این آمار زمانی منحصربهفردتربه نظر میرسد که توجه کنیم از این تعداد تنها 20فیلم جلوی دوربین رفتهاند و 44 پروژه به دلایل مختلف هنوز ساخته نشدهاند و از این تعداد لااقل تولید نیمی از آنها منتفی شده است. دلیل ساخته نشدن فیلمها هم اغلب انصراف تهیهکننده بوده؛ در واقع سرمایه مورد نظر تأمین نشده و تهیهکننده قید ساخت فیلم را زده است.
موضوع هنگامی جالبتر میشود که به اسامی تهیهکنندهها و کارگردانان این 64 پروژهای که پروانه ساخت گرفتهاند دقت کنیم. بسیاری از نامها یا ناآشنایند یا در حوزه سینمای حرفهای فعالیت نداشتهاند. طبیعی است گروهی که فاقد تخصص و تجربه لازم هستند نتوانند پروژهای که برایش از وزارت ارشاد پروانه ساخت دریافت کردهاند را به فعلیت برسانند.
تسهیل در صدور پروانه ساخت که در دورههایی سختگیریهای فراوانی درباره آن صورت میگرفت ازجمله ویژگیهای مدیریت فعلی سینماست. طبق این سیاست تازه، معاونت سینمایی در صدور پروانه ساخت، سهلگیری را جایگزین سختگیری کرده که میتواند موجب خشنودی اهالی سینما باشد.
اما وقتی خروجی این سیاست، انبوهی فیلم ساختهنشده است چه باید گفت؟ تازه وقتی انبوه فیلمهای اکران نشده را در نظر میگیریم میبینیم که از جهتی ساخته نشدن دوسوم پروژههای دارای پروانه ساخت خیلی هم اتفاق بدی نیست. فکرش را بکنید که اگر از این 64 پروژه، 50فیلم مقابل دوربین رفته بودند با در نظر گرفتن فیلمهای آماده نمایش و آثاری که در مراحل مختلف فنی به سر میبرند، ترافیک فیلمهای در نوبت اکران تا چه اندازه سنگینتر میشد! هر چند در شرایط فعلی نیز مشخص نیست با توجه به ظرفیت محدود اکران، فیلمهایی که به هر حال ساخته شده چگونه قرار است به نمایش عمومی درآیند.
صف طویل خاکستری فیلمهای در نوبت اکران «توقع» ایجاد میکند. صدور پروانه ساخت بیحساب و کتاب هم وقتی به ساخته نشدن بسیاری از پروژهها میانجامد فضایی را رقم میزند که حاصلش انتظارهایی برآورده نشده است؛ چنانکه بسیاری از تهیهکنندگان که آثارشان ساخته نشده در گفتوگو با رسانهها از فقدان نقدینگی گلایه کردهاند.
ورود بیرویه تهیهکنندگان و کارگردانان تازهکار هم در حالی که بسیاری از حرفهایهای سینما سالهاست فعالیت ندارند تنها نانخورهایی تازه به این سفره خالی میافزاید. در چنین شرایطی تجدید نظر در خصوص برخی سیاستها نه تنها حکم عقبنشینی ندارد بلکه از حکمفرمایی «تعقل» به جای «احساسات» و «جوگیر» شدن حکایت میکند.