جمعیت حرف میزند؛ هرکس چیزی میگوید و به دنبال یک علت برای این کار میگردد؛ یکی از بیکاری او، دیگری قبولنشدنش را در کنکور، یک نفر از عشق نافرجام و ناکامماندهاش در گوش کسی پچپچ میکند.
خودکشی، خاتمه دادن به زندگی است که در فرآیندی سه مرحلهای رخ میدهد. فرد ابتدا فکر خودکشی را در ذهن خود پرورش میدهد، سپس برای این کار برنامهریزی میکند و در مرحله آخر، اقدام به خودکشی صورت میگیرد. البته تمامی خودکشیها مستقیما صورت نمیگیرد بلکه برخی از آنها غیرمستقیم و به صورت خودتخریبی است. این قبیل افراد با درپیشگرفتن رفتارهایی مثل خودداری از درمان، اعتیاد به موادمخدر، الکل و... به شکل غیرمستقیم دست به خودکشی میزنند. تعداد افرادی که به این صورت دست به خودکشی میزنند، بسیار بیشتر از تعداد افرادیاست که مستقیما دست به این کار میزنند ولی هیچگاه این نوع خودکشی در آمارها ثبت نمیشود.
بالاترین نرخ خودکشی دنیا در اروپاست و پایینترین آمار، در مناطق مدیترانه شرقی و علت پایینبودن نرخ خودکشی در این منطقه، اعتقاد به خدا و اهمیتدادن به این فاکتور ذکر شده؛ البته ایران نیز جزء این منطقه محسوب میشود. تمام محققین به اتفاق، مذهب را مهمترین عامل پیشگیری در خودکشی میدانند. خداوند در قرآن (آیه 29 و30 سوره نساء) چنین عملی را صریحا نهی و منع کرده و مورد ملامت قرار داده است.
سن پرخطر خودکشی در ایران، بین 15تا25سال است. این در حالی است که در کشورهای دیگر، این سن برای مردان 45 و برای زنان، 55سال به بالاست.
نرخ متوسط خودکشی در جهان، 15 در 100هزارنفر است و 4تا6 درصد علل مرگومیر را شامل میشود. نتایج بررسیهای سازمان بهداشت جهانی(WHO) نشان میدهد از سال 1950تا1995میلادی، سن خودکشی سیر نزولی داشته است به طوری که از دهه 70 میلادی، نرخ خودکشی در جوانان، بیش از 3برابر شده است.
بهراستی چه اتفاقی ممکن است برای شخصی بیفتد تا تصمیم به خودکشی بگیرد؟ خودکشی به علل و عوامل متعددی بستگی دارد.
در تحقیقاتی که طی چندین سال در کشور انجام شده، بیکاری، عدم حمایت خانواده، شکست در تحصیلات و افسردگی، از مهمترین عواملی هستند که در اقدام به خودکشی جوانان موثر بودهاند. علت 13درصد خودکشیها در جوانان، مشکلات تحصیلی است. افزایش آمار اقدام به خودکشی در زمان اعلام نتایج کنکور، از نمونههای بارز این مسأله است.
به طور مشخص در مورد شکست تحصیلی در کنکور، تحقیقات نشان میدهد عدم آموزش تصمیمگیری صحیح به کودکان در مواقع بروز مشکل و از طرف دیگر سختگیری نابجای والدین در مسأله تحصیلات، نقش مهمی در اقدام به خودکشی دارد.
به اعتقاد روانشناسان، والدینی که آرزوهای خودشان را در کودکانشان میبینند، باعث انتظارات نامعقول از کودک میشوند. نهایت اینکه قبولنشدن در کنکور یا نیاوردن نمره مطلوب در مدرسه، جوان را با مشکل مواجه میسازد که گاه با تصمیمگیری نادرست به خودکشی میانجامد. دکتر سیدمهدی حسنزاده- روانشناس- به فشار تحصیلی که نوجوان و جوان متحمل میشود، اشاره میکند و میگوید: «این فشارها از اول دبستان شروع میشود و با بار سنگین تکالیف و حفظکردن درسها تا آخر دبیرستان ادامه مییابد و به غول بزرگی به نام کنکور ختم میشود. در این بین، خانوادهها بدون درنظرگرفتن توان بچهها، خواستههای نابجایی از کودکان خود دارند».
وی ادامه میدهد:«زمانی هم که بچهها به دانشگاه راه مییابند، وقتی متوجه بیکاری خود میشوند، حاصل تحصیلات و تلاش خود را بیثمر میبینند؛ سپس مشکل بزرگ ازدواج پیش پای آنها میآید. جوانان ما از کودکی تا جوانی همیشه با مشکلات بزرگ تحصیلی، کار، مسکن و ازدواج دست و پنجه نرم میکنند. گاه به اعتیاد و موادمخدر روی میآورند و گاهی نیز دست به خودکشی میزنند».
البته بعضی از جوانان نیز احساس گمشدگی هویت دارند؛ اینکه چه کسی هستند؟ هدف از زندگی چیست؟ از کجا میآیند و به کجا میروند... . به گفته دکتر حسنزاده، کسانی که باید به این سؤالات و صدها سؤال دیگر پاسخ دهند، مشاورین مراکز آموزشی هستند که متأسفانه وجود ندارند یا متخصص این حرفه نیستند. در نتیجه، جوان ما نمیتواند با جایی یا کسی طرح مشکل کند.
زنان ایرانی 3برابر مردان خودکشی میکنند
ایران پس از چین، دومین کشوری است که آمار خودکشی در بین زنانش بیش از مردانش است. در این بین زنان طلاقگرفته یا بیوه، 3تا5 برابر زنانی که زندگیشان از هم نپاشیده، اقدام به خودکشی میکنند.
هرچند بررسیها نشان داده که مجردها بیشتر از متأهلین خودکشی میکنند، ولی خودکشی در بین زنان متأهل جوان رقم قابل توجهی را نشان میدهد. شناختهشدهترین عامل در این زمینه، ازدواجهای تحمیلی است که در نقاط دوردست و محروم شایعتر است. به اعتقاد حسنزاده، ازدواجهای تحمیلی به مشاجرات خانوادگی مداوم و نهایتا خودکشی منجر میشود. او میگوید: خانمهای خانهدار بیشترین آمار خودکشی را دارند. زنان احساس میکنند حقوقشان نسبت به مردها کمتر است و اجتماع بین مردان و زنان تبعیض قائل میشود. در نتیجه، نبود حمایتهای کافی از زنان در جامعهای که مردان قدرتمند هستند، از عوامل افزایش خودکشی زنان است.
آمار بالای خودکشی زنان در غرب کشور، مزید این مسأله است که بارزترین نمود آن خودسوزی زنان در ایلام است؛ چنانچه در طول یک سال به رقم نگرانکنندهای رسید و از هر 100هزار نفر 67نفر اقدام به خودسوزی کردهاند که خوشبختانه اخیراً با مداخلات سازمانهای مرتبط، این نرخ تا حدودی کاهش یافته است.
محققین، چند علت برای این نوع خودکشی مشخص کردهاند که مهمترین آنها پس از ناامیدی از تغییر شرایط زندگی و فقدان حمایتهای حقوقی و قانونی در برابر پرخاشگری وسختگیری شوهران است.
اطرافیان با دیدن صحنههای خودسوزی و با داشتن شرایط سخت مشابه، ترغیب به خودسوزی میشوند. دکتر حسنزاده در مصاحبهای با زنانی که اقدام به خودسوزی کردهاند، متوجه شد 80درصد آنها از عمل خود پشیمان هستند؛ چون به شکل آنی تصمیم گرفته بودند. در 20درصد موارد، زنان پشیمان نبوده اما دچار افسردگی بودند.
حسن زاده میگوید: «در گذشته زنها برای خودکشی از قرص استفاده میکردند که امکان نجات تا 99درصد بود ولی هماکنون خودسوزی میکنند که متأسفانه مرگومیر بالایی دارد و امکان نجات بسیار کم و به دلیل تقلیدیبودن، میتواند در دیگران تأثیر بسیار داشته باشد».
مشاجره خانوادگی عامل خودکشی
بنا بر بررسیهای دکتر امانالله قراییمقدم –جامعهشناس و آسیبشناس اجتماعی- در 33شهر کشور، 76 درصد خودکشیها ناشی از اختلافات خانوادگی و ناراحتیهای روحی و روانی است.
در خانوادههایی که زن و شوهر همدیگر را درک نمیکنند، دختر و پدر، پدر و پسر، مادر و فرزند، همدیگر را نمیفهمند و نمیبینند. اگر هم یکدیگر را میبینند حرفهای همدیگر را گوش نمیکنند؛ در نتیجه خانواده و جامعه دچار مشکل شود. وی با بیان این مطلب میافزاید: «تفاوت فرهنگی و اجتماعی، عدم تناسب سنی زوجین، ازدواجهای تحمیلی، عشقهای دروغین، شکست در تحصیل، طعنه، سرکوفت و دخالت نابهجای اطرافیان و تنهایی، مواردی است که در خودکشی افراد، بسیار دیده شده است».
نابسامانیهای اجتماعی و بحرانهای اقتصادی، همچنین کمبود محبت یا توجه بیش از حد در کودکان، تبعیض بین فرزندان، طلاق، اعتیاد، ورشکستگی مالی و افسردگی، عواملی هستند که دکتر قراییمقدم روی 560خودکشی مشاهده کرده است. برخی پژوهشها نشان میدهد خودکشی ناشی از بلاتکلیفی، نابسامانیهای اجتماعی و آنومی، مهمترین عامل خودکشی است که دکتر قرایی مقدم در این زمینه میگوید: «خودکشی هنگامی افزایش مییابد که نظارت و کنترل جامعه بر رفتارها و هنجارها، ضعیف یا حذف شود و این امر، موجب تضعیف وجدان اخلاقی جامعه میشود.
وقتی قواعد اخلاقی و ارزشی در جامعه ضعیف شود، افراد دچار پریشانفکری میشوند؛ در نتیجه، امیالشان نامحدود میشود و عدم تعادل میان آرزوهای افسارگسیخته و وسایل ارضای آنها، باعث میشود کشمکشهای جادویی را برانگیزد. در این حالت، شخص قدرت تصمیمگیری را از دست میدهد. زندگی برای فرد بیمفهوم و پیوندش با جامعه قطع میشود. در نتیجه، تفکرات خودکشی در شخص به وجود میآید».
بیماری خودکشی، افسردگی
افسردگی، شایعترین مشکل روانی جامعه ماست. این بیماری روانی، فکر خودکشی را 5برابر و اقدام به آن را تا 3برابر افزایش میدهد. آیا این بیماری قابل درمان است؟ دکتر حسنزاده میگوید: «متأسفانه حرفه ما انگ دارد. مردم از مراجعه به روانشناس وحشت دارند و سعی میکنند مشکلات خود را مخفی نگهدارند و همین موضوع باعث میشود آمار خودکشی -چه قبل و چه بعد از آن- مبهم باقی بماند».
وی با اشاره به باورها و پیشداوریهای غلط میگوید: «مردم معتقد هستند وقتی شخص میگوید من خودم را میکشم، این کار را نمیکند ولی ما جدی میگیریم و این باعث میشود خانوادههای آنها نسبت به ما بدبین باشند».
نشاط و کاهش استرس، ایجاد شغل، رفاه، سرگرمیهای سالم و... از مواردی است که حسنزاده برای کاهش افسردگی مورد تأیید قرارمیدهد. وی دیگر عامل خطرساز را شکاف نسلها نام میبرد و معتقد است این عامل باعث میشود فرزندان با والدینشان بهراحتی صحبت نکنند و آنها را در جریان مشکلات قرار ندهند. در نتیجه، فرزندانشان احساس تنهایی میکنند و بهتدریج، افسردگی در فرزندان به وجود میآید.