این دو دولت متفقا تصمیم گرفته بودند که در پایان جنگ جهانی دوم، با حفظ تمامیت ایران، امور این کشور در دست یک هیأت امناء مرکب از نمایندگان آن دو دولت به علاوه آمریکا قرارگیرد تا بعدا و پس از آشناشدن ایرانیان با اصول دمکراسی و اهمیت رای دادن، تکلیف نظام حکومتی در رفراندم تعیین شود. سران لندن و مسکو، روزولت رئیسجمهوری وقت آمریکا را موافق این تصمیم خود ساخته بودند ولی پس از جنگ، مخالفت شدید جورج کنان (استاد تاریخ، نویسنده و دیپلمات آمریکایی که افکار او سیاست بعد از جنگ آمریکا را شکل داده است) با اجرای آن تصمیم، مانع از این کار شد و درنتیجه وضعیت سیاسی و نظام حکومتی ایران تغییر نکرد.
نامگذاری گرجستان از سوی امپراتوری ایران
18 آگوست 2008 و به مناسبت برخورد نظامی روسیه و گرجستان، تلویزیون عمومی آمریکا با یک تاریخدان این کشور مصاحبه کرد تا مخاطبان از گذشته آن سرزمین آگاه شوند. این تاریخدان گفت:گرجستان نامی است که امپراتوری ایران (پارسیان) در قرون پیش از میلاد بر این سرزمین گذارده است. در آن زمان «گرجان» تلفظ میشد که بعدا به گرجستان تبدیل شد. انگلیسی زبانها این واژه را «جورجیا» تلفظ میکنند. امپراتوری روم و یونانیان باستان، شرق گرجستان را ایبریا و غرب آن را «کلخیا» میگفتند. گرجیها سرزمین خود را «کارت ولبی» میخوانند. این سرزمین تا 22 دسامبر سال 1800 (زمان تزار پل یکم) تحت الحمایه و عمدتا وابسته به ایران بود.
سالمرگ چنگیزخان مغول و آخرین وصیتهای او
18 آگوست1227 میلادی (27 مرداد) چنگیزخان مغول که سرزمینهای متعددی را تصرف کرده بود در 72 سالگی درگذشت. چنگیزخان هنگام تعقیب جلال الدین خوارزمشاه که لشکریان او را در منطقه پروان (افغانستان فعلی) شکست داده بود تا رود سند، به علت ناسازگار بودن آب و هوای این منطقه (پاکستان امروز) بیمار شده بود و پس از بازگشت به زادگاه خود، هنگام شکار نیز از اسب افتاده بود و این دو عامل باعث مرگ او شد. اما پیش از مرگ «گوریلتا »(نشست= قوریلتا) سران مغول را تشکیل داده و وصیتهای خود را کرده بود از جمله اینکه مجموعه قوانین وی (دزاساک=یاسا) دقیقا رعایت شوند، در قلمرو مغول با دروغ، دزدی و تجاوز به زنان شوهردار شدیدا مبارزه شود، پیش از توسل به خشونت دست کم یکبار اخطار داده شود، دانشمندان، ادیبان و آگاهان، هرکس که میخواهند باشند باید به خدمت گرفته شوند و بدون مشورت با آنان کاری صورت نگیرد و در وحدت سران و بزرگان مغول کوچکترین خللی وارد نشود.
کودتای احتمالا ساختگی در مسکو
پیش از ظهر 18 آگوست 1991 (3ماه و چند روز پیش از فروپاشی) که اوضاع شوروی بر اثر سیاستها یا به نظر بعضی «ماموریت» گورباچف به هم ریخته بود و امکان اصلاح وجود نداشت، تانکها وارد خیابانهای مسکو شدند و جمعی از مقامات نظامی و سیاسی شوروی در حالی که در کنار هم نشسته بودند و اظهارات آنان مستقیما از تلویزیون پخش میشد، گفتند که مجبور شدهاند برای نجات کشور دست به اقدام اضطراری (کودتا) بزنند و گورباچف که برای استراحت به کریمه رفته، در آنجا تحت نظر است.
در این روز اقدام فوقالعاده دیگری از جمله مقررات منع رفت و آمد و اجتماعات، دستگیری مخالفان احتمالی، تعلیق قوانین عادی، آماده باش پادگانها، احضار افراد ذخیره و احتیاط که معمولا در پی هر کودتای نظامی - مخصوصا در کشوری چون روسیه که مردم عادت به مشاهده خشونت دارند- روی نداد و همین امر باعث شد که در روزهای بعد مخالفان وارد خیابانها شوند و کودتا! شکست بخورد.