روزگاری در ایران، کوه بیستون (= بغستان/ سرزمین خدا)، در یونان کوه المپ و در سوریه کوه کاسیوس (= زافون یا صفون) از «کوهستانهای مقدس» یا «نشستگاههای خدایان» به شمار میرفتهاند.
نیایشگاههایی که به شکل غار در دل کوهها به جای ماندهاند یا پرستشگاهها و زیارتگاههایی که بر بلندای کوهها و تپههای مرتفع ساخته شدهاند، هر کدام بهگونهای ریشه در این اندیشه دینی عصر باستان دارند.
از هزاره چهارم پیش از میلاد، در دشتها و شهرهای میانرودان و ایلام، بر پایه همین تفکر، پرستشگاههایی بر هم نهاده و تودرتو، به شکل برج ساخته شد. این «برج- معابد» یا «معبدهای مطبق» را زیگوارت (زیکوراتو، به ایلامی: زاگراتو) مینامیدند.
در مورد معنای واژه زیگورات 2تفسیر وجود دارد:
نخست آنکه آن را مرکب از 2کلمه (زاگ و گار) به معنی مکان خدا دانستهاند و دو دیگر آنکه آن را صعود به آسمان معنی کردهاند».
زیگورات (زاگراتو) را «کوهستان» نیز معنی کردهاند، بنابراین نمیتواند بیارتباط با نام «زاگرس» بوده باشد. زیگورات شهر بابل به نام- ا- تمن - آن- کی(E -temen - an - ki) پی آسمان و زمین شناخته میشد.
«در واقع زیگورات نقش پلکانی را بر عهده داشته که زمین را به آسمان و انسان را به خدایان نزدیک میساخته است.قله برج- معبد را منزگاه یا مسکن ایزدان و الهگان میدانستند و از اینرو در آن نیایشگاهی بنا میکردند. از معبد قله زیگورات [چغازنبیل] اثری باقی نمانده است و شاید مواد و قطعات ساختمانیای که در بین ویرانهها ریخته شده، از بقایای آن باشد ولی حداقل از روی کتیبههای آجرهای آن میتوان دریافت که متعلق به [ایزد: نین اِ] گال و اینشوشیناک هر دو بوده و به نام اولهی( ulhi) که به عیلامی بهمعنای جایگاه خدایان است، خوانده میشده است» (1).
این «زیگورات از 4طبقه، یکی روی دیگری، تشکیل شده بود» (2).رنگ آجرهای لعابدار طبقات زیگوراتها نشانگر جهانبینی ویژه ساکنان سرزمینهای ایلام و میانرودان است.
«رنگ طبقههای مختلف زیگوراتها از پایین به بالا عبارت بوده است از: سفید- سیاه (به نشانه جهان زیرین و نامرئی)- قرمز (جهان خاکی)- آبی (مظهر آسمان) - گنبد یا اتاقک فراز زیگورات به رنگ طلایی، نمادی از خورشید [یا خدایان]»(3).
«شماری از ایزدان بینالنهرینی و ایلامی دارای روابطی با ستارگان و سیارات هستند، مانند: اینانا (استر، عاثتر، اشتورث) الههای که نماد آن را سیاره ناهید یا زهره دختر صبح دانستهاند، شمش (در عربی: شمس) خدای خورشید و سین (ماه)»(4).
زیگوراتها قلب یا فضای مرکزی شهر را در برمیگرفتهاند و میتوان گمان برد که مکان و سمتوسوی برج- معابد، نقشه شهر و شبکهبندی آن را شکل میدادهاند.
روحانیون یا جادوگر- کاهنان که از دانشی ژرف در علوم شیمی، پزشکی، ریاضیات و بهویژه نجوم و اخترشناسی برخوردار بودند جای دقیق بنا و نقشه ساخت زیگوراتها را تعیین و تهیه میکردند.
شماری از پژوهشگران «اسطوره و دین»، همچون میرچااِلیاده و نیز باستانشناسانی مانند ورجاوند بهدرستی اشاره کردهاند که در ساخت بسیاری از اماکن مقدس و پرستشگاههای دنیای باستان، مهندسان و معماران، محل و مکان احداث بنا را «بر نمیگزیدند» بلکه کاهنان و پیشوایان مذهبی به مدد فنی سنتی که محصول نظامی کیهانشناختی و مبتنی بر آن نظام بود، جایگاههای مناسب یا «فضاهای قدسی» را «کشف» میکردند.
به همین دلیل میتوان گفت که به جای آنکه شهر ایلامی «دوراونتاشی» که برج- معبد چغازنبیل در آن قرار دارد را نزدیک به رودخانه دز بسازند، با هزینه و کار زیاد کانالی برای انتقال آب به طول 50کیلومتر ساختهاند!این کانال آب که حداقل 3هزار سال از عمر آن میگذرد، بهعنوان بزرگترین کانال تحت استفاده «طرح نیشکر هفتتپه»، مورد بهرهبرداری قرار میگیرد!
گوشههای چهارگانه زیگورات شهر دوراونتاشی (چغازنبیل، در فاصله 40کیلومتری جنوبشرقی شهر شوش و 20کیلومتری هفتتپه) به سوی «جهات اربعه » قرار دارند.
«در یک ماکت برنزی مربوط به 2زیگورات که در شوش بهدست آمده نیز شاهد مراسم خاصی هستیم که کاهنان معبد در موقع برآمدن خورشید، در کنار آن دو ستایشگاه انجام میدهند.این اثر نیز نمود دیگری است از پیوند مراسم مذهبی با اجرام فلکی»(5).
در 3طرف برج- معبد چغازنبیل 3سکوی آجری دایرهشکل که بالای آن بهصورت استوانه است- روبهروی ورودیهای زیگورات - به سوی «شمالغربی»، «جنوبغربی» و «شمالشرقی» ساخته شده که توجه هر بینندهای را بهخود جلب میکند.
در 4سمت این سکوها 4«طاقنما» که با چند قوس یا ردیف پشت سر هم بهترتیب کوچک میشوند، به چشم میآید. در اینباره رضا مرادی غیاثآبادی مینویسد: «این سه بنا که روی هم مجموعه واحدی را تشکیل میدهند، یک رصدخانه خورشیدی یا تقویم آفتابی برای سنجش گردش خورشید و بهتبع آن نگهداشتن حساب سال و سالشماری و استخراج تقویم و تشخیص روزهای اول و میانی هر فصل سال یا اعتدالین بهاری و پاییزی و انقلابهای تابستانی و زمستانی بوده است»(6).
این محقق پس از اشارهای که به واژه سیانکوک( siyan kuk) که بر آجر یکی از سکوهای سه گانه، نوشته شده و به مفهوم چشمانداز و دیدارگاه بوده و تااندازهای هم معنای رصدخانه را میرساند، اظهار میدارد که «بررسی رصدخانه مجاور چغازنبیل و محاسبههای دقیق بهکار گرفته شده در آن، نشان میدهد که دانشمندان عیلامی طراح و سازنده آن، از جابهجاییهای خورشیدی آگاهی کامل داشتهاند و نشانههای دیگری در دست است که نشان میدهد چنین آگاهیها، کمترین دانستهها و دانشهای نجومی آنان بوده است».
نویسنده کتاب در ادامه مینویسد: «باید به این نکته توجه داشت که چنانچه در وقت معینی از سال، ساختمان زیگورات چغازنبیل در حد فاصل بین خورشید و رصدخانه قرار گرفته باشد و مانع رسیدن پرتوهای خورشید به آفتابسنجها شود، باید از بخش دیگری از رصدخانه که در سوی دیگر زیگورات قرار دارد، استفاده شود و اصلا این، یکی از دلایل سهگانه ساختهشدن رصدخانه است».
شایان نگرش آنکه فزون از هزار سال پس از ساخت زیگورات چغازنبیل و پیش از 2هزار سال از احداث زیگورات بابل، در مکزیک بناهایی شبیه به ساختمان برج- معابد که کاربرد نجومی نیز داشتهاند، بهوجود میآید. شماری از باستانشناسان و اسطورهپژوهان، همچون ژرژ رو، جانگری، جرمی بلک و آنتونیگرین بر این باورند که زیگورات و پرستشگاه « ا- تمن- آن- کی»یا «معبد پایه زمین و آسمان»، همان «برج بابل» مذکور در باب یازدهم بخش نخست تورات (کتاب پیدایش) است.
بهنظر نگارنده، قدمت، شکل، ارتفاع، کاربرد و استفاده از آجر و قیر در ساخت زیگورات بابل، این ایده را تقویت میکند. هنری هلی نیز در «راهنمایکتاب مقدس» پس از ارائه شواهد باستان شناختی، بر چنین دیدگاهی مهر تأیید میگذارد.
منابع:
1، 3 و 5- دکتر پرویز ورجاوند، کاوش رصدخانه مراغه (و نگاهی به پیشینه دانش ستارهشناسی در ایران)، ص29
2- دنیل تی. پاتس، باستانشناسی ایلام، ترجمه: زهرا باستی، ص 347. گفتنی آنکه به پیروی از گیرشمن، والتر هینس و دیگر ایلامپژوهان، زیگورات چغازنبیل را دارای 5طبقه دانستهاند.
4- نگاه کنید به: دکتر یوسف فضایی، جامعهشناسی دینی جاهلیت قبل از اسلام، صص153و154
6- رضا مرادی غیاثآبادی، بناهای تقویمی و نجومی ایران (رصدخانههای ایران)