دراین میان نخبگان فرهنگی و هنری نیز از ملیتها و گویشهای مختلف سهمی جدی داشتهاند. هنینگ مانکل، نویسنده سرشناس سوئدی که خود در این کشتی و کاروان آزادی حضور داشت و توسط نظامیان رژیم صهیونیستی به اسارت گرفته شد، پس از آزادی خواستار تحریم فرهنگی رژیم اشغالگر قدس شد و گفت: « این یک آدمربایی بود و بردن ما به اسرائیل طبق قوانین بینالمللی جز آدمربایی معنی دیگری ندارد».
جنایت صهیونیستها در ارتباط با محاصره غزه و جلوگیری از حرکتهای بینالمللی و صلحطلب حتی انتقاد نویسندهای مطرح و بزرگ همچون ماریو بارگاس یوسا را هم در پی داشت و او در یادداشتی که در پایگاه اینترنتی خود قرار داد با غیرقابل تحمل خواندن این رفتار صهیونیستها نوشت: اسرائیل به کشور مستبدی تبدیل شده است و اکنون باید دوستان این کشور با توجه به نقش خود از سیاستهای این رژیم انتقاد کنند.
غزه در خون
این روزها و در کشور خودمان، موزه هنرهای معاصر فلسطین درقالب نمایشگاهی ویژه میزبان آثار هنرمندانی است که پیرامون غزه و محکوم کردن حملات وحشیانه صهیونیستها نقاشی، عکس و کاریکاتور خلق کردهاند.« غزه در خون » عنوان نمایشگاهی است که به احترام و یاد کسانی برپا شده که در حمله وحشیانه به کاروان غیرمسلح صلح و آزادی بهشهادت رسیدهاند.این نمایشگاه 41عکس از خبرنگاران خارجی حاضر در جریان جنگ غزه و 21کاریکاتور با موضوع غزه و حملات بیرحمانه اسرائیل اشغالگر به مردم بیدفاع فلسطین را دربرمیگیرد که بخش عمدهای از آنها به وسیله فراخوان اینترنتی از هنرمندان سراسر جهان گردآوری و به نمایش درآمده است.
کاریکاتورها بیشتر رویکردی انتقادی دارند و کارتونیستهای سراسر جهان سعی کردهاند با زبانی طنز، واقعیت تلخ زندگی روزمره مردم فلسطین را بیان کنند و تندترین انتقادها را به رژیم اشغالگر قدس و کسانی که به نوعی با این رژیم همکاری دارند به تصویر بکشند.اما بخش عکس هم عمدتا شامل عکسهایی مستند و خبری است و برخلاف کاریکاتورها که گاه انتزاعی هستند عمق واقعیت و تأثیر فاجعهای عینی را بر زندگی عادی ساکنان فلسطین و کودکان بیگناه روایت میکند که هر وجدان آگاهی را به درد میآورد و شاید همین «درد» است که با ورود به این نمایشگاه و نگاهی کوتاه به مجموعهای که در مقابل دیدگان مخاطب قرار میگیرد به راحتی در همان برخورد اول بر چهره و جان بازدیدکنندگان تأثیر میگذارد؛ تأثیری که حاصل بیانی هنرمندانه در بهتصویر کشیدن والاترین تجلیات روح بشر است؛ تجلیاتی که آزادی، آزادگی و انساندوستی در آن نهفته است. این نمایشگاه را که با رویکرد به هنر مقاومت برپا شده است از 3زاویه میتوان مورد بررسی و تأمل قرار داد؛ زوایایی که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و اهل هنر در اصل خاستگاه درونی برای پدید آمدن هنر متعهد است.
خاستگاه ایدئولوژیک
هنر مقاومت و بازخورد آن در ذهن هنرمند همانگونه که حاصل بر هم کنش شرایط اجتماعی، انسانی و روانی خاصی است، به نوع باورهای مذهبی و نگرش خاص به خدا و جهان هستی هم بستگی دارد؛ به عبارت بهتر با هر نگاه و جهانبینی غیرالهی و غیردینی نمیتوان به خلق اثر هنری متعهد با درون مایه مقاومت پرداخت و از همین رو است که در برخی آثار ارائه شده در این نمایشگاه در کنار نمایش سختیها و مظلومیتها، مقاومت مردم را هم میتوان مشاهده کرد و روایت هنرمندانه این مقاومت که با کمترین و حداقل امکانات توسط حتی کودکان و نوجوانان غزه در حال انجام است بیش از هر چیز ریشه در ایمان و آگاهی مردم و همچنین باورهای دینی آنها دارد.به هر حال هنرمندی که میخواهد اوج این ایثار و مقاومت را به تصویر بکشد تازمانی که خود ریشههای این ایدئولوژی را درنیافته باشد قطعا اثرش گرفتار شعارزدگی میشود و نمیتواند تأثیرگذاری لازم روی مخاطب را داشته باشد و ارتباطی مناسب با او برقرار کند.
خاستگاه انسان شناختی
در اینکه اساس و درونمایه هنر و خاصه هنر متعهد، ریشه در فطرت آدمی دارد امری انکارناپذیر است و هنرمند نقاش یا عکاس با پیروی و تأسی از فطرت پاک خود رنگ واقعیت و ماندگاری را بر یک رخداد جهانی میکشد، درست همانطور که امروز بر دیوار غارها، انسانهای اولیه با سنگ و چوب به ثبت تصاویری از جنگ و پیروزیها و مقاومت خود در برابر دشمنانشان پرداختهاند و جوهره خلقت خویش را در مقاومت در برابر زشتیها و زورگویی دشمنان و دفاع از حقوق خود برای رسیدن به سعادت و رستگاری ابدی نشان دادهاند.در این نمایشگاه هم آشکارا عکسهایی وجود دارد که اگرچه حاصل ثبت یک ثانیه از زندگی انسانهایی است که در بدترین شرایط سیاسی و اجتماعی مظلوم واقع شدهاند اما همین تصویر ثانیهای که با کلیک شاتر عکاس ثبت شده درواقع محصول کشیده شدن ماشههای فراوانی است که سالها زندگی کودکان مسلمان و آزاده فلسطینی و لبنانی را تحتتأثیر قرار داده است.در واقع خونی که در تابلوی عکس و اشکی که گوشه تصویر یک عکاس ثبت شده و در این نمایشگاه ما میبینیم تنها یک سمبل یا نماد نیست بلکه واقعیتی است که برای انسانهایی همچون ما رخ داده است.
خاستگاه جامعه شناختی
یکی از مهمترین مولفهها در پدید آمدن یک اثر هنری خاستگاه اجتماعی آن است؛ به عبارتی نظام ارزشی جامعهای که هنرمند در آن زندگی میکند و نقشی که او در جامعه دارد و به تبع این نقش انتظارات و اثرگذاریهایی که خواهد داشت باعث میشود که هنرمند با در کنار هم قرار دادن زاویه دید متفاوت و هنریاش در کنار همین ارزشها، باورها و نقش اجتماعیاش در برابر رخداد و جنایتی که در غزه روی میدهد بیتفاوت نباشد و اثری متعالی را بهوجود آورد. شاید از همین رو است که مثلا شخصیتی همچون التون جان، موسیقیدان برجسته یا گروه مشهور بریتانیایی «الویس کاستلو» هم برای اعتراض به رفتارهای سیاسی اسرائیل علیه فلسطینیها، از اجرای برنامه در این سرزمین خودداری کردند و کار به جایی رسید که وزیر فرهنگ رژیم اشغالگر قدس اجرای برنامه توسط این دو نفر و گروه را بیارزش نامید. در واقع این اتفاق و آنچه در کاریکاتورهای نمایشگاه «غزه در خون» هم میبینیم بیش از هر چیز نمایانگر جایگاه و نقش اجتماعیای است که هنرمند برای خود قائل است و نمیتواند بهعنوان یک روشنفکر که غیرمستقیم وظیفه هدایت بخش یا گروهی از جامعه را بر عهده دارد، نسبت به بهت و حیرت و ترسی که یک کودک در گوشه خرابهای در غزه دارد بیتفاوت باشد.
در پایان باید گفت که نمایشگاه غزه در خون از آن دست نمایشگاههایی است که قابلیت تکثیر در ابعادی بزرگتر را دارد و چنین نمایشگاههایی که حرفی برای جهان دارند نباید محدود به دیوارهای یک موزه باشند و منتظر باشند تا گروهی خاص از مردم وارد چاردیواری آن شوند بلکه میتوان همانند موزههای بزرگ جهان و با استفاده از فناوریهای نوین ازجمله مولتیمدیا و اینترنت آن را در سراسر جهان تکثیر کرد.