حتما از خود میپرسید چگونه؟ در زندگی مشترک قوانینی وجود دارد که رعایت آنها سبب شادمانی و خوشبختی انسان میشود.
شما با یک نفر ازدواج نکردهاید بلکه با یک فامیل ازدواج کردهاید
پایهریزی شخصیت هر انسانی در خانواده صورت میگیرد اگر به این مسئله توجه کنید درمییابید ازدواج با کسی که از نظر خانوادگی با شما تفاوت دارد، کار سختی است. بعضی اوقات تفاوتها آنقدر جدی و تأثیرگذارند که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. باورهای مذهبی، عقیدتی از جمله تفاوتهای عمیق و جدی است که نقش مهمی در زندگی ایفا میکند. تصور کنید شما در خانوادهای بزرگ شدهاید که کتاب و مطالعه حرف اول را در زندگی میزند و فرد مورد علاقه شما در خانوادهای (رشد کرده است) که تجملات و ظواهر نقش مهمی دارد.
چگونه میخواهید این دو خصیصه را با هم سازگار کنید. این از مواردی است که اگر با تدبیر با آن برخورد شود میتواند به نقطه قوت بدل شود. احترام به فرد مقابل و توأم با رفتار متعادل و پرهیز از افراط، میتواند به دوام زندگی مشترک شما کمک کند. شما میتوانید زمان مطالعه خود را در محدوده زمانی کارهای فردی خود تنظیم کنید و همسرتان نیز میتواند بدون اسراف وبا درایت تا حد معقول به تجملات مورد علاقه خود بپردازد. البته هر چه از نظر این خصوصیات به هم نزدیکتر باشید بهتر است زیرا نسل جوان کنونی در سراسر دنیا آن تحمل و صبر پدران و مادران خود را ندارند. شما جدی هستید و طرف مقابل فردی شوخ و شیطان. اگر به این عادت طرف مقابل احترام بگذارید و گاهی شما از زیاد جدیبودن و طرف مقابل از زیاد شوخیکردن بپرهیزید، با گذشت زمان میبینید که ناخودآگاه، هر یک کمی از عادت طرف مقابل را یاد گرفتهاید.
با هم رشد کنید نه بر هم پشت!
یکی از قوانین طلایی زندگی مشترک، با هم رشد کردن است. هر کس در طول زندگی تغییر میکند درگیر فعالیتهای مختلف میشود. همیشه مشوق همسر خود باشید و همانطور که خود در تلاشید که مسائل مختلف و مورد علاقه خود را بیاموزید به همسرتان نیز کمک کنید تا این فرایند را طی کند. بسیار دیده شده که یکی از طرفین مدارج ترقی را طی میکند و همسر در طول این سالها کمک حال و مشوق او بوده و در پایان فاصله زیادی بین دو طرف بهوجود آمده که گاهی ادامه زندگی مشترک را سخت و گاهی ناممکن کرده است. بهتر این است که در کنار رشد فردی رشد مشترک هم داشته باشید تا بهتر و بیشتر یکدیگر را درک کنید و مشاور و همراه خوبی برای یکدیگر باشید.
کمی نابینا و ناشنوا شوید
بعضی اوقات صلاح این است که انسان کمی نابینا و ناشنوا شود. میپرسید چرا! زمانی که شما ناظر رفتار و گفتاری هستید که باب طبعتان نیست و هنوز نیاموختهاید که با سعهصدر و با منطق با این شرایط رودررو شوید، بهترین کار نادیده و ناشنیده گرفتن آن است. یکی از زوجهای موفق در این باره چنین میگوید من همیشه از اینکه میدیدم او اینطور از من و بچهها مراقبت میکند، خوشحال بودم و احساس آرامش میکردم. اما بعضی اوقات او آنقدر گرفتار افکار خود میشد که فراموش میکرد کاری را انجام دهد یا اینکه پاسخ نامربوطی به گفتههای من و بچهها میداد. طبیعی است که این کار او ما را عصبانی میکرد. ابتدای زندگی که هنوز به اخلاق هم کاملا آشنا نشده بودیم، به جای واکنش نشاندادن از سیاست نابینا و ناشنوا شدن استفاده میکردم و اکنون که با منطق میتوانم این شرایط را مدیریت میکنم به فرزندانم هم یاد دادم که در چنین موقعیتی موقتا نه ببینند و نه بشنوند. بالاخره همه مسائل آنقدر حیاتی نیست که بنیان زندگی را بلرزاند.
او را تشویق و تحسین کنید
برای هر تلاش مثبتی که میکند او را تشویق کنید و هیچ وقت موفقیتهای دیگران را به رخ او نکشید. ظرفیت، تواناییها و اعتقادات انسانها متفاوت است چه بسا افرادی که پایبند اصول اخلاق و قوانین اجتماعی نباشند و یک شبه ره صدساله بروند و همسر شما نتواند چنین کاری کند. در این شرایط از داشتن همسری درستکار بهخود ببالید و هر تلاش او را برای بهبود زندگی، ارج بنهید و درک و تحسین کنید.
از بازگو کردن اختلافات به دیگران خودداری کنید
ابتدای زندگی که هنوز با اخلاق یکدیگر آشنا نیستید، ممکن است سوء تفاهمهای بسیاری پیش آید. از ابتدا بیاموزید که مسائل زندگیتان تنها به شما بستگی دارد و هیچیک از اعضای خانواده یا دوستانتان را درگیر مسائل جزئی زندگیتان نکنید. زیرا این افراد نمیتوانند بدون جانبداری عاطفی به مسئله نگاه کنند و چه بسا ناخواسته به این اختلاف دامن بزنند. بنابراین سعی کنید مسائل پیش آمده را خود حل کرده یا درصورت نیاز به دخالت شخص ثالث، از کسی کمک بگیرید که بتواند با بیطرفی کامل به شما کمک کند.
در مشکلات زندگی یار و یاور هم باشید
به این گفته توجه کنید: ایکاش ابتدای زندگی کسی به من میگفت که قرار نیست همه بار زندگی را من بدوش بکشم. من از جمله افرادی هستم که میگویند هیچ کسی بهتر از من نمیتواند این کار را انجام دهد و اغلب اوقات در ضمیر ناخودآگاه خود آرزو میکردم، که ایکاش کسی به من کمک میکرد. آرامآرام یاد گرفتم که از همسرم کمک بگیرم بهطور مثال من همیشه عادت داشتم که روزنامه بخوانم طبیعی است که در زندگی مشترک کارهای روزانه ما افزایش پیدا میکند. به همسرم پیشنهاد دادم که هر زمان که مشغول مطالعه روزنامه است، آنرا بلند بخواند تا من هنگام انجام هر کاری که هستم از وقایع روز مطلع شوم و خود نیز هنگامی که همسرم به کاری مشغول بود درصورت تمایلش برای او روزنامه میخواندم. از ابتدای زندگی به هم کمک کنید تا مسائل را با هم حل کنید. کمک هر یک از شما به دیگری، هر چقدر هم جزئی، سبب دلگرمی طرف مقابل میشود.
با خانواده شریک زندگیتان دوست باشید
در آغاز زندگی به این مسئله توجه کنید که برای هر انسانی بیشمار دوست و همسر وجود دارد و از دست دادن یک شریک و یک دوست بهخودی خود فاجعه است اما از دست دادن پدر، مادر و بعد خواهر و برادر فاجعهای جبرانناپذیر است. اگر همسر شما به راحتی بتواند به خاطر جلب رضایت شما یا بهدلیل دیگر، پدر و مادر خود را کنار بگذارد، به او اطمینان نکنید زیرا وقتی گوهرهای یگانهای چون پدر و مادر فراموش شوند، در آینده نیز برای شما جایگزینهای متعدد پیدا میشوند و شما نیز به دست فراموشی سپرده خواهید شد. جایگاه خود را دریابید و خانواده همسرتان را رفیقی مشفق بدانید نه رقیبی مزاحم. این تلاش باید دوجانبه باشد و هردو شما باید با خانواده همسرتان ارتباط سالم، پر محبت و با تفاهم برقرار کنید. بهتدریج درمییابید که با رعایت اصل اولیه نزدیکی و تشابه فرهنگی خانوادهها، چقدر این روابط صمیمانه، به اتحاد و همبستگی 2خانواده و بالطبع شما، کمک میکند.