اما در این مورد که کاهش قیمت نفت اصلیترین عامل تأسیس این سازمان بود، همه توافق دارند. در بازار نفت تا مدتها شرایط لازم برای تأسیس یک سازمان بین دولتی مستقل مانند اوپک وجود نداشت. برای کشورهای تولیدکننده 2مانع اساسی وجود داشت؛ مهمترین مانع این بود که کشورهای تولیدکننده مدیریت و مالکیت کامل منابع نفتی خود را در اختیار نداشتند. مانع دیگر هم نیاز کشورهای تولیدکننده به تکنولوژی برای استخراج، پالایش، توزیع و بازاریابی نفت بود.
یکی از عوامل موثر در تاسیس اوپک وضعیت سیاسی در زمان جنگ سرد است که با شدت گرفتن در دهه 1950 موجب ایجاد خطر افراطگرایی درکشورهای خاورمیانه- که رابطه تنگاتنگی با بازار نفت دارند- شد. شرایط سیاسی و ترس از گسترش کمونیسم به کشورهای منطقه امکان تلاش برای استقلال را داد که منجر به فعال شدن جنبشهای ملیگرایانه و آزادیخواهانه شد.
ابتدا در سال 1951 ملی کردن صنعت نفت ایران پیش آمد، که اگرچه قرار بود باعث شود کنترل تولید نفت و منابع این کشور در اختیار خودش باشد اما در عمل به این آرزو دست نیافت. مورد ملیسازی بعدی در سال 1956 در مورد تنگه سوئز توسط مصر رخ داد و به کنترل بریتانیا بر این تنگه پایان داد؛ تنگهای که 50درصد کالاهای عبوری از آن نفت بود و بالاخره انقلاب سال 1959 عراق که با پیشنهاد این کشور برای سهم 20درصد از تولید نفتش همراه شد که البته نتیجهای دربرنداشت.
مسائل سیاسی ذکر شده به همراه فروش ارزان نفت توسط روسیه و جدال بین شرکتهای نفتی ملی و شرکتهای نفتی بینالمللی شرایط را طوری رقم زد که تأسیس اوپک ضروری بهنظر میرسید. بنیانگذاران اوپک برای درآمد بیشتر و کنترل صنعت نفت خود کوشش میکردند. این تلاشها بالاخره انحصار شرکتهای قدرتمند بر بازار را از بین برد و آنان را مجبور به تعامل با نهاد بین دولتی جدیدی کرد به نام سازمان کشورهای صادرکننده نفت - اوپک.
قیمتهای مناسب
در ابتدا ماموریت اوپک مدیریت تولید نفت خام بهمنظور تنظیم قیمت بود. قیمت تعیین شده از طرف کشورهای قدرتمند معمولا پایین بود تا بتواند نظر مساعد مصرفکنندگان این کشورها را جلب کند. همچنین قوانین ضدانحصار در آمریکا موجب میشد تا شرکتهای آمریکایی نتوانند قیمت بالایی اختیار کنند. از همان ابتدا تکالیف بین اعضا براساس میزان ذخایر کشورها تقسیم شد. کشورهای با ذخایر سرانه بالاتر به رهبری عربستان سعودی مسئول مدیریت تولید نفت شدند و کشورهای با ذخایر سرانه پایینتر به رهبری ایران، مسئول مسائل مربوط به قیمت نفت شدند.
قدرت اوپک در مقابل قیمت تعیین شده توسط شرکتهای قدرتمند بسیار کم و محدود به ایجاد تغییر چند سنتی در آن بود. حتی تأثیر تحریم فروش نفت که توسط کشورهای عربی و برای حمایت از خودشان در جنگ سال 1967 مقابل رژیم اشغالگر قدس وضع شده بود، بر قیمت نفت ناامیدکننده بود. قیمتها به جای افزایش، یک دلار کاهش یافتند اما این کاملا خلاف آن چیزی بود که در شرایط مشابه و در جریان درگیری سال 1973 رخ داد و حتی باعث چهاربرابر شدن قیمت نفت شد که بیش از پیش اهمیت استراتژیک نفت را آشکار کرد.
طرف تقاضا
بعد از رخدادهای سالهای 1973 تا 1974 که باعث چهاربرابر شدن قیمت نفت شد، کشورهای مصرفکننده نفت دریافتند که مسئولیت مدیریت بازار نفت نمیتواند بیش از این در اختیار اوپک باشد که تنها طرف عرضه معادله صنعت نفت را در نظر میگیرد. به همین دلیل در اوایل سال 1974، 13مصرفکننده بزرگ نفت با دعوت هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، برای اتخاذ سیاست مشترک در حوزه انرژی در واشنگتن گرد هم آمدند که نتیجه این نشست تأسیس آژانس بینالمللی انرژی بود. در واقع این سازمان مسئولیت مدیریت طرف تقاضا در معادلات بازار نفت را بر عهده گرفت.
ارزش تجاری در مقابل ارزش استراتژیک
دانستن تفاوت بین بحران نفتی با بحران قیمت نفت ضروری است. بحران نفتی زمانی است که تغییرات ساختاری در بازار نفت رخ میدهد و در نتیجه قیمتها هرگز به سطح قبل از بحران باز نمیگردد. این دقیقا عکس آن چیزی است که در بحران قیمتی رخ میدهد. به همین دلیل است که در مواجهه با هر تغییر ساختار در بازار نفت، ارزش استراتژیک نفت متحمل تغییراتی میشود.
برای مثال بعد از چهاربرابر شدن قیمتها در سال 1973، همه تلاشها برای بازگرداندن قیمتها به سطح قبل از بحران با شکست مواجه شد. از آنجا که تحریم فروش نفت در آن سال همزمان با تغییرات نظم سیاسی جهان رخ داد، قیمت نفت در همان سطح چهاربرابر سابق ماندگار شد. اما در بحران قیمتی سال 91-1990، که در اثر حمله عراق به کویت رخ داد با اینکه قیمت نفت به بشکهای 41 دلار هم رسید اما بعد از پایان بحران قیمت به همان سطح 19 دلار قبل از بحران بازگشت.
تعیین قیمت
مباحث زیادی بین اقتصاددانان در مورد قیمت تعادلی بازار نفت که دارای یک تابع تقاضای کمکشش است، جریان دارد. دامنه گسترده و گیجکنندهای از قیمت وجود دارد که میتواند بهطور موقت موجب تعادل بازار شود. گاهی هم شرایط سیاسی خاص باعث تعادل بازار و در نتیجه گمراهی در مورد قیمت تعادلی میشود. گاهی قیمت در پایینترین سطح دامنهاش قرار میگیرد مانند آنچه از اواخر دهه 1980 تا اوایل دهه 2000 شاهد بودیم.
در مقابل گاهی هم قیمت در بالاترین سطح دامنهاش قرارمیگیرد که این پدیده معمولا کوتاه مدت است. از طرف دیگر هر اقدام اوپک برای بالا نگهداشتن قیمت نفت برای بلندمدت دوام نخواهد آورد؛ همانطور که اقدام هماهنگ کشورهای عضو اوپک در اوایل دهه 1980 برای بالا نگهداشتن قیمت نفت توسط محدود کردن عرضه با واکنش اعضای آژانس بینالمللی انرژی در محدود کردن تقاضا مواجه شد و در عمل موفقیتی کسب نکرد. این درس تاریخی به اوپک نشان داد قادر به تعیین قیمت دلخواهش نیست. در واقع نظام بینالمللی نفت و دنیای سیاست به او این اجازه را نخواهند داد.
فاصله قیمت و یارانه نفتی
هرگونه اختلاف قیمت بین قیمت پایه (تمام شده) و قیمت تعادلی نفت در بازار یک بهره (رانت) اقتصادی محسوب میشود که به جریانات غالب در بازار بینالمللی نفت میرسد. این بهره اقتصادی گاهی بهصورت یارانه به مصرفکنندگان کشورها تعلق میگیرد و گاهی هم بهعنوان مالیات انرژی توسط دولت مصادره میشود و البته بهتر است که صرف سرمایهگذاری در صنعت نفت شود تا جریان نفت در آینده را تضمین کند. بین سالهای 2003 تا 2008 این اختلاف قیمت تقریبا 45دلار برای هر بشکه بود که با توجه به متوسط مصرف در این سالها، بهره اقتصادی ذکر شده مبلغی حدود 8000 تریلیون دلار بوده است.
ذخایر نفتی و تولید
یکی از خصوصیات جالب اعضای اوپک رابطه بین ذخایر نفتی و تولید آنهاست. البته ما اینجا قصد نداریم جزئیات همه اعضا را بررسی کنیم بلکه برای درک مکانیسم تنظیم این رابطه، رابطه بین ذخایر نفتی و تولید را برای 2تولیدکننده اصلی، یعنی ایران و عربستان بررسی میکنیم. در سال 1970 عربستان با ذخایری معادل 130 میلیارد بشکه، 7میلیون بشکه در روز تولید میکرد در حالی که در آن زمان ذخایر ایران 65 میلیارد بشکه و تولید روزانهاش 6 میلیون بشکه بود. در سال 2010 ذخایر نفت قابل استحصال عربستان 264میلیارد بشکه و تولید روزانه آن 9 میلیون بشکه است که این ارقام برای ایران 137میلیارد بشکه ذخایر قابل استحصال و 4میلیون بشکه تولید روزانه است. ذخایر دو کشور دو برابر شده در حالی که مجموع تولید روزانه آنها ثابت مانده است. همچنین نسبت تولید به ذخایر برای دو کشور به هم نزدیک شده است.
البته بهنظر میرسد عراق هم قصد افزایش تولید را دارد. ذخایر عراق اکنون 110میلیارد بشکه است که با توجه به نسبت تولید به ذخایر میتواند حدود 3/8میلیون بشکه در روز تولید کند در حالی که تولید روزانه عراق 2/4میلیون بشکه در روز است. هرگونه تولید بیشتر از مقدار فعلی پیامی سیاسی برای همسایههای عراق، یعنی ایران و عربستان خواهد داشت و قیمت نفت را کاهش خواهد داد؛ مگر اینکه افزایش تولید برنامهریزی شده و بهصورت جایگزین کاهش تولید کشورهای تولیدکننده خارج از اوپک انجام گیرد. در غیراینصورت هر افزایش چشمگیر در تولید نفت بهعنوان طرحی برای تنزل موقعیت عربستان یا فراهم کردن تسهیلات برای حمله به ایران تفسیر خواهد شد.
به هر حال افزایش بیبرنامه تولید نفت، جای خود را به برنامهریزی تولید در نظام بینالمللی نفت داده است. این درسی است که همه تولیدکنندگان از تاریخ گرفتهاند و از این طریق همکاری کشورها در این زمینه استحکام بیشتری مییابد.
موازنه قوا
قدرت انحصاری قدرتهای اصلی بازار نفت بعد از دهه 1970 کاهش یافت و اکنون تازه واردها از نقاط مختلف نمایان شدهاند. ساختار اولیه شرکتهای غالب در بازار نفت تغییر کرد و بین سالهای 1998 تا 2002 ادغامهایی هم اتفاق افتاد. اکسون موبیل، رویال داچ / شل و بریتیش پترولیوم همچنان بیشتر داراییهای نفتی بینالمللی را در اختیار دارند و از آنها بهعنوان شرکتهای نفتی بینالمللی یاد میشود. اما اینها رقیبان قدرتمندی هم دارند مانند پتروچینا، گازپروم، سینوپک، پتروبراس و شرکتهای نفتی ملی.
اکنون اوپک با رقیبان جهانی جدیدی مواجه شده است که فرصتها و تهدیدهای مخصوص بهخود را به همراه دارند. تازهواردها به این دلیل فرصت محسوب میشوند که تشنه منابع جدیدند که این باعث بالارفتن سرمایهگذاری در این بخش و بالارفتن کارایی بازار نفت خواهد شد. البته اوپک باید در مواجهه با این رقیبان استراتژی متعادلی را اتخاذ کند؛ چرا که تجربه تاریخی نشان داده است که رقابتی در این حد، آنهم برای کالایی مانند نفت، میتواند به عاملی برای ایجاد بحران و ناآرامی سیاسی منجر شود.
گروه جدید دیپلماتیک IEF
مجمع بینالمللی انرژی یک مجمع دیپلماتیک بوده و هرچند برای حل و فصل مسائل انرژی در زمان صلح تشکیل شده است اما در مواجهه با بحران نفتی واقعی، کمبودهایش نمایان میشود. برای مثال، بعد از اوج گرفتن قیمت نفت در اواسط سال 2008 به بشکهای 147دلار، نخستوزیر بریتانیا نشست اضطراری را با اوپک، آژانس بینالمللی انرژی، مجمع بینالمللی انرژی و عربستان سعودی جهت همکاری برای ثبات بازار و کنترل قیمت برگزار کرد. در این میان دولت آمریکا بهمنظور جلوگیری از افزایش قیمت نفت در ساختار بازار مالی مداخله کرد. اما این اقدام که برخلاف بازار آزاد رقابتی بود توانایی مجمع بینالمللی انرژی را در حل و فصل موضوع از طریق سیستماتیک محدود کرد.
تأسیس مجمع بینالمللی انرژی ثابت کرد که گروههای مسلط دیروز دیگر دست بالا را در بازار نفت ندارند. همچنین نشان میدهد که دریچه تازهای برای اوپک جهت ایفای نقش جدید ایجاد شده است. البته موفقیت اوپک در این نقش تازه، مستلزم همکاری و اتحاد با دیگر کشورهای تولیدکننده نفت است و نه محدود کردن خود بین کشورهای عضو اوپک.
مسیر پیش رو
بعد از نیم قرن، اکنون اوپک تجربه زیادی کسب کرده است که این زمینه اتخاذ یک استراتژی موفق را شکل میدهد. برای موفقیت بیشتر مقدمات زیر ضروری بهنظر میرسد:
- اتحاد: اعضای اوپک باید به آن حد از اتحاد برسند که شرکتهای بزرگ نفتی در آغاز قرن بیستم داشتند.
- دانش: دامنه گستردهای از علوم نظری و عملی مربوط به نفت باید بتواند بین اعضای اوپک به راحتی مبادله شود. همچنین اوپک میتواند برای رفع نیازهای علمی خود با دانشگاههای بینالمللی همکاری کند؛ همانطور که شرکت نفت استاندارد با دانشگاه شیکاگو و شرکت شل با دانشگاه کمبریج همکاری میکنند.
- توانایی مالی برای سرمایهگذاری: یک بانک سرمایهگذاری مشترک میتواند این نقش را ایفا کند. اتحاد براساس عقلانیت هسته موفقیت در آینده است. اوپک باید این توان را بیابد که تعاملات بین اعضا را از یک بازی جمع صفر به یک بازی جمع غیرصفر تبدیل کند تا بتواند از ظرفیتهای کشورهای عضو بهره ببرد. براساس اینکه موارد ذکر شده تا چه حد عملی شود، اوپک میتواند انتظار به دست آوردن قدرت تعیینکننده و عملکرد کاراتر در آینده را داشته باشد.
منبع: mees