تعهد اخلاقی هم اوّل از عهد با خدا شروع میشود، بعد کمکم آن عهد اجرا میشود. قرآن کریم هم به ما عهد آموخت؛ «لَقَدْ کانُوا عاهَدُواالله مِنْ قَبل» که «لا یُوَلُّونَ الاَدبار». خدا هم با ما تعهد کرد: یا بَنِی آدَم ... اَ لَمْ اَعهَدْ اِلِیکُمْ یا بَنِی آدَم و مانند آن. این عهد عبد و مولا را قرآن و عترت امضا کردهاند.
خدا آنقدر به ما نزدیک است که ما میتوانیم با او عهد ببندیم؛ هُوَ مَعَکُمْ أینَ مَا کُنتُم. کسانی که سعی میکنند آنچه را که خواندهاند، عمل کنند و این را تئوری صرف ندانند، با خدا عهد میبندند؛ یعنی این را بهعنوان یک قرارداد خاص بین عبد و مولا امضا میکنند. مرحوم شیخالرئیس از این قبیل بود که رسالههایی در عهد نوشته.
رسالهای از عهد از مرحوم شیخالرئیس چاپ شده است.
بخش مهم این رساله بخشهای اخلاقی با ارائه فرمولهای اخلاقی و فنی است. یک رسالة عهد دیگری از مرحوم شیخ در حاشیه هدایه اثیریه و شرح هدایه اثیریه مرحوم صدرالمتألّهین نیز چاپ شده است که آن عهد عملی است البته.
ایشان در آغاز آن رسالة عهد، میفرماید: عهد کردم که حکیم باشم. یعنی عهد کردم که در تحلیل معارف، بیبرهان سخن را نپذیرم. چون اگر کسی بخواهد متخلق باشد، تا حکیم نباشد، تخلقی هم ندارد! چون هرگونه گرایشی مسبوق به بینش یا معرفت است. نخستین ماده عهدنامة مرحوم بوعلی آن است که من عهد کردم که در رشتههای علمی، عالَمی از عوالم عقلی بشوم، از ظلمتهای وهم و مانند آن بِرَهم و به نورانیت عالم عقل برسم.
بعد شروع میکند به تهذیب و تدبیر نفس که نفسم بر بدن مسلّط باشد، اینگونه از فضایل را انجام بدهم؛ و نوبت به جزئیات زندگی میرسد. کسانی که رشتههای اخلاقی را طی کردهاند، این عادات پنجگانه جزء وظایف روزانة آنهاست؛ همان که گفتهاند: کمخوردن و کمخوابیدن و کمحرفزدن؛ خلوت و ذکری به دوام که خلاصه خامان جهان را پخته میکند و مانند آن.
در همان رسالة عهد آمده است که لب به مینزنم؛ لا تَلَهِّیَاً وَ لا تَشَفِّیاً وَ لا تَقَوِّیاً؛ ولو برای تقویت. خُب؛ یک طبیب ماهری است که تعهد اخلاقی دارد.
بعد میفرماید: وَ أمَّا المَسمُوع؛ آهنگ و موسیقی و شنیدنها. آنچه را که محتوای خوب دارد، در پرورش روح مؤثر است، همان نغمة رَحِمِهای که در مقامات عارفین در نَمط9 اشارات اشاره کردهاند که سالک احتیاج دارد به حُسن صوت؛ به همان مضمون هم اینجا میپردازد. اما آن خواندنی که خدای ناکرده نامحرمی صدای نامحرم را بشنود، خواندنی که انسان را از ماوراء طبیعت به طبیعت تنزل بدهد، آهنگی که انسان را فرشتهمنش نکند، این از تعهدات افرادی مثل بوعلی دور است.
غرض این است که دربارة مشروبات، دربارة مَسموعات برنامهای برای خود ذکر کردهاند. اینها کسانی بودهاند که سعی کردهاند آن دفائن عقول را در سایة تعلیم کتاب و عترت شکوفا کنند؛ لذا از مرز حلال نگذشتهاند. در همان رسالة عهد فرمود به اینکه این جزئیات را شارع باید بگوید و عقل پیرو محض است.
نتیجه اینکه خطوط کلی را هم شرع میگوید، هم عقل میفهمد؛ ولی برای تشخیص خطوط جزئی غیر از شرع هیچ راهی نیست! به این جزئیات هرگز عقل راه ندارد. البته عقل میفهمد که نمیفهمد و امضا میکند سیرة شرع را و در پیشگاه او خاضع است.