چرا که همواره این دغدغه و نگرانی وجود دارد که این بار قرعه تخریب، به نام کدامین منطقه درمیآید. هنوز فریادهای دلسوزان محیطزیست در فضای پارک ملی گلستان طنین خود را از دست نداده است که عبور جاده از داخل پارک جنگلی لار به تصویب میرسد.
پارک ملی لار با وسعت 31 هزار هکتار در 70کیلومتری شمال شرق تهران، از جمله مناطق حفاظت شدهای است که حکم ریه تنفسی برای تهران دارد. این پارک که از سال 1354 و بنابر مصوبه شورای عالی محیطزیست تحت حفاظت قرار گرفته است، زیستگاه منحصر به فرد حیات وحش در قلب البرز مرکزی و از جمله کانونهای تنوع زیستی ایران محسوب میشود. با این همه قرار است این منطقه حفاظت شده همچون مناطق حفاظت شده دیگر، قربانی توسعه ناپایدار شود. این که اتصال جاده اصلی بلده- گرمابدر به لواسان آیا تا آن اندازه اهمیت دارد که بخشی از بکرترین مناطق کوهستانی و دشتهای مرتفع البرز تخریب شود، پرسشی است که در هیاهوی پرطمطراق توسعه و پروژههای عمرانی گوش شنوایی برای آن وجود ندارد.
به گزارش همشهری، در حالی که بسیاری از کارشناسان، کوتاهی مسئولان سازمان محیط زیست را یکی از مهمترین عوامل تخریب و تعرض به مناطق حفاظت شده میدانند، دلاور نجفی، معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در گفتوگویی دیر هنگام گفته است: «حفظ این مناطق تنها بر عهده سازمان حفاظت محیطزیست نیست و نیازمند یک عزم ملی است که هماکنون این عزم ملی وجود ندارد.» وی با اشاره به مصوبه اخیر دولت در استان مازندران میگوید: «مصوبه دولت وحی منزل نیست و اگر سازمان، استعلام کند و برمبنای قانونی امکان اجرای آن نباشد داخل پارک ملی لار هیچ جادهای احداث نخواهد شد.»
این در حالی است که انتظار میرفت در همان آغاز اعلام این مصوبه، مسئولان محیطزیست با موضعگیری مشخص نسبت به تعهد و مسئولیت خود در حفاظت از پارک ملی لار پای میفشردند.
هر چه هست پارک ملی لار قرار است دو نیمه شود، پارکی که هم به لحاظ ارزش اکولوژیکی و تأمین آب شرب تهران و هم به لحاظ آن که پناهگاه حیات وحش است از اهمیت خاصی برخوردار است.
دکتر اسماعیل کهرم، مدرس محیط زیست در گفتوگو با همشهری، احداث جاده از میان پارک ملی لار را بلای خانمانسوز محیطزیست میداند و میگوید: «جادهها اساساً الف و ب را به هم وصل میکنند اما دو طرف جاده را از هم جدا میکنند. بنابر این احداث جاده در این پارک سبب میشود منطقه به دو بخش تقسیم شود، این در حالی است که مطالعاتی که در سوئیس انجام شده نشان میدهد حیوانات همواره از جاده حذر میکنند.
در نتیجه با تقسیم پارک به 2 منطقه، حیوانات به طور پراکنده با هم اختلاط و امتزاج نخواهند کرد. وقتی پارک ملی را با این همه هزینه ایجاد میکنند هدف این است که طبیعت را به حال خودش واگذار کنیم تا جانوران و گیاهان به طور آزاد زاد و ولد کنند و چرخهشان حفظ شود. حال اگر یک جادهای وسط پارک ملی احداث شد این دیگر یک پارک نیست، بلکه تبدیل به 2 پارک میشود. در حالی که باید توجه داشت که در محیط زیست این پهنههای وسیع هستند که مؤثرند و میتوانند زنده بمانند وگرنه باغچه خانهها هم نقش اکوسیستم را بازی میکردند.»
وی افزود: «این اولین بار نیست که داخل یک پارک ملی جاده احداث میشود. در پارک ملی گلستان هم جاده کشیده شد و حالا رئیس سازمان حفاظت محیطزیست اعلام کرده است که ما برای رفع اشکالات جاده، پارک را ساماندهی میکنیم. در حالی که پارک ملی، پارک شهر نیست که بتوان آن را ساماندهی کرد، بلکه این طبیعت است که پارک ملی را ساماندهی میکند. مسأله اینجاست که اول جاده میکشند و بعد برای رفع نقص جاده میخواهند پارک و رودخانه را ساماندهی کنند تا با جاده متناسب باشد.
همچنانکه پیش از این هم، در پارک ملی ارومیه، بزرگراه شهید کلانتری احداث شد و در نتیجه این پارک به 2 نیمه تقسیم شد که عواقب آن الان آشکار شده است. یعنی با احداث این بزرگراه 65 درصد پارک در شمال و 35 درصد آن در جنوب قرار گرفت که بخش جنوبی باتلاقی شده و در حال خشک شدن است.
تبعات جاده کشیدن از میان پارک ملی لار هم طی 2 سال آینده مشخص میشود و یکی دو سال آینده تازه معلوم میشود که چه فاجعهای رخ داده است. لابد آن وقت برای رفع این فاجعه شروع به ساماندهی پارک میکنند.»
نوشداروی بعد از مرگ سهراب
این استاد دانشگاه با اشاره به سخنان اخیر معاون طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیطزیست گفت: «ما سخنان و حمیت این مقام مسئول را تحسین میکنیم. اما این نوشداروی بعد از مرگ سهراب است. این حرفها دیگر الان چه فایدهای دارد؛ یعنی حالا که احداث این جاده تصویب شده، چه طور میخواهند آن را متوقف کنند.»
کهرم در خصوص اهمیت پارک ملی لار و تأثیر آن بر سلامت تهران گفت: «شهر تهران در حال متورم شدن است، آماری که به تازگی و در پی سرشماری نفوس مسکن اعلام شده نشانگر آن است که قریب به 20 درصد جمعیت کشور در تهران سکونت دارند. اما آنچه باید به آن توجه شود این است که این تهران برای مردم، اکسیژنسازی نمیکند، چرا که این شهر پهنه درختزارها و محل عبور رودخانهها نیست که آب و اکسیژن تولید کند، بلکه پارکهایی مثل پارک ملی لار است که نقش ریه تنفسی برای تهران دارد و میتواند نزدیکبودن این کلانشهر را به طبیعت فراهم کند. بنابراین تخریب پارکی که در تولید اکسیژن و آب نقش اساسی دارد، مسلم است که تبعات منفی برای شهروندان خواهد داشت.»
وی میگوید: «پارک های سرخهحصار، لار و خجیر، درحقیقت محل درختزارها و ریههای تنفسی شهر هستند، ضمن آنکه این مناطق، آخرین مأوا و پناهگاه حیات وحش در منطقه محسوب میشوند، چرا که روزی که تهران به این بزرگی نبود در خود تهران هم حیات وحش وجود داشت اما در حال حاضر این حیوانات به این منطقه پناهنده شدهاند. حال اگر این مناطق را هم خراب کنیم، از آنجا به کجا بروند؟»
این استاد دانشگاه با ابراز تأسف از وضعیت محیطزیست کشور گفت: «با روندی که اکنون وجود دارد نمیتوان به آینده محیطزیست خوشبین بود؛ یعنی آیندهای برای محیطزیست وجود ندارد».
وی که از طریق تلفن به پرسشهای خبرنگار همشهری پاسخ میداد، گفت: «برای نمونه الان ما برای سخنرانی و شرکت در یک کنفرانس زیستمحیطی در اراک هستیم. در اینجا کارشناسان و علاقهمندان به محیطزیست گله میکنند که هر چه زیبایی نزدیک اراک است تحت عنوان اکوتوریسم نابود شده و یا در حال تخریب است؛ این هم نمونه دیگری از بلایی که دامنگیر محیطزیست کشور شده است. بنابراین چهطور میتوانیم نسبت به آینده خوشبین باشیم، چرا که آینده از آن مردم و مسئولانی (مسئولان و متولیان حفاظت از محیطزیست و میراث طبیعی) است که نسبت به آنچه میخواهند انجام بدهند و پیش از هر گونه تصمیمی، تبعات آن را ارزیابی میکنند. اما آنچه عملاً در حال وقوع است نابودی محیطزیست است. بر این اساس، آینده بسیار تاریک و مبهم است. ما هر روز شاهد تخریب یک دریاچه، تالاب، پارک ملی یا یک منطقه حفاظتشده هستیم. ظرف سه دهه اخیر 3تالاب مهم کشورمان یعنی بختگان، گاوخونی و هامون خشک شده است. تالاب بختگان به گونهای خشک شد که از آن یک حوضچه بر جای ماند. تالاب هامون که یک تالاب بینالمللی بود خشک شد و همه هم به دلیل همین ساماندهیها و ناشی از سوءتدبیر مسئولان بوده است».
به گفته وی: «به جای آنکه محیطزیست بنا به ماهیت خود به عنوان یک سازمان قدرتمند جلوی تخلفات و تخریب را بگیرد عملاً به یک سازمان منفعل تبدیل شده است. یعنی رشد توسعه ناپایدار آنچنان زیاد شده که این سازمان نمیتواند و قادر نیست جلوی آن بایستد. به همین دلیل است که الان میبینیم کنار آلاگلی و آجیگل و آلاگل، دارند تأسیسات نفتی احداث میکنند. این در حالی است که یکی از مسئولان محلی اعلام کرده است که ما استان گلستان را تبدیل به عسلویه میکنیم؛ یعنی هدف، تبدیلکردن استان گلستان به عسلویه است. وقتی چنین طرز تفکری وجود دارد، طبیعی است جایی برای حفظ محیطزیست باقی نمیماند. متأسفانه اتفاقی که در استانهای جنوبی کشور رخ داده در شمال هم میخواهد تکرار شود؛ یعنی قرار است همه چیز فدای نفت شود. جالب است در این میان مسئول محیطزیست منطقه در عکسالعمل نسبت به آنچه در استان گلستان در حال بروز است گفته است این کلنگزنی، یک اقدام نمایشی است. این نمونهای است از آنچه در عرصههای محیطزیست در کشور در حال وقوع است؛ در حالی که انتظار، آن است که مسئولان به همان اندازه که به نفت بها میدهند برای محیطزیست هم ارزش قائل شوند. به همان اندازه که به این توسعههای نیمبند اهمیت میدهند به محیطزیست هم اهمیت بدهند، چرا که حیات ما وابسته به محیطزیست است نه به نفت؛ یعنی محیطزیست اصل است نه نفت. در حقیقت، نفت فرع است، اما چه سود که هنوز محیطزیست در تفکر و سیاستگذاریهای خرد و کلان و بهویژه در توسعه و پروژههای عمرانی، جایگاه خود را باز نیافته است».
اسدالله افلاکی: مسأله محیطزیست در کشورما در یک جمله: «داستانی است پر آب چشم»
کد خبر 11570