بعضی منتقدان، استیل را به خاطر این بدبینی سرزنش کردند و عدهای دیگر به خاطر اشتباه محاسباتیاش به او ایراد گرفتند. استدلال آنها این بود که جورج بوش دستور حمله به افغانستان را بعد از 11 سپتامبر دادهبود پس نمیتوان گفت که این گزینه اوباما بودهاست. اما این منتقدان استیل هستند که دچار اشتباه شدهاند.
جنگی که امروز آمریکا در افغانستان با آن روبهروست کاملا با آن چیزی که دولت بوش آغاز کرد متفاوت است. افغانستان اکنون کاملا گزینه جنگی مورد انتخاب اوباماست و خود رئیسجمهور هم اخیرا با انتخاب ژنرال دیوید پترائوس به فرماندهی نیروهای نظامی در افغانستان، آن را دریافتهاست. اما بعد از نزدیک به 9 سال جنگ، ادامه حضور نظامی آمریکا در افغانستان یا افزایش این حضور بهبود چندانی ایجاد نمیکند و ارزش سرمایهگذاری مالی و جانی آمریکا را ندارد. اکنون زمان آن رسیده تا میزان بلندپروازیهایمان را کم کنیم و به واقعیت برسیم.
اولین نکتهای که باید درک کنیم این است که ادامه چنین جنگی درحقیقت یک گزینه و انتخاب است نه یک ضرورت. آمریکا در اکتبر سال 2001 برای سرنگونی دولت طالبان وارد جنگ شد. طالبان برکنار شد و اعضای القاعده دستگیر یا کشته شدند یا به پاکستان گریختند. آن جنگ لازم بود. اما دولت بوش نمیدانست در مرحله بعدی چه باید بکند. من در آن زمان در وزارت خارجه کار میکردم از سوی بوش بهعنوان هماهنگکننده دولت آمریکا در امور آینده افغانستان منصوب شدهبودم. در یکی از جلسات شورای امنیت ملی به ریاست رئیسجمهور در اکتبر 2001، حرف من این بود که بعد از سرنگونی طالبان و فراهم کردن فرصت برای استقرار یک دولت هرچند ضعیف در کابل، آمریکا باید کابل را ترک کند. بعدها هم گفتم که آمریکا باید بخشی از یک نیروی بینالمللی صلحبان در افغانستان باشد.
همکاران من در دولت بوش علاقهای به این پیشنهاد نداشتند. اما من میگفتم که تاریخ نشان داده در غیراین صورت موفقیتی در افغانستان به دست نمیآوریم. بالاخره آمریکا تصمیم گرفت بعد از سرنگونی طالبان به سراغ بلندپروازیهای دیگر نرود. در سال 2009 وقتی اوباما رئیسجمهور شد، وضعیت در افغانستان بهشدت رو به وخامت میرفت. طالبان در حال قدرت گرفتن بود و واشنگتن نگران تهدیدی که از ناحیه افغانستان برای دولت نوپا وجود داشت. از آن زمان تاکنون اوباما چندین فرصت برای ارزیابی دوباره اهداف و منافع آمریکا در افغانستان داشته و در هر مورد شدت دادن جنگ را انتخاب کردهاست. تصمیماتی که در این میان گرفته شد هم ضد و نقیض بود. از یک سو 30 هزار نیروی جدید به افغانستان فرستاده شد تا هم به طالبان هشدار دادهباشد و هم به دولت کابل تضمین بدهد. اما از سوی دیگر وعده میداد که نیروهای آمریکایی از تابستان سال 2011 بازگشت به خانه را آغاز میکنند. امروز راهبرد افزایش نیرو جواب ندادهاست. با این حال اوباما فرصت دیگری دارد تا درباره این جنگ تصمیم بگیرد و گزینههایی هم دارد. اول حفظ مسیر کنونی یعنی حمله به طالبان و آموزش ارتش افغانستان است. این گزینه هزینه زیادی دارد و به موفقیت هم نمیرسد. هزینه و خسارت اقتصادی ادامه سیاست فعلی برای آمریکا بیش از 100میلیارد دلار در سال است. گزینه دیگر خروج و عقبنشینی است. این کار ممکن است به فروپاشی دولت کرزی و غلبه کامل طالبان منجر شود. شاید افغانستان به لبنان دیگری تبدیل شود. گزینه دیگر آشتی و مذاکره و آتشبس با آن گروه از طالبان است که آماده توقف درگیری هستند. این گزینه هم مشکلاتی دارد مانند اینکه ممکن است شرایط گفتوگوی دو طرف یکی نباشد یا طالبان علاقهای به توقف درگیری نداشتهباشند. رابرت بلکویل سفیر پیشین آمریکا در هند راه حلی جدید ارائه داده مبنی بر تقسیم افغانستان به این صورت که آمریکا کنترل طالبان بر مناطق جنوبی پشتون نشین را بپذیرد به شرط آنکه به القاعده پناه ندهند. اما پشتونستان خودمختار در داخل افغانستان میتواند به تهدیدی برای تمامیت ارضی پاکستان تبدیل شود و جمعیت 25 میلیونی پشتونهای پاکستان هم ادعای خودمختاری کنند. چنین طرحی همچنین با مخالفت تاجیکها، بلوچها و هزارهها روبهرو میشود.
اما اوباما بالاخره چه باید بکند؟ اول باید ببینیم آمریکا چرا به افغانستان رفت. دو هدف آمریکا از این جنگ جلوگیری از استقرار القاعده در این کشور و تضمین عدمتهدید ثبات پاکستان از سوی افغانستان بود. هر دو هدف اکنون تا حدی محقق شدهاست. سیا میگوید شمار القاعده در افغانستان اکنون بین 60 تا 100 نفر است. پاکستان به خاطر داشتن زرادخانه هستهای، از افغانستان مهمتر است و جمعیت بیشتری هم دارد. اما آینده پاکستان با وقایع داخلی مرزهای این کشور رقم میخورد نه با وقایع همسایه غربیاش. ارتش پاکستان اکنون دریافته که طالبان پاکستان خطرناکترین تهدید برای آینده این کشور است. به همین خاطر حمله علیه آنها شدت گرفتهاست.
به همه این دلایل، سیاست آمریکا در افغانستان باید به سمت تمرکززدایی پیش برود. یعنی حمایت بیشتر از رهبران محلی و اتخاذ رویکرد جدید در مقابل طالبان. در این سیاست، آمریکا به نیروها و رهبران محلی افغانستان کمک نظامی و اقتصادی میکند و بر افزایش احترام به حقوق بشر و تقویت بنیه اقتصادی متمرکز میشود تا تربیت ارتش و نیروی پلیس. به این ترتیب آمریکا سنت افغانستان مبنی بر حاکمیت مرکزی ضعیف و حاکمیت محلی و استانی نیرومند را نیز محترم میشمارد.
جنگی که آمریکا در افغانستان دارد نه به موفقیت میرسد و نه ارزش ادامه دادن دارد. اکنون زمان کاهش حضور نظامی آمریکا در افغانستان رسیدهاست. افغانستان جان بسیاری از نظامیان آمریکا را گرفتهاست و هزینه مالی زیادی هم داشتهاست. افغانستان مشکلی نیست که نیاز به حل شدن داشتهباشد بلکه وضعیتی است که باید مدیریت شود و ما هرچه زودتر این را بفهمیم بهتر است.
ریچارد هاس
رئیس شورای روابط خارجی آمریکا