حضور زنان امدادگر در کوران جنگ، استفاده صدام از گاز خردل و دیگر گازهای شیمیایی علیه نظامیان و غیرنظامیان، آثار گاز خردل پس ازگذشت دو دهه، تأثیر گاز خردل بر نسل آسیبدیدگان، چرخش بینشی گروهی از جنگدیدهها در دوران صلح، موانع سقط جنین در جامعه دهههای اول انقلاب، مسأله کودکان عقبافتاده و توانمندیها، موانع کمیسیون پزشکی در ارگان رسیدگی کننده به امور آسیبدیدگان جنگ، حضور ارامنه در جنگ، مسأله اسرایی که مفقودالاثر تلقی شدند و همسرانشان ازدواج کردند، قاچاق دارو، زنان ویژه، سرطان در اثر گاز خردل و بالاخره تلاش یک زن بیتکیهگاه در جامعه و مبارزه با ناهنجاریها که اتفاقاً در فاجعه شیمیایی شهر سردشت مصدوم شده است.
پرش داستانی از این همه موضوع، کلکسیونی نیمه متشتت را پدید آورده است که انسجام و هدفمندی لازم برای نیل به یک نتیجه روشن را تداعی نمیکند.دلیل استقبال از این فیلم در طول مدت اکران در محافل نقد و رسانه صدا و سیما، پرداختن به موضوعی است که گرچه از مسایل مهم ملی، تلقی میشود، اما از دایره ذهنی سینماگران خارج است.
تنها موضوع شیمیایی سردشت میتوانست یگانه موضوع تلقی شود و پرداخت عمیق به آن، موجی اثرگذار بیافریند. حادثه بمباران شیمیایی شهر سردشت در هفتم تیرماه 1366 و آلودگی کل شهر با گاز خردل، ابعاد و زوایای گوناگونی دارد که همه و همه دستمایههای اساسی برای یک فیلم سینمایی هستند.
حادثه شیمیایی سردشت در زمان خود به دو دلیل انعکاس وسیع رسانهای نداشت. یکی این که مانور بیش از حد روی آن ممکن بود سبب تضعیف روحیه مردم ایران گردد.
چراکه ایران قصد بهکارگیری سلاح شیمیایی را نداشت و این اقدام صدام یک نوع برتری ویژه تلقی میشد.
سالها گذشت و عوارض حادثه حلبچه پایان یافت و عوارض مزمن آثار گاز خردل بر مردم سردشت و مردم دیگر شهرهای مرزی و رزمندگان آسیب دیده هویدا شد. اکنون در زمان صلح که خطر تخریب روحیه کشور را تهدید نمیکند، زمان آن بود که روز حمله شیمیایی به سردشت، روز ملی مبارزه با سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک نامگذاری شود.
اما تلاقی این روز با حادثه هفتم تیر سبب شد، تا روز ملی را هشتم تیر اعلام کنند بهرحال هر سال چند نفر از مردم مظلوم سردشت در بیمارستانهای تهران یا ارومیه به شهادت میرسند و هنوز تعدادی از بیماران برای اثبات بیماری خود و زیر پوشش قرار گرفتن از سوی بنیاد شهید و امور ایثارگران دچار مشکلاند.
در نقطه مرتفعی از شهر یک ساختمان با تابلوی مرکز تخصصی سردشت با حمایت دفتر مقام معظم رهبری و سازمان منع سلاحهای شیمیایی به چشم میخورد. اما متخصصتر از پزشک عمومی در آن نخواهید یافت.
هنگامی که دادگاههای داخلی هلند تصمیم به محاکمه یک دلال مواد شیمیایی برای کارخانجات شیمیایی صدام گرفتند، عدهای از مردم سردشت در دادگاه حضور یافتند. اما در آنجا فقط از جنایت نسل کشی صدام علیه کردها سخن به میان آمد و هیچ سخنی از اینکه ایران تنها قربانی کاربرد سلاحهای شیمیایی علیه غیرنظامیان و بزرگترین قربانی کاربرد سلاحهای شیمیای علیه نظامیان است، به میان نیامد.
اکنون در تنها اثر سینمایی که پس از بیست سال تولید میشود و نام سردشت در آن میآید، هیچ اشارهای به این همه معضل و مشکل نمیشود.بدون شک اگر ایران میخواهد این جنایت را به جهان معرفی کند و از ابزارهای رسانهای همچون سینما و نیز در کنار آن از ابزارهای حقوقی و سیاسی بهره میتواند، میتوانست این جنایت را در تاریخ به یک هولوکاست واقعی تبدیل کند.
دردناک بودن «میم مثل مادر» به صحنههای سقط جنین با بازی فوقالعاده «گلشیفته فراهانی» نیست. هولانگیز بودن فیلم سکوتی است که در مقابل این همه اتفاق واقعی، منحصر به فرد و هولناک در سردشت اختیار میکند.