دلیل آغاز این بحث مهم، افشاشدن سندی است که سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه آن را امضا کرده است. در هفتههای گذشته، این سند در اختیار بخش روسی نشریه نیوزویک قرار گرفت. سند مذکور به این موضوع میپردازد که روسیه چگونه میتواند از عوامل مشخص خارجی در جهت کمک به مدرنیزهشدن این کشور بهرهبرداری کند تا جایگاهش در عرصه جهانی تقویت شود.
لاوروف در این سند نوشته بود که بحران مالی جهانی، شرایط جدیدی را ایجاد کرده است بهصورتی که رهبران سنتی جهان یعنی ایالات متحده و اتحادیه اروپا، منافع خود را از دست داده و مراکز جدید قدرت در دنیا در حال ظهور هستند. روسیه با حداکثر استفاده از این روندها، باید اتحاد خود با کشورهای دیگر را مدرنیزه و با حمایت از توسعه، مواضع مسکو را در داخل و در سطح جهان تقویت کند.
اما غرب تنها عاملی نیست که در کانون توجه این سند قرار دارد. سند مذکور به ادغام نظامهای اقتصادی جمهوریهای شوروی سابق، اهمیت ویژهای میدهد و با تلاشهای نیروهایی که خارج از این منطقه قراردارند و مـیخــواهند روسیه را تضعیف کنند، به مخالفت میپردازد؛ با توجه به اینکه جاذبههای سرمایهگذاری آن کشورها برای کشورهای اتحادیه اروپا بهشدت سقوط کرده و آنها با کاهش جدی ارزش سرمایههای خود روبهرو هستند اما میخواهند تاثیر بحران اقتصادی را در کشورهای حوزه بالتیک گسترش دهند. به علاوه، این سند بر منافع راهبردی روسیه در قطب شمال تاکید میکند و میخواهد که دسترسی بازیگران خارج از منطقه از جمله ناتو و اتحادیه اروپا به قطب شمال محدود شود.
یکی از موارد مهمی که در این سند آمده، این است که روسیه باید حداکثر استفاده را از این واقعیت بکند که کشورهای غربی ضعیفتر شدهاند و اعتماد به نفس آنها کاهش یافته است.
روسیه باید در حل و فصل مشکلات مهم بینالمللی به اتحادیه اروپا کمک کند، اتحادیه اروپا هم در عوض باید به نگرانیهای کرملین و پیشنهادهای آن در مورد ساختار جدید امنیت اروپا توجه کند. پیام مهم مسکو برای اروپا این است که روسیه میخواهد روابط سیاسی و اقتصادی نزدیکتری با اتحادیه اروپا برقرار کند. اما این روابط بر رعایت اصل برابری و مساوات استوار است.
بعضی از کشورها اهمیت و اولویت خاصی برای روسیه دارند و در این رابطه جای تعجبی وجود ندارد. روسیه به روابط خود با آلمان، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا چشم امید دوخته، درحالیکه روابطش با انگلیس به سردی گرائیده است. در آخرین پیش نویس این سند، لیستی از منافع ملی و کشورهایی که برای روسیه اهمیت دارند، آمده است. لابیکنندههای بخش صنعت مسکو همزمان بر آن موارد تاکید میکردند.
نکته جالب این است که سند مذکور به چین هم اشاره میکند و پیشنهاد میدهد که روسیه به نقش روبهرشد آن کشور در امور بینالمللی، از جمله تاثیری که فعالیتهای پکن بر منافع جهانی و منطقهای مسکو دارد، توجه ویژهای نشان دهد. این احتمالا قویترین شیوه بیانی است که روسیه میتواند بهصورت علنی به کار برد تا نگرانی خود را در مورد نفوذ پیوسته و رو به رشد چین ابراز کند. همچنین، این بخش از سند به این موضوع اشاره میکند که روسیه از قدرت و نفوذی که در شورای امنیت سازمان ملل دارد، خشنود است و طبق این شرایط، مقامات چینی بیشتر به کمک روسها احتیاج دارند تا اینکه مقامات روسیه نیازمند چینیها باشند.
علاوه بر این، مسکو انتظار دارد که در قبال حمایت از ایران، سوریه و کوبا، امتیازات و سودهای اقتصادی مهمی را کسب کند. در عین حال، روسیه ظاهرا میخواهد از تکرار تجربهای که قبلا در رابطه با لیبی داشته، جلوگیری کند. پس از آنکه طرابلس بهطور داوطلبانه به برنامه سلاحهای هستهای خود پایان داد، در زمینه مبارزه با تروریسم جهانی، با کشورهای غربی همکاری کرد و به همین علت بود که از لیست کشورهای رانده شده غرب حذف شد. لیبی فورا این موضوع را فراموش کرد که در طول سالهایی که در لیست کشورهای رانده شده قرار داشت، روسیه از آن حمایت میکرد.
وزارت امور خارجه روسیه، موضع محکمی را در قبال منافع راهبردی آن کشور در قطب شمال و جمهوریهای سابق شوروی اتخاذ کرده است. کرملین احساس میکند که بیشترین فشار از سوی غرب، به این مناطق وارد میشود. مشخص است که این سند به تقویت منافع اقتصادی و تجاری روسیه با غرب اهمیت زیادی میدهد اما این موضوع چیز جدیدی نیست. ولادیمیر پوتین در اکثر مدت دوره ریاستجمهوری خود، تلاش کرد تا براساس منافع متقابل، با شرکای غربی روسیه روابط اقتصادی برقرار کند.
وی در سال 2000 میلادی با ایده«قرض گرفتن پول برای سرمایهگذاری»کار خود را آغاز کرد اما این ایده اکنون به دست فراموشی سپرده شده است. پوتین سپس در سال 2005 میلادی، ماموریت خود را با تمایل برای ایجاد روابط روسیه با غرب براساس«مبادله سرمایه و انرژی» به پایان برد. تمام پیشنهادهای روسیه، بهعنوان عواملی برای تجدید روابط با کشورهای غربی درنظر گرفته شدند.
اما تمام این برنامهها با شکست مواجه شده است. ایالات متحده و اتحادیه اروپا، بر توسعه ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی تاکید دارند و این در حالی است که کشورهای غربی، بارها از کمک کردن به روسیه خودداری کردهاند. رقابت، حسادت و سخنان تحریککننده و فتنهانگیز، بر راهکارهای منطقی و عملگرا سایه افکنده است. اروپا و ایالات متحده قصد داشتند روابط خود را با روسیه براساس ایده «منافع مشترک»ایجاد کنند اما مسکو قاطعانه آن پیشنهاد را رد کرد. علاوه براین، غرب از شیوه رفتار پوتین و شوخ طبعی عجیب و غریب وی، استقبال خوبی نکرده است. پوتین که همواره ریاکاری سیاسی در عرصه بینالملل را محکوم کرده و صداقت مردم را یک امتیاز درنظر میگیرد، تنها توانسته است با بعضی از سیاستمداران غربی که با نظرات وی موافق هستند، ارتباط برقرار کند و این امر برای موفقیت در ایجاد روابط نزدیکتر روسیه با غرب کافی نیست.
اما روابط روسیه و غرب اکنون متعادلتر شده است. هردو طرف عملا به محدودیتها در زمینه تواناییهای خودشان پی بردهاند. کشورهای غربی دیگر نمیتوانند بر جمهوریهای شوروی سابق تسلط داشته باشند و اروپا در دریای مشکلات خودش غرق شده است. روسیه به ضعفهای اقتصادی خود پی برده و اولویتهای واقعی را برای رفع آن ایجاد کرده است. این بدان معناست که کرملین باید از مواضع سرسختانه قبلیاش عقب نشینی کند و برای سازش و مصالحه آمادگی بیشتری داشته باشد.
دیمیتری مدودف، رئیسجمهوری روسیه در مصاحبه با یک خبرنگار هلندی که اواخر آوریل انجام شد، موضوع مهمی را بیان کرد. هنگامی که این خبرنگار از مدودف پرسید که روسیه باید با چه چهرهای خود را به جهان خارج معرفی کند، وی لبخند زد و گفت: همانطور که من لبخند میزنم، روسیه هم باید به دنیا لبخند بزند. بهترین راهکار این است که روسیه به کشورهای دیگر لبخند بزند. نکته دیگر این است که روسیه نباید عملکرد متخاصمی داشتهباشد و از موضوعی دلخور و عصبانی شود. تاکنون هیچیک از رهبران مسکو، درباره رفتار روسیه با جهان، با حالتی انتقاد آمیز صحبت نکرده بودند.
روابط روسیه با غرب واقعا در حال تغییر است اما این موضوع به این دلیل نیست که استراتژی جدیدی در مسکو بهوجود میآید. سند وزارت امور خارجه روسیه، اهداف یکسانی را تعیین کرده است و اکنون آنها را حتی واضحتر از قبل توضیح میدهد اما تاکتیکها، انعطاف پذیرتر شدهاند، مخصوصا اینکه، روسیه اکنون آماده است تا برای بهبود روابط مخرب و ایجاد روابط سازنده و مفید با کشورهای غربی، امتیازاتی به آنها ارائه دهد؛ برای مثال میتوان به تجدید نظر در روابط روسیه با ایالات متحده، لهستان و اوکراین اشاره کرد. اگر سیاست پوتین در سال 2000 میلادی با شعار«هر کسی که ما را ناراحت کند، بیشتر از 3 روز زنده نخواهد ماند»تعریف میشد اما مدودف پس از گذشت 10 سال، با عملکردن به شعار «به کشورهایی که به ما لبخند میزنند، لبخند بزنید» سیاست جدیدی را در قبال غرب در پیش گرفتهاست و در حقیقت این لبخند فقط برای غرب است.
مدودف هم اخیرا اصلاحاتی اقتصادی و سیاسی را آغاز کرده که به گفته نیروهای اطراف او، هدف این سیاستها واقعگرایی است. اما باید دید که آیا این سیاستها نتیجه مطلوب روسیه را به دست میدهد یا عوامل داخلی و خارجی مانع از تحقق اهداف مورد نظر مسکو خواهند شد.
مسکو تایمز