این کشور با مفاهیم مختلفی قابل تعریف است که عبارتند از: «ایران جغرافیایی»، «ایران تاریخی»، «ایران فرهنگی»، ایران به مفهوم «دولت- ملت» و... هرکدام از این عبارات دارای بار معنایی متفاوتی است و حوزه فرهنگی، سیاسی و تاریخی مختلفی را پوشش میدهد. کشور ایران با جغرافیای حاضر ماحصل مجموعه مفاهیمی است که به آنها اشاره کردیم.
این منطقه جغرافیایی- سیاسی، محل تلاقی حوادث مهم تاریخی بوده که برخی تعبیر «چهارراه حوادث» را برای آن به کار بردهاند. از مجموعه مفاهیمی که برای ایران به کار بردیم، مفهوم «ایران فرهنگی» به لحاظ جغرافیای فرهنگی (geo-culture) از همه گستردهتر است و مرزهای آن مناطق اطراف ایران را نیز شامل میشود. از جمله مناطقی که در این جغرافیای فرهنگی قرار میگیرد، منطقه استراتژیک قفقاز است. منطقه قفقاز با داشتن جمهوریها، اقوام، فرهنگها، زبانها و تاریخ طولانی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
نشانههای متعددی از آثار فرهنگی، تاریخی، زبانی، قومی و... ایران فرهنگی در آن منطقه وجود دارند که توجه به آنها برای سیاستگذاری سیاستمداران ایران مفید و رهگشا خواهد بود. بهنظر میرسد استراتژی ایران فرهنگی بهعنوان زمینهساز همگرایی منطقهای میتواند در جذب و همسو ساختن آن منطقه مهم با ایران اسلامی مؤثر واقع شود ضمن اینکه باید به تهدیدات استراتژیک آن نیز توجه جدی شود. بحث حاضر تلاش میکند با بررسی برخی از زمینههای همگرایی از قبیل همگرایی فرهنگی، تاریخی، زبانی و قومیتی که میتواند در استراتژی ایران فرهنگی قابل طرح باشد، به جایگاه قفقاز در حوزه فرهنگی ایران بپردازد.
همگرایی منطقهای و همگرایی فرهنگی
«ارنست هاس» (Ernst Haas) یکی از بنیانگذاران نظریه همگرایی (Integration Theory)، همگرایی را اینگونه تعریف میکند: «گرایش به سمت ایجاد داوطلبانه واحدهای سیاسی بزرگتر که هریک از این واحدها به شکل خودآگاهانهای از استفاده و بهکارگیری زور در روابط خود با یکدیگر اجتناب میورزند». وی در این تعریف بر 2نکته مهم تأکید دارد:
1- داوطلبانه بودن همگرایی
2- عدماستفاده از زور در این فرایند
«هاس» همچنین در مورد همگرایی به این نکته اشاره میکند که وجود ساختارهای اجتماعی- فرهنگی همخوان در جوامع همگرا که در زمان پیوند بتوانند با یکدیگر سازگار باشند، یکی از شرایط اساسی تحقق همگرایی است. او همچنین به هماهنگی فکری ایدئولوژیک نخبگان جوامع در همگرایی اشاره میکند.
فرصتها و زمینههای همگرایی
«ایران فرهنگی» (Cultural Iran) گسترهای بسیار بزرگتر و فراختر از حوزه جغرافیای سیاسی است که اکنون ایران نامیده میشود. ایران جغرافیایی در جهت غرب و شرق یا شمال و جنوب دائما در نوسان بوده است و ایران جغرافیایی فعلی نقطه اشتراک و کانون ایران بزرگ فرهنگی محسوب میشود. بسیاری از ایرانیان که به مناطق پیرامونی ایران سفر کردهاند و کشورهای اطراف ایران از قبیل پاکستان، افغانستان، هند، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، عراق و... را از نزدیک دیدهاند، حتما آثار و نشانههای ایران فرهنگی را در این مناطق مشاهده کردهاند.
این نشانهها هم در آثار بناهای تاریخی و هم در فرهنگ و رسوم آنها و هم در زبان آنها قابل رؤیت است؛ بهنحوی که بسیاری از محققان این مناطق در کلام و نوشتههای خود به این موضوع اذعان داشته و دارند.با توجه بهخصوصیات فوق، ایده ایران فرهنگی یکی از فرصتهای مهم و اصلی برای ایجاد همگرایی است. کشور ایران با داشتن موقعیت جغرافیایی- استراتژیک در منطقه و سابقه تمدنی - تاریخی طولانی و بسترهای فرهنگی مناسب، از نفوذ قابل توجهی در کشورهای منطقه بهخصوص در حوزه قفقاز برخوردار است لذا با داشتن این ظرفیتها برای همگرایی میتواند از فرصت همگرایی استفاده کند. بنابراین بهترین روند همگرایی برای ایران میتواند در منطقه و پیرامون آن ایران فرهنگی باشد.
این نکته که کشور ایران در گذشته بهصورت یک قدرت پهناور اداره میشده، امروزه نیز میتواند برای آن یک مزیت باشد. اکنون نیز که ایران بزرگ به تکههای مختلف سیاسی تبدیل شده است، هنوز از پیوندها و آثار فرهنگی لازم برخوردار است که میتوانند در روند همگرایی مؤثر باشند. رسوم مختلف فرهنگی، پیوندهای قومی و زبانی و همچنین مراسم مذهبی در کشورهای قفقاز، همه نشاندهنده این هستند که ایران فرهنگی دارای زمینه مناسب برای همگرایی منطقهای است. طبیعی است که تأکید بر روابط فرهنگی مختلف و فعال کردن رایزنیهای فرهنگی در کشورهای مختلف منطقه بهخصوص در حوزه قفقاز میتواند سرعت این روند را تندتر کرده و نتایج مطلوبی برای همگرایی داشته باشد.
در مجموع اصلیترین فرصتهایی را که در این زمینه برای ایران وجود دارد و ایران میتواند از آنها در راستای تشکیل ایران فرهنگی بهره ببرد، میتوان در موارد زیر برشمرد:
1- مشترکات تاریخی- فرهنگی: همانطور که اشاره شد، منطقه قفقاز با ایران تاریخ مشترک طولانیای دارد. همین امر موجب شده است که بین ایران و کشورهای منطقه قفقاز از نظر دین و حتی در بسیاری موارد نظیر مذهب، زبان، تاریخ سیاسی، آداب و رسوم مشترکات فراوانی وجود داشته باشد. تقرب فرهنگی میان کشورهای منطقه فرصت مناسبی است که نیاز به احیا دارد.
2- تزلزل حاکمیت فرهنگی روسها: دور بودن کشورهای قفقاز از مرکزیت حکومت در دورهای که تحت تسلط روسها بودند و همچنین احساس بیگانگی فرهنگی مردم با دولت روسها بهعلت کوتاه مدت بودن سابقه مشترک تاریخیشان موجب شده بود که با وجود تلاش دولت مرکزی روس برای شیوع فرهنگی جدید در این منطقه، فرهنگ روسی نتواند جایگاه تثبیت شدهای را در اندیشه مردم قفقاز پیدا کند، لذا حاکمیت فرهنگی روسها بر قفقاز متزلزل بود.
3- ایرانیان مقیم منطقه: حضور پررنگ ایرانیان در منطقه قفقاز و همچنین شکل گرفتن نسبتهای خویشاوندی بین مردم این منطقه با برخی مرزنشینهای ایران برای حرکت به سمت ایران فرهنگی، فرصت مناسبی است.
ایران فرهنگی در قرابت با قفقاز
تاریخ کهن ایران آکنده از حوادث و رویدادهای متنوعی است که تلاش مردمی را نشان میدهد که برای «ماندن» مبارزه کردهاند. ایرانیان در طول تاریخ حیات خود بهدلیل موقعیت خاص جغرافیایی که آنان را در میان اقوام و ملیتهای گوناگون قرار داده بود، در یک
داد و ستد دائم فرهنگی با دیگران به سر میبردهاند. همین امر سبب شده است تا فرهنگ ایرانی آمیزهای باشد از فرهنگهای مختلف بشری و چنانچه این فرهنگ را به درختی مانند کنیم، آن را دارای چند پیوند مییابیم؛ سومری، مصری، بابلی، یونانی، هندی، چینی، رومی، عربی و سرانجام فرنگی.
موقعیت جغرافیایی ایران و قرار گرفتن این سرزمین بر سر چهارراه عبور (به تعبیر آل احمد چهارراه حوادث)، جابهجایی، مهاجرتها و تهاجم گسترده اقوام خارج، تأثیر شگرفی بر فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. ایران از آغاز تاریخ شناخته شده تا قرن شانزدهم، همواره با 2نوع چالش برون مرزی روبهرو بوده است؛ یکی یورش اقوام بیابانگرد، عشیرهنشین و بادیهنشین از سوی شمال، شمال شرقی و شرق و در مقاطعی از طرف جنوبغربی و دیگر تهدیدها و چالشهای جوامع متمدن و
سازمان یافته یا حامیان تمدن خاکی، غالبا از سوی غرب.این چالشها و حملات با وجود تغییر در بدنه سطحی فرهنگ ایرانیان، هیچگاه نتوانست بر لایه عمیق فرهنگ و هویت ایرانیان تأثیر مخرب داشته باشد.
مردم قفقاز هیچگاه از فرهنگ، تمدن و تاریخ ایران جدا نبودهاند و هنوز آثار به جای مانده از تمدن و فرهنگ ایرانی در قفقاز باقی مانده است. در عصر حاضر نیز اندیشمندان مختلفی به این نزدیکی تأکید دارند.