راستش خودم هم خیلی درباره این پدیده قرن بیستمی که در قرن بیستویکم هم دربارهاش حرفهای زیادی زده میشود، اطلاعات دقیق نداشتم که فیالبداهه جوابش را بدهم، بنابراین از او دعوت کردم که دیداری داشته باشیم و در این مورد صحبت کنیم تا از قافله بحثها و دانشهای مدرن پس نمانیم!
یک شب دوست من با یک بغل کتاب آمد خانه ما. کتابها را روی میز عسلی چید و گفت: نگاه کن، همهاش در مورد پستمدرنه! اما من یکی هرچی بیشتر خوندم، کمتر فهمیدم! یا کتابها بحث رو خوب بازنکردن یا من اساسا آدم دیرفهمی هستم!
گفتم: همینقدر که رفتی این کتابا رو مطالعه کردی، در مورد پستمدرن بیشتر از من و امثال من میدونی! اما خیالتو راحت کنم.
هنوز هم، اونهایی که توی این حوزه از جمله نخبهها هستن، با هم بحث و جدل کلامی دارن و به نتیجه مشخصی نرسیدن!
دوستم گفت: آخه این همه میگن پستمدرن، پستمدرن.باید نمونههای عینیشو به ما نشون بدن؛ مثلا، فلان نشریه تو حوزه پستمدرن منتشر میشه، اون یکی نقاش کارش پست مدرنه و... .
لحظاتی را به سکوت گذراندیم و برای اینکه رشته کلام از دستمان خارج نشود، به دوستم گفتم: خب، این همه کتاب خوندی، میتونی در چند جمله کوتاه، برام پست مدرنو تعریف کنی؟!
او لحظاتی سرش را خاراند و به فکر فرو رفت و گفت: اینجور میگن که بعد از دوران مدرنیسم، به خصوص توی هنر و معماری، ما وارد دوران پستمدرن شدیم، یعنی آثار هنری و معماریمون شبیه قدیماست اما با خصوصیات مدرنتر!
گفتم: دوست عزیز! منم رسیدم به همون پرسش تو که نمونههای عینی این پستمدرنو کجا باید پیدا کنیم؛کدام تابلو نقاشی یا کدام اثر معماری و... .
در این لحظه، مادرم با ظرفی پر از شیرینی به طرف ما آمد و فارغ از بحث طولانی ما گفت: آرایشگاه روبهرو، عکس خودشو گذاشته دم در، اونم عکس تمام قد! زمانی که من بچه بودم، اینجور چیزا، رسم بود.
کاسبا، عکس خودشونو میدادن نقاشی میکردن، میگذاشتن جلوی مغازهشون.
دوستم مثل فنر از جایش پرید و گفت: یافتم، یافتم! پستمدرن همین آرایشگر روبهروی شماست. بالاخره جوابمونو گرفتیم!
کنجکاو