ساعت 21 این فیلم اکران دارد. نمیتوانم در این ساعت به سینما بروم پس با پردیس آزادی تماس میگیرم و ساعتی مشابه این را اعلام میکند، بعد هم با اریکه ایرانیان و خیالم راحت میشود، چراکه این یکی اصلا این فیلم را در برنامه اکران خود ندارد! این چندمین بار است که در چنین وضعیتی قرار میگیرم که اصلا هم خوشایند نیست.
چرا باید چنین باشد؟ چرا باید آن دسته از فیلمهایی که اشتباها نام کمدی به خود گرفتهاند یا بار هنری زیادی هم ندارند در سانسهای متعدد اکران داشته باشند ولی فیلمهایی که حرفی برای گفتن دارند و دارای ارزش هنریاند با این وضعیت تأسفبار به نمایش درآیند؟ آیا بهراستی تهیهکنندگان این قبیل فیلمها با رضایت خاطر پذیرای این شدهاند که فیلمشان اینطور بسوزد تا به اکران درآید یا شرایط مجبورشان میکند که به این کار رضایت دهند؟!
صحبت در مورد فیلمهایی است که در انتظار نخستین نوبت اکران خود بهسر میبرند. در این زمینه شاید نخستین مسئلهای که باید بررسی شود این است که آیا تولیدات ما متناسب با ظرفیت سالنهای نمایشمان هستند؟ و دیگر اینکه آیا تمام فیلمها باید در یک پردیس یا سینما به نمایش درآیند و هیچ تفاوتی بین فیلم فاخر با کمدی نباشد؟
علی سرتیپی، سخنگوی شورای صنفی نمایش در مورد چرایی اکران تکسانس فیلمها معتقد است: پردیسهای سینمایی بازگشایی شدهاند و تعداد سالنها افزایش یافته ولی متأسفانه از آن طرف شاهد ساخت فیلمها بدون برنامهریزی و کارشناسی کافی هستیم. ظرفیت سالنها متناسب با تولیدات نیست و فیلمها پشت نوبت اکران میمانند.از طرفی هم این دسته از فیلمها تمایل به این دارند که بدون اکران سینمایی وارد شبکه نمایش خانگی نشوند و برای رسیدن به خواستهشان میپذیرند که حتی بهصورت تکسانس اکران داشته باشند. متأسفانه آییننامه امسال هم نتوانست از این وضعیت جلوگیری کند. ما هم میدانیم که این کار فیلمسوزی و سینماسوزی است. اما این را هم در نظر بگیرید که این خود فیلم است که راهش را باز میکند؛ فیلم وقتی پاسخگو نیست به اکران تکسانس کشیده میشود.
در این مورد مثالی میزنم؛ ما فیلم خالهسوسکه را ابتدا در ساعت 11 صبح برای اکران گذاشتیم اما وقتی با استقبال روبهرو شد 2 سانس دیگر نیز به آن اختصاص دادیم چراکه توانست جای خودش را باز کند و جواب داد. هیچ سینماداری دوست ندارد که سالناش خالی باشد و بهدنبال استقبال از فیلمی است که به نمایش میگذارد و با توجه به این استقبال است که تعداد سانسهای اکران را تعیین میکند. او هم میخواهد چراغ سینمایش را روشن نگه دارد.
امیرحسین علمالهدی هم تا حدودی موافق نظر سرتیپی است و اینطور میگوید: وقتی تعداد اکران فیلمها بالا میرود سینمادار چارهای ندارد جز اینکه آندسته از فیلمهایی را که بنا به دلایل گوناگون، مثلا از نظر تبلیغات، داستان و... کمتر مورد توجه و استقبال مخاطب هستند به صورت تکسانس اکران کند و فیلمهایی که مخاطب بیشتری دارند را در سانسهای بیشتری نمایش دهد.
در این وضعیت هم، تمام فیلمها میخواهند نمایش داده شوند، چراکه اگر این فرصت را از دست بدهند دیگر نمیتوانند اکران شوند. در این شرایط سینمادار چارهای جز اکران تکسانس برخی فیلمها ندارد، این قضیه هم قبل از اینکه فیلمها به نمایش درآیند به دفاتر فیلمسازیشان اطلاع داده میشود. آنچه در نتیجه اتفاق میافتد فروش پایین این فیلمهاست چون این قبیل از آثار در طولانی مدت است که میتوانند مخاطب خودشان را پیدا کنند، زیرا حجم سرمایهگذاری در بخش تبلیغات و آمادهسازی پایین است و نمیتواند مخاطبش را در کوتاهمدت جذب کند.
از آن سو، سینمادار هم به خاطر تعدد فیلمهایی که در انتظار اکران بهسر میبرند، نمیتواند زمان بیشتری را به آنها اختصاص دهد. بعد از چند هفته این نمایش تکسانس برای فیلم دیگری که آن هم از همین گونه است، تکرار میشود و در نهایت سیکل باطلی ادامه پیدا میکند که روش خوبی هم نیست. در این جریان هم سینمادار متضرر میشود هم صاحب فیلم. از طرفی دیگر یادمان نرود که سینمای ما مخاطبسازی نمیکند. یعنی شما در حوزه نمایش فیلم نمیتوانید انتخابهای زیادی داشته باشید و سالیان سال است که هویت از سالنهای سینمای ایران رخت بربسته است. مثالی میزنم؛ در حال حاضر فیلمی به نام عصر روز دهم روی پرده یکی از سینماهاست و میبینیم که بعد از این فیلم، داماد خجالتی را نمایش میدهد!
این یعنی اینکه سینما تکلیفش با مخاطب روشن نیست. در اینجا نمیتوان سینمادار را هم مقصر دانست. بهدلیل اینکه سینمای ایران در گونههای مختلف نمیتواند تولید داشته باشد در نتیجه سینمادار هم بر اساس مراجعهای که تماشاگر میکند مجبور است از همین فیلمهای پیشنهادی بهره ببرد و اگر بتواند، اول ملک سلیمان را اکران میکند، بعد عصر روز دهم را، سپس داماد خجالتی و در آخر هم یک فیلم کمدی دیگر. این بحث فقط خاص یک سینما نیست چون شما نمیتوانید فقط با تولید داخلی به سینما هویت دهید.
علمالهدی در ادامه صحبتهایش به نکته دیگری اشاره دارد که میتواند فیلمها و صنعت سینما را از این شرایط نامساعد رهایی بخشد؛ راهکارهایی که کلیدی هستند برای موفقیت این دسته از فیلمها که بهعنوان فیلمهای متفاوت از آنها یاد میکند؛« رفع دغدغه مالی سینمادار، تغییر نیروی انسانی سالن به نیروی کیفی، امکان برگزاری نمایشگاههای فرهنگی و هنری، برگزاری نشستهای تخصصی در کنار نمایش فیلمها، برنامهریزی حداقل 6 ماهه نمایش فیلم، سعهصدر دولت در زمان صدور پروانه نمایش فیلمهای متفاوت، تسهیلات متفاوت برای دانشجویان، قرار دادن نمایش فیلمهای خارجی در برنامهها، قراردادن مکان جغرافیایی سینما در یک راسته فرهنگی، حمایت مالی دولت جهت کاهش هزینه آمادهسازی و تبلیغات این فیلمها. تمام این عوامل و استمرار این حرکت در یک پروسه دوساله این مکانها را به پاتوق فرهنگی تبدیل میسازد و این یعنی هویت پیداکردن مکانهای سینمایی و مخاطب پروری فرهنگی و هنری. اگر این پاتوقها شکل نگیرند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و در حال حاضر اکران فیلمها فقط رفعتکلیف است.»
اما نظر همایون اسعدیان، کارگردان و تهیهکننده سینما، چیزی است که این دلایل را نمیپذیرد و بسیار از شکل گرفتن این جریان ناخشنود است. اسعدیان میگوید: طرح اکران تکسانس فیلمها چیزی حدود یکسالونیم تا 2سال پیش بود که در شورای صنفی مطرح شد و ما از ابتدا با این طرح مخالف بودیم، زیرا معتقدیم این کار صرفا باعث افزایش اکران میشود و کمکی به فیلم نمیکند. امروز این طرح به شیوهای تبدیل شده که در آنِ واحد 12 تا 15 فیلم اکران میشوند. این کار به زعم من اکران نیست و فیلمسوزی است.
این سیستم اکران ممکن است برای برخی فیلمها خوب باشد اما در اکران عام باعث نابودی میشود. مثلا آمار فروش فیلم عصر جمعه که در حال حاضر به این شکل نمایش داده میشود؛ نشان میدهد که این فیلم قابلیت این را داشته که با اکران بهتر، فروش بیشتری داشته باشد و مخاطب بیشتری را هم جذب کند. هدف ما از اکران جذب مخاطب و آمدن تماشاگر به سینما و دیدن فیلمهاست. با این شیوه اکران فقط کار را از سر خودمان بازمیکنیم. وقتی از او میپرسم که آیا حاضر است روزی به این شکل فیلمش نمایش داده شود، میگوید که قطعا نمیپذیرد این کار را بکند حتی اگر دیگر نتواند فیلمش را به اکران درآورد.
گام اول در انتها
آنچه در انتها میتوان ابراز داشت این است که اکران تکسانس فیلمها به هیچ عنوان نمیتواند به نفع این صنعت باشد و تنها اتفاقی که میافتد میتواند این باشد که در اثر تکرار و استمرار این کار، شاهد از دست دادن همین چند فیلم متفاوتی باشیم که امروز با این شرایط ویژه به اکران درمیآیند! که اگر روزی این اتفاق بیفتد باید یقین داشته باشیم که سینمایمان را از دست دادهایم، چراکه حضور این فیلمهاست که میتواند روح این هنر را زندهنگه دارد و پشتوانهای شود برای رشد فیلمهایی که متأسفانه امروز ارزش هنریشان کمرنگ شده؛ پشتوانهای که امروز خود حامیای ندارد.
اما آنچه در این میان بسیار دارای اهمیت است و برای بهبود این جریان باید مورد توجه قرار گیرد، تعداد سالنهای فعال نمایش است که خود تهدیدی جدی محسوب میشوند. اگر تعداد سالنهای نمایش افزایش یابد(البته با کیفیت مناسب)و فیلمها حسابشدهتر برای نمایش آماده شوند، در این صورت است که میتوان امیدوار بود تا حدودی این مشکل برطرف شود زیرا مشکل فعلی سینمای ما صرفا کمبود سالنها و تعدد فیلمهای آماده اکران نیست. شاید بتوان گفت مشکل بزرگتری که امروز این هنر با آن دست به گریبان است، پایین آمدن سطح سلیقه مخاطبانش است!
و تا زمانی که ما برای بالا بردن این ذائقه تلاش نکنیم، نمیتوانیم انتظار استقبال از این قبیل فیلمها را داشته باشیم. این حرف به معنی این نیست که ما به سینمای کمدی نیاز نداریم. اگر همان فیلم کمدی دارای بار هنری، با توجه به استانداردهایش ساخته شود، هم خود فروش بیشتری خواهد داشت، هم برای مخاطبش فرهنگسازی مناسبی میکند و برای زمانی که او برای دیدن آن فیلم گذاشته ارزش قائل خواهد شد. سینما به گونههای مختلف نیاز دارد تا بتواند مخاطب را جذب کند.نه سینمای صرفا کمدی میتواند مفید باشد، نه صرفا اجتماعی و نه صرفا...باید تنوع وجود داشته باشد تا مورد استقبال واقع شود.
اما آنچه در قدم اول برای حل این مشکل باید به آن پرداخت چیست؟ افزایش سالنهای نمایشی؟ اختصاص دادن سینماهای ویژه به فیلمهای متفاوت یا فرهنگسازی و بالاتر بردن سطح سلیقه عمومی جامعه؟