، دیگر از وصفهای «عربستان سعید» و «عربستان معطر» دور شده بود.
مصونماندن شبهجزیره نیز به خاطر تعاطی دینهای مسیحیت، یهودیت و زردشتی در جنوب شبهجزیره که نقطه اتکای تمدنی شبهجزیره محسوب میشد، دستخوش تغییرات و تبدلات بسیاری شد. این تعاطی، نزاعهای سیاسی بسیاری را تا سرآغاز قرن هفتم در بر داشت و به پیروی از آن معادلات اقتصادی جنوب شبهجزیره را بر هم زده بود.
با این اوصاف بود که مکه با داشتن بازاری مکاره(عکاظ) که داشت به قلب اقتصادی شبهجزیره بدل میشد و همینطور کعبه و حرممقدس و عرفات کوهمقدس که زیارتگاه بود دور از دعوای یهودیان و مسیحیان و دلخوش به تحمیق بتپرستی مقتدرانه قریش به - تعبیری باختری- «جمهوری بازرگانی» بزرگ عربستان در قرن ششم را پدید آورده بود. نظام دینی بتپرستی در مکه با تمامیتخواهی مقتدرانه قریش فارغ از هرگونه تجربه روحانی یا حتی زیباشناختی صورتبندی ویژه اجتماعی را در مکه و سرزمینهای اطراف آن رقم زده بود.
جنگهای بینالمللی در قرن6میلادی دو قدرت بزرگ امپراتوری ایران و روم را آنقدر خسته و شاید ضعیف کرده بود که به تبع آن جنوب شبهه جزیره از مرکزیت سیاسی خود افتاده مینمود و مکه با ترکیب جدید خود داشت به مادرشهر عربستان تبدیل میشد. در این اوضاع بود که در حدود سال 610میلادی پیامبری از نسل قصیبنکلاب (از بانیان اصلی مکه) در مواجههای قدسی از جانب پروردگار جهان به پیامبری مبعوث شد. برانگیختگی پیامبر از شروع تا خاتمه حیات طیبهاش بیشتر از 23سال طول نکشید اما آنقدر گستره معنوی و مادی داشت که میتوان از آن پس تاریخ جهان را با لحظات بشکوهی در مواجهه با تمدن و فرهنگاسلامی مشاهده کرد.
اما در تحلیل ادعاشده باید پیشاروی پیامبر، در درجه اول نه کفار بلکه بازرگانانی را دید که تمام حیثیت اجتماعی و سیاسیشان را که مبتنی بر قدرت اقتصادیشان بود در معرض خطر جدی میدیدند. واقعیت این است که با تامل در آیات مکی در بازشناسی لب فرامین وحیشده بر قلب و زبان پیامبر در کنار فراخواندن به پرستش خدای یگانه همه مفاهیم دیگر در خدمت توضیح یا تشویق «برابر انگاشتن» و نفی تبعیض طبقاتی و نکوهش و بلکه بیمدادن مرفهین و ثروتمندان در مقابل مستمندان و بیچارگان است و این دقیقا اعلان استراتژی روشنی است که پیامبر برای رهایی انسان روزگارش و در واکاوی ژرف معنای آن، انسان همه دورانها آورده است.
بسیاری از پژوهندگان باختری تاریخ اسلام، یکی از نفسگیرترین مشکلات درک فعالیت شخصیت تاریخی و حتی معنوی پیامبر را درآمیخته بودن زندگی سیاسی و دینی حضرت معرفی میکنند. آنچه امروز شاید به مذاق مدافعان عرفی شدن سیاسی اصلا خوش نمیآید، همین صدق گفتار است در فهم تمایز الهیات اسلامی و الهیات مسیحی. اینکه حضرت محمد(ص) به مثابه یک رهبر سیاسی با استراتژیهای سیاسی که در بیشتر اوقات راهبردها و هدفهای اصیل اقتصادی را برای نفوذ معرفت اسلامی در میان جامعه آن روز شبهجزیره پیش گرفته بوده، یکی از کلیدهای اصلی است.
سریههای ابتدایی پیامبر در قطع امکان اقتصادی قریش به عنوان راهبردی عملی در مبارزه با سیستم قوی بازرگانی مکه نیز یکی از این تصویرهاست. بعد از فعالیت تبلیغی و انذاری پیامبر در 13سال حضور در مکه علیه پایههای طبقاتی اقتصادی نظام اجتماعی و سیاسی قریش، حضرتدر مدینه دیگر تلاش عملی خود را آغاز میکند. با کنجکاوی در نحوه تقسیم غنایم و قوانین حقوقی مربوط به آنها در ابتدای سالهای هجرت و بعدتر مفاد صریح آیات مدنی در ایجاد برخی قوانین پایه اقتصادی و نحوه تبشیری این دست از آیات، با پایههای اولیه فقه اقتصادی و سیاسی اسلام مواجه میشویم.
توصیف و گواهآوردن درباره آنچه گفته شد قطعا گسترهای را نیازمند است که این نوشتار متکلف آن نمیتواند باشد اما برای دورنشدن از آنچه درابتداگفته شد، یعنی توجه ویژه به بازسازی مفهوم برانگیختگی پیامبر در جهان معاصر باید به نکاتی توجه داشت.
حقیقت اینکه در جهانی که اقتصاد به مثابه ادوار گذشته تاریخ قویتر از همیشه بر کرسی ریاست نشسته و حرف اول را میزند با این واقعیت همراه است که عقبماندگی اجتماعی و سیاسی کشورهای مسلمان در سالهای اخیر بیش از هرچیز و هرکس راجع به وضعیت و موقعیت اقتصادی جهانی آنهاست.در رجوع به سیره نبوی اما اهمیت تلاش برای حیات اقتصادی و اجتماعی و به تبع آن دستآوری قدرت قاهر سیاسی میتواند خوانشی ویژه و البته کارآمد از بازسازی برانگیختگی حضرت محمد(ص) را در جامعه امروز به تماشا بگذارد.
اینکه همراهی بسیاری در فتح مکه و در ایام وفود در بسیاری از اوقات منظورهای سیاسی و غیردینی داشت قطعا از ژرفاندیشی پیامبر(ص) دور نمانده است اما استراتژی پیامبر در توجه به ذات زندگی اجتماعی انسان، نشانهای از یک فراست بزرگ در روش رهبری بزرگ است.
نهایت این که بازسازی جشن برانگیختگی بدون دیدن زیروزبر سلوک و سیره نبوی و درک عمق ژرفاندیشی پیامبر در ذات انسان مدنیالطبع در روزگاری که انسان در اجتماعش تعریف میشود، یک ضرورت است؛ ضرورتی که گاه در پس جستوجوهای زیباشناختی و اخلاقی گم میشود و نتیجه آن در بسیاری اوقات تصویر کردن شیر بییال و دم و اشکم بر بازوی مسلمانیمان میشود.