اینکه چگونه امام بهعنوان مردی تنها و در تبعید توانستند با بسیج سیاسی فراگیر و فراطبقاتی، آن هم در جامعهای که روح تفرد و فردگرایی منفی حکمفرما بود قدرتی را ایجاد کنند که بهطور همزمان بساط نظام سلطنتی 2500ساله شاهنشاهی را درهمنوردیده و به سلطه همهجانبه و فراگیر آمریکا در این کشور خاتمه دهند از جهات مختلف قابل تأمل است.
بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران انقلابات اجتماعی در مورد ابعاد مختلف انقلاب اسلامی و سرعت حرکت چنین پدیدهای در شگفتند که در مدتی اندک توانست به سلطهگریهای آمریکا در ایران پایان داده، قویترین رژیم خاورمیانه را ساقط کند. این مسئله، به یقین حاکی از قدرت بسیجکنندگی امامخمینی(ره) بوده است.
در واقع، قدرت نرم، ابعاد و ماهیت انقلاب اسلامی و آموزههای دینی آن با گستره انسانشناسانه، هستیشناسانه و معرفتشناسانه از ابعاد قدرت نرم مورد نظر ژوزف نای و دیگر اندیشمندان غربی متفاوت است. امامخمینی(ره) با اتکال به خدا، اعتماد به نفس و اعتقاد به مردم طی یک دهه و نیم مبارزه رسمی خود به حاکمیت استبداد داخلی و استعمار خارجی در ایران پایان دادند.
در نوشتار حاضر که کوتاه شدهای است از مقالهای مفصل از پایگاه تخصصی جنگ نرم، نویسنده کوشیده تا با استفاده از مفاهیم تعریف شده و با اتکا به فرازهایی از بیانات امام(ره ) نقش تاریخ ساز ایشان را در تولید قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران بازکاوی کند.قدرت نرم پدیدهای است نو، لیکن ریشه در گذشتههای بسیار دور دارد. به عبارت دیگر هر چند امروز واژه قدرت نرم در سطحی گسترده بین قدرتهای بزرگ و دولتها، رایج شده، ولی از چندین قرن پیش از میلاد مسیح این مفهوم- اما نه به این نام- مطرح بوده است.
ریشههای قدرت نرم را به لحاظ تاریخی حتی در اندیشههای استراتژیستهای بزرگی چون کنفوسیوس و سن تزو به روشنی میتوان مشاهده کرد. دیدگاه تزو (6 قرن پیش از میلاد مسیح) عمدتاً اراده دشمن و شکست آن را هدف قرار داده است. در جبهه خودی نیز بر رهبری و فرماندهی که دارای نفوذ اخلاقی، خردمندی و انصاف باشد تأکید دارد. هر چند دیدگاه استراتژیستهای کهن شرقی همچون سن تزو برارزشهای موجد قدرت نرم تأکید دارد، لیکن چنین نگرشی در ادیان الهی بهویژه اسلام در سطح بسیار بالایی به چشم میخورد.
با گرایش بنیانهای اصلی قدرت از نظامیگری به اقتصاد و از اقتصاد به فرهنگ و قدرت اطلاعات، امروزه بیشتر روی قدرت نرم و تأثیرات عمیق و پایدار آن تأکید میشود. بر این اساس و با توجه به تطور مفهوم قدرت، بحث تهدیدات ملی نیز دگرگون شده است. در واقع، امروز برخلاف گذشته اشغال نظامی و کلاسیک کشورها یا حکومتها کمتر موضوعیت دارد بلکه بیشتر بر اشغال بنیانهای فکری و باورهای ملتها و تغییر ذهنیت و فضای ذهنی انسانها تأکید ورزیده میشود. تغییر یا ساختن ذهنیت افراد یا ایجاد عینیتهای غیرحقیقی با بهرهگیری از ابزار رسانه، بسترساز سلطه جدید استعمار و شکلگیری هژمونی فرهنگی آن شده است. براساس نظریه کاشت، استعمار با بهرهمندی از ابزار رسانه بهویژه تلویزیون، اینترنت و ماهواره جهانبینی خود را درون خانوادهها کشت کرده، قدرت مجازی برداشت میکند.
در این روش، به جای بهرهگیری از شکل آمرانه قدرت، اقناعسازی با آثار پایدار آن بر ملتها دنبال میشود و نوعی مشروعیت و حقانیت فرهنگی برای مجری آن به همراه میآورد که از آن به هژمونی فرهنگی تعبیر میشود. در حال حاضر، مبدع قدرت نرم را ژوزف نای میدانند. وی تصریح میکند که قدرت نرم توانایی تحصیل اهداف از طریق اقناع و جذب دیگران به جای اجبار است. او با برشماری راههای سهگانه دستیابی به هدف در نهایت، تحصیل هدف از طریق قدرت نرم را کم هزینهتر و بهتر دانسته است.
مفهوم اساسی قدرت عبارت است از: توانایی نفوذ بر دیگران مبنی بر اینکه آنها آنچه خواست شماست را انجام دهند. 3روش برای انجام این کار وجود دارد: یکی ترسانیدن آنها با چماق؛ دوم تطمیع آنها با هویج، و سوم جذب آنها به همکاری است، بهگونهای که آنها خواستار آنچه شما میخواهید باشند. اگر شما بتوانید دیگران را چنان جذب کنید که آنچه شما میخواهید آنها نیز بخواهند، هزینه خیلی کمتری از چماق و هویج بر شما تحمیل میشود.
ژوزف نای در کتاب قدرت در توضیح قدرت نرم یادآور میشود که قدرت نرم عبارت است از: تواناییکسب مطلوب از طریق جاذبه، نه اجبار یا تطمیع. قدرت نرم از جاذبیت فرهنگ، ایدهآلهای سیاسی و سیاستهای یک کشور ناشی میشود. وقتی سیاست ما از نظر دیگران مشروع و مورد قبول باشد قدرت نرم ما افزایش مییابد. نای در بخشی دیگر از کتاب خود عنصر اغوا را که دارای بار ارزشی منفی است مرتبط با قدرت نرم دانسته چنین تصریح دارد: «اغوا همیشه مؤثرتر از اکراه است و ارزشهای زیادی مانند دمکراسی، حقوق بشر و فرصتهای فردی وجود دارند که بهشدت اغواکننده است». در بحث مذهب و قدرت نرم نای مذهب را واقعاً فراموش میکند. او صرفاً یادآور میشود که برای چندین قرن جنبشهای مذهبی سازمانیافته از قدرت نرم برخوردار بودهاند.
با توجه به اینکه خاستگاه قدرت نرم و ابعاد معرفتشناسانه، هستیشناسانه و انسانشناسانه غرب کاملاً متفاوت از اسلام و دیدگاههای رهبری امامخمینی(ره) است این مقاله میکوشد قدرت نرم، ابعاد و ماهیت و منابع آن را در انقلاب اسلامی با تأکید بر دیدگاههای امامخمینی(ره) مورد بررسی قرار دهد.
امامخمینی(ره) و بازتولید قدرت نرم
هر چند منظومه فکری امامخمینی(ره) مبتنی بر ابعاد نظری با خاستگاه آموزههای دینی است ولی برخی از عناصر محوری این منظومه در مراحل سهگانه تخریب، تأسیس و استمرار انقلاب اسلامی در تولید قدرت نرم نقش محوری و بنیادین داشتهاند. خودساختگی امام(ره)، آگاهی به زمان، تدبیر، شجاعت کمنظیر، اتکال به خدا، اعتماد به نفس و اعتقاد به مردم، عنصر تکلیفگرایی و... ابعادی از این منظومه بودهاند که بسترساز قدرت نرم در انقلاب اسلامی شدند. ویژگیهای برجسته شخصیتی امامخمینی(ره) که خود پدیدآورنده جاذبیتی بالا در بین تودهها و حتی نخبگان فکری و علمی بوده است بسترساز آن شد که بسیاری از نویسندگان غربی و حتی آمریکایی از او با تقدیر و احترام یاد کنند.
در زیباترین تعبیر یرواند آبراهامیان، امامخمینی(ره) را مظهر سجایای امامعلی(ع) (شجاعت، درستکاری و هوشمندی سیاسی) تعریف کرده است. هر چند ویژگیهای شخصیتی امام(ره) عامل جذب طیفهای فکری مختلف از مسلمانان و غیرمسلمانان در ایران و جهان شد اما ایشان با بهرهگیری از عناصر فکری خاص خود قدرتی پایدار، فرهنگی و عزتبخش و در یک کلام قدرت نرمی تولید کردند که هنوز پس از گذشت 3دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، آثار و نمودهای بالنده و پوینده آن در سطح ملی، منطقهای و جهان مشاهده میشود.
منظومه فکری امامخمینی(ره) دربردارنده عناصری متعدد است که آثار وضعی آن تولید قدرت نرمی است که بهمراتب از قدرت سخت یا قدرت نرم سلطهگران جهانی بیشتر است و به راستی اگر درست هدایت شود بسترساز توسعه و تمدن اسلامی و چشمانداز روشنی برای جهان اسلام خواهد بود. در ادامه به برخی از مؤلفهها، منابع یا سازوکارهای تولید قدرت نرم توسط امامخمینی(ره) اشاره میشود:
اعتقاد امام به تحصیل و کسب قدرت
هرچند قدرتطلبی و استفاده ابزاری از قدرت در اسلام و آموزههای دینی امری مذموم شناخته شده است و در سیره عملی امامخمینی(ره) بهجز روح تکلیفگرایی، نقطهای از جاهطلبی و قدرتطلبی دیده نمیشد ولی نکته جالب آن است که امام(ره) در جملهای زیبا کسب قدرت و هدف ارزشمند تحصیل قدرت به مفهوم خاص آن را به صراحت برای جهانیان اعلام داشته است:
«من به صراحت اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاهطلبی و فزونطلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم برنامهریزی کنیم.
ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام میکنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و کشور ایران بهعنوان یک دژ نظامی و آسیبناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا میسازد» (صحیفه نور، ج2، ص238).
دیدگاه امام(ره) در موضوع قدرت، ماهیت، منابع و روش تحصیل آن کاملاً از مباحث رایج قدرت در سطح جهان متفاوت است. امام(ره) به قدرت نه بهعنوان هدف بلکه به مثابه وسیله مینگریستند؛ وسیلهای که به کمک آن بتوان ارزشهای والای دینی همچون سعادت و کرامت انسانی، هدایت، اجرای قسط و عدل و در یک کلام اجرای حدود الهی را محقق ساخت.
عنصر بیدارسازی و آگاهیبخشی
عنصر بیدارسازی و آگاهیبخشی که یکی از مهمترین عناصر رسالت انبیاء الهی و معصومین علیهمالسلام با هدف تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسانها بوده و در سیره عملی امامخمینی(ره) همواره وجود داشت، بسترساز شکلگیری کانون امام(ره) و حرکت محرومان، مستضعفان و مسلمانان بوده است که به نوبه خود به بازآفرینی ابعادی از قدرت نرم کمک کرده است. امام که ریشه عقبماندگی ملتها و مسلمانان را در غفلت، بیتفاوتی و از خودبیگانگی آنان از یکسو و نقش اجانب و عوامل داخلی آنها از سوی دیگر میدانستند تمام هم خود را مصروف آگاهیبخشی، الهام و حرکت ملتها کردند؛ «ما باید از این به بعد این هوشیاری که ملتمان پیدا کرده است، جدیت کنیم که ادامه پیدا کند.
ما صدمه این غفلت را 300سال است که داریم میخوریم» (صحیفه نور، ج5، ص155). ایشان بیتفاوتی ملتها را نتیجه غفلت آنها و غفلت تحمیل شده از سوی قدرتهای سلطهگر و عوامل داخلی آنها برشمرده، آسیب کشور را مرتبط با همین عنصر غفلت ذکر میکنند؛ «یک کشور وقتی آسیب میبیند که ملتش بیتفاوت باشد راجع به آسیبها» (صحیفه نور، ج13، ص26). یا در جایی دیگر میفرمایند: «مسلمانان باید خودشان را پیدا کنند؛ یعنی بفهمند که خودشان یک فرهنگی دارند، خودشان یک کشوری دارند، خودشان یک شخصیتی دارند... . آنها [سلطهگران جهانی] یک همچون فرهنگی را برای ما درست کردند که ما از خودمان بیخود شویم و آنها تمام چیزهایی که ما داریم و حیثیتی که ما داریم را ببرند» (صحیفه نور، ج6، ص220). نکته دیگر آنکه امام(ره) شرط بیداری را نخستین گام در خروج از رقیت و سلطه ابرقدرتها و تعیین سرنوشت ملتها دانستهاند. در واقع عنصر بیداری بهعنوان کانون الهام و حرکت، قدرتی را در سطح منطقه و جهان خلق کرد که نظم تحمیلی و سلطهگرانه و حتی هژمونی آنها را به چالش کشید.
«ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد لازم است که اول بیدار شود. در سیر الیالله هم اهل معرفت گفتهاند که نقطه بیداری منزل اول است. در طول تاریخ در این سدههای آخر کوشش شده است که ملتهای جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجه به شخصیت خودشان نباشد و شخصیت خودشان را اصلاً وابسته بهغیر بدانند» (صحیفه نور، ج14، ص1). در جای دیگر امام میفرمایند: «بیداری اول قدم است، اول قدم یقظه است، در سیر عرفانی هم یقظه اول قدم است. در این سیر این هم سیر الهی و عرفانی است، بیداری اول قدم است و کشورهای اسلامی، ملتهای مسلم، ملتهای مستضعف در سرتاسر جهان، اینها بیدار شدهاند و سیاههای آمریکایی کتک این بیداری را میخورند و انشاءالله پیروز خواهند شد» (صحیفه نور، ج12، ص141).
بهرهگیری از اسلام و آموزههای دینی
مهمترین کانون تولید قدرت نرم در انقلاب اسلامی- که نمود آن را در بسیج یکپارچه سیاسی تودهها و طبقات اجتماعی مختلف میتوان مشاهده کرد- دین و آموزههای دینی بود که با ابتکارات خاص و خلاقیتهای برجسته امام(ره) بهعنوان موتور محرک انقلاب به کار گرفته شد. البته روح حاکم بر اندیشهها و دستورات اسلام، روح جمعی است که در بطن خود تضمینکننده و دربر دارنده وحدت و یکپارچگی مسلمانان است. هر چند به لحاظ نظری تأکیدات زیادی بر وحدت و اعتقاد به حبلالله (و اعتصموا بحبلالله جمیعاً و لا تفرقوا) بهعنوان یک عنصر عزتبخش وجود دارد، لیکن متأثر از حاکمیت اندیشههای غربگرایانه، سکولاریستی و مادی بیگانه و عوامل استبدادی وابسته به آن روح جمعی، تعاون و اتحاد اسلامی مسلمانان چه در سطح بومی و ملی و چه در سطح فراملی از بین رفته بود.
در واقع رویکرد ترویج و تعمیق عالمانه و عامدانه اندیشههای مادی و سکولاریستی با عاملیت غرب و عوامل وابسته داخلی آن، ریشهکنسازی باورها و ارزشهای مسلط کشورهای یادشده را هدف قرار داده بود. حاکمیت روح تفرد و فردگرایی منفی و به تعبیر آبراهامیان عدمسازش 2ایرانی با یکدیگر ولو برای گرفتن پول از نفر سوم در ایران حاکی از حاکمیت روح تفرقه و مخدوش بودن روح جمعگرایانه و اتمیزه بودن جامعه ایران تا اواخر دهه1970/1350 بود. کشورهای اسلامی و جهان سوم نیز تا اواخر قرن بیستم و برخی تا به امروز چندان وضعیتی بهتر از ایران آن دوران نداشته و ندارند.
پیروزی انقلاب اسلامی آغازی بود بر پایان حاکمیت روح جمود، رکود و رخوت و تفرقه در ایران و جهان اسلام. در اینجا اسلام و آموزههای دینی آن بهعنوان مهمترین عامل وحدتبخش در ایران و سپس در بین تودههای مسلمان منطقه عمل کرد. هاینسجفری در کتاب مذهب، قدرت نرم و روابط بینالملل پس از اشاره به سقوط شاه و مقایسه انقلاب ایران با انقلاب برخی کشورهای منطقه همچون مصر، عراق، سوریه و چین تأکید دارد که انقلاب ایران نخستین انقلاب مدونی بود که برتری و تفوق ایدئولوژیک، اشکال سازمانی، هدایت افراد و اهداف مورد ادعایش همه مذهبی بودند؛ گفته میشود که اصول راهنمای آن از قرآن و سنت گرفته شده باشد.
امامخمینی(ره) در قالب جملاتی مختلف، رمز پیروزی انقلاب، وحدت و یکپارچگی ملت، تغییر جریان مسیر تاریخ بشری، غلبه بر توپ و تانک، غلبه بر قدرتهای شیطانی و... را متأثر از اسلام و علت شکستها را متأثر از بیتفاوتی نسبت به این دین و ارزشهای والای آن دانستهاند. جملاتی چند از ایشان نشانگر اهمیت و جایگاه والای اسلامی در بازتولید قدرت و حفظ نظام اسلامی و ارزشهای والای انقلاب اسلامی است؛ «اینها از اسلام میترسند، از من و تو نمیترسند، اینها از اسلام میترسند. اسلام بود که جوانها را غلبه داد بر توپ و تانک و همه چیزها بر همه قدرتها ملت را غلبه داد» (صحیفه نور، ج8، ص489). «تحولی که در نفوس مسلمین پیدا شد رمز پیروزی بود» (صحیفه نور، ج6، ص339).
تزریق روح خودباوری و اعتماد به نفس در ملتها
هرچند دین مبین اسلام مؤمنان و مسلمانان را عزت داده (ولله العزه و لرسوله و للمؤمنین) و آنان را از پذیرش سلطه کفار که بسترساز خودباختگی میشود باز داشته است (لن یجعلالله للکافرین علیالمؤمنین سبیلا) لیکن استعمار و استبداد داخلی با بهرهگیری از شیوههای نفوذ و سلطه فرهنگی و عنصر سرکوب در طول زمان، روح خودباوری و اعتماد به نفس را که از مهمترین عناصر هویتساز فرهنگی جوامع جهان اسلام و سوم است، از آنها گرفتند.
امامخمینی(ره) با درک اقدامات و سیاستهای استعماری و استبدادی از یکسو و آشنایی عمیق با آموزههای دینی، عنصر هویتساز خودباوری را در ملت ایران و ملتهای مسلمان و جهان سوم زنده کرد. در اینجا فقط برای نمونه جملاتی را از ایشان ذکر میکنیم؛ «اساس همه شکستها و پیروزیها از خود آدم شروع میشود. انسان اساس پیروزیها و اساس شکست است. باور انسان اساس تمام امور است» (صحیفه نور، ج14، ص193). در جای دیگر میفرمایند: «باور کنیم که خودمان میتوانیم، اول هر چیز این باور است که ما میتوانیم این کار را انجام بدهیم. وقتی این باور آمد اراده میکنیم، وقتی اراده در ملتی پیدا شد همه به کار وامیایستند، دنبال کار میروند» (صحیفه نور، ج14، ص78).