یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۵ - ۱۶:۵۲
۰ نفر

علیرضا آیتی*: سهل‌انگاری و بی‌اعتنایی نابخردانه نیروهای آمریکایی در تأمین و حفاظت حرم شریف عسگریین(ع) و بازگذاشتن دست تروریست‌های بعثی برای ارتکاب بزرگ‌ترین جنایات علیه شیعیان طی یک‌سال گذشته در عراق، این کشور را در آستانه چنان جنگ داخلی قرار داد که آمریکایی‌ها هیچ‌گاه تصور آن را نداشتند.

سونامی این انفجارات به‌تدریج نه تنها عراق را بلعید بلکه جمهوری‌خواهان را نیز در کنگره به زیر کشاند تا دموکرات‌ها که آن‌ها هم هیچ برنامه مشخصی برای عراق و منطقه نداشتند، صرفاً در یک روند سلبی و در سایه اشتباهات لجوجانه نومحافظه‌کاران، به عرصه سیاسی آمریکا بازگردند.

شرایط جاری به گونه‌ای است که سیاستگذاران کاخ سفید هم‌اینک تحت فشارهای افکار عمومی و کنگره مجبور شده‌اند در جهت بازنگری خط مشی کنونی در عراق، گام‌هایی را بردارند که در نوشتار ذیل به آن پرداخته خواهد شد.

محدودیت گزینه‌ها

طی یک‌سال گذشته تاکنون روز به روز، گزینه‌های آمریکا برای برون‌رفت از بحران، محدودترشده است. بدون تردید، نتایج ضعف آمریکا علیه تحرکات بعثی‌ها و القاعده طی دوران اشغال و همچنین اظهارات تحریک کننده زلمای خلیل‌زاد سفیرآمریکا در عراق (که همواره باعث تحریک گروه‌ها علیه یکدیگر شده است) از عوامل مهم گسترش و تثبیت خشونت‌ها درعراق به شمار می‌رود.

اوضاع عراق به طور قطع از دست آمریکا خارج شده است. جنگ عراق به‌ شکل بدی درآمریکا انشقاق ایجاد کرده به گونه‌ای که جمهوری‌خواهان را از دموکرات‌ها و بوش را از مردم آمریکا جدا ساخته است.

ناظران معتقدند برای آمریکا فقط دو گزینه با نتایج «قابل تحمل» و«وحشتناک» باقی مانده است. گزینه خوب برای آمریکا، به‌قدرت رساندن علاوی (ملی‌گرای سکولار) و تشکیل یک ارتش ملی و عراقی مبتنی بر ارزش‌های سرمایه‌داری و لیبرالیستی بود که به‌ هیچ وجه تحقق نیافت و دیگر وجود نخواهد داشت.

کاخ سفید از این پس اگر به گزینه قابل تحمل تن درندهد، بدون تردید با گزینه وحشتناک روبرو خواهد شد. هم‌اکنون هیچ موضوعی در عراق نیست که کاخ سفید بتواند نسبت به آن افتخار کند، ضمن این‌که تحولات یک دهه آینده نیز اصلاً قابل پیش‌بینی نیست و بر ابهام آن نیز افزوده می‌شود.

طی یک‌سال گذشته انتقاد دموکرات‌ها از کاخ سفید این بوده که چرا تیم بوش – چنی، فوریت تغییر رویکرد آمریکا در عراق را درک نمی‌کند؟ دموکرات‌ها معتقدند که درعراق ماندن، دیگر معنا و مفهومی ندارد و سیاست‌ها دیگر در عراق کارساز نیست.

«هری رید» رهبر دموکرات جدید سنا اخیراً گفته است: «خشم مردم از جنگ عراق، باعث پیروزی دموکرات‌ها شد و ما باید با فشار بر بوش و فراخوانی برای برگزاری یک کنفرانس منطقه‌ای و تلاش برای بازسازی عراق، این خشم را پاسخ دهیم.»

در چنین فضایی، بوش مجبور شد رامسفلد را برکنار نماید تا ضمن کاهش انتقادات، روند واگذاری مسؤولیت‌های امنیتی به عراقی‌ها و آموزش واقعی و سریع نیروهای مسلح عراق تسریع یابد. بدون تردید، تفاوت پنتاگونِ رامسفلد با گیتس درخصوص عراق مشهود خواهد بود.

گفته می‌شود گیتس اهل تغییر و تحول کلی و اساسی دربخش دفاعی نیست و سابقه ندارد که وی وارد این‌گونه مباحث شود یا جنگی را درآینده پیش‌بینی کند و ارتش آمریکا را به طور اساسی با شیوه جدید جنگ افزار تطبیق دهد؛ بلکه وی در بخش اطلاعات، سابقه زیادی دارد و کارشناس امور سیاسی منطقه‌ای است. رابرت گیتس از عناصری است که در زمان همکاری رامسفلد با صدام در جنگ صدام علیه ایران، به‌عنوان مدیرسازمان سیا فعال بود. وی نماد کاخ سفید برای راضی نگه‌داشتن کنگره خواهد بود.

جابجایی در رأس پنتاگون خوشایند عراقی‌ها نیز هست. طی ماه‌های گذشته میزان انتقادات مقامات عراقی از عملکرد نظامیان آمریکایی و دخالت‌های بیش از اندازه آنان در کار دولت به طور فزاینده افزایش یافت، به گونه‌ای که موضوع بارها از سوی مقامات عراقی به کاخ سفید منعکس شد و آن‌ها خواستار تعیین مکانیسم روشنی برای مأموریت نیروهای آمریکایی و نحوه تعامل آن‌ها با نیروهای عراقی شده‌اند. به‌علاوه برکناری رامسفلد، نشانگر این است که علاوه بر دموکرات‌ها و منتقدان، جمهوری‌خواهان نیز از سیاست‌های وی ناراضی بوده‌اند.

همچنین نشان می‌دهد که بوش به‌تدریج از نومحافظه‌کاران فاصله گرفته و به ‌سمت اطرافیان پدرش که جمهوری‌خواهان واقع‌گرا هستند، حرکت کرده است. به‌نظر می‌رسد دوران ایدئولوژی‌زدایی در سیاست خارجی آمریکا و احیای رویکردهای واقع‌گرایانه فرارسیده است.

البته این به‌معنای تغییر استراتژی منطقه‌ای آمریکا درآینده نیست، ولی کاخ سفید بی‌بهره از فشارهای کنگره و سنا برای تغییر تاکتیک‌ها آماده نخواهد بود.

البته نومحافظه‌کاران تلاش کردند که برای خنثی نمودن اقدامات رقبا درخصوص عراق و به‌منظور بهبود وضعیت، راهکارهایی ارائه دهند. آن‌ها طی گزارشی به کمیسیون بازنگری کاخ سفید، سه گزینه برون‌رفت از بحران را پیشنهاد داده‌اند که عبارت‌اند از: «اعزام نیروی بیشتر به عراق، کاهش نیروها ولی ماندن بیشتر و گزینه سوم نیز خروج کامل».

گزینه افزایش نیروها، نیازمند چندصدهزار نظامی آمریکایی و عراقی به‌صورت مشترک است که توسط گروه بازنگری رد شده است. گزینه سوم نیز قابل تحقق نیست، چرا که منجر به جنگ داخلی درعراق می‌گردد.

گزینه دوم که طرحی میانه است، بیشتر مطرح است، به‌گونه‌ای که نیروهای رزمی آمریکا به‌نفع هزینه بیشتر برای آموزش و امور مشاوره‌ای به نیروهای عراقی کاهش می‌یابند.

هم‌اینک هزینه‌های جنگ براساس ارزیابی‌های دولتی، به 300میلیارد دلار بالغ شده و با توجه به جنگ افغانستان و مبارزه با تروریسم در منطقه، این هزینه‌ها از500میلیارد دلار نیز بیشتر شده است و بدین ترتیب این پرهزینه‌ترین جنگ تاریخ آمریکا شده است. پنتاگون برای سال 2007 بودجه‌ای بین 120تا160میلیارد دلار تقاضا خواهد نمود که بزرگ‌ترین ملبغ درخواستی آن در جنگ با ترور است.

قرار است دموکرات‌ها درباره هزینه‌ها وشیوه‌های تأمین آن‌ها تحقیقاتی را درسال آینده انجام دهند. اکثر این منابع مالی از طریق الحاقیه‌ها و فاکتورهای اضطراری تأمین شده که اکنون مورد اعتراض کنگره قرار گرفته است. براساس ارزیابی‌های دفتر بودجه کنگره، درصورتی که نیروهای آمریکایی تا سال2010 به 73 هزار نفر کاهش یابند، میزان هزینه آمریکا درجنگ با ترور درسال 2016 به808 میلیارد دلار خواهد رسید.

گزارش کمیته بیکر- همیلتون

طی یک‌سال گذشته به طور فزاینده ضعف قدرت نظامی آمریکا درعراق آشکارتر و نارضایتی ملت و دولت عراق تشدید شده است. اندیشه بازنگری سیاست‌های آمریکا درعراق در یکی از سفرهای نمایندگان کنگره به این کشور در سال2005 بروز کرد.

برخی نمایندگان کنگره در سفر اخیر خود به عراق متوجه می‌گردند که حضور آمریکا در عراق در معرض مخاطره قرارگرفته است. آن‌ها در سفری به تکریت و دیدار از بیمارستانی در این شهر (مثلث مرگ) اوضاع نامناسبی را پیرامون نحوه برخورد نیروهای آمریکایی با مردم عراق مشاهده می‌کنند.

آن‌ها در بازگشت به آمریکا، طی پیشنهادی به کنگره خواستار تشکیل یک کمیته دوجانبه از سیاستگذاران دو حزب و تهیه گزارشی درخصوص عراق می‌شوند. نتیجه این پیشنهاد، تشکیل کمیته‌ای با عنوان کمیته بیکر- همیلتون است.

اگرچه کاخ سفید در ابتدا درمقابل این طرح سرد برخورد نمود، ولی نمایندگان کنگره موفق شدند رایس، هادلی (مشاور امنیت ملی) و رامسفلد را قانع سازند. ترکیب کمیته نیز اهمیت داشت. می‌بایست گروهی غیرمرتبط با کاخ سفید، غیر رقیب و اهل مذاکره و نتیجه‌‌گیری تشکیل می‌شد.

این گروه متشکل از پنج دموکرات و جمهوری‌خواه، در مارس2006 تشکیل شد تا به ارزیابی شرایط عراق، آثار آن بر همسایگان و عواقب آن برای منافع آمریکا بپردازد. کار گروه با چندین کمیته کارشناسان درباره موضوعاتی نظیر اقتصاد و بازسازی، نظامی و امنیتی و توسعه سیاسی آغاز گردید و یک میلیون دلار نیز هزینه از کنگره دریافت شد و برای انتخاب اعضای کمیته، به «مؤسسه برای صلح» (USIP) رجوع گردید که سازمانی مستقل و غیرحزبی است که توسط کنگره تأسیس شده است.

لازم به ذکر است در چالش‌های گذشته‌ای که آمریکا با آن مواجه بود از ویتنام تا بحران‌های خلیج فارس‏، کمیته‌های متعددی برای ارائه گزارش‌ها و توصیه‌های عملی و اساسی برای تصمیم‌گیری به کاخ سفید تشکیل شد که به‌عنوان مثال به توصیه یکی از همین کمیته‌ها آمریکا نیروهایش را از ویتنام خارج ساخت.

طی ماه‌های گذشته به‌دستور کاخ سفید این گروه ده نفره دو حزبی درمشورت با قریب44 استراتژیست از مؤسسات تحقیقاتی آمریکا، به ریاست همیلتون دموکرات و جیمز بیکر (از نزدیک‌ترین دوستان بوش پدر) به عراق اعزام گردید.

تصمیم بر این شد که این گروه به‌صورت میدانی و با جمع‌بندی نظرات متنوع و گسترده، گزارش کامل و جامعی را تدوین و برای تصمیم گیری‌های اساسی به کاخ سفید ارائه دهد.
بیکر رئیس این گروه، نقش اصلی را در ابقای صدام بعد ازانتفاضه1990 شیعیان عراق ایفا نمود.

وی بالغ بر دو دهه در خلیج فارس فعالیت داشته است وارتباطات زیاد سیاسی و اقتصادی نیز با دولت‌های عربی منطقه دارد. برخی معتقدند وی فرد مناسبی برای حل مسائل داخلی عراق نیست، چرا که سابقه تفرقه‌اندازی بین شیعه و سنی را دارد.

بیکر در سال 3002 به عنوان نماینده بوش به منطقه سفر نمود تا وضعیت بدهی‌های عراق به دولت‌های عربی را کاهش دهد. وی بیش از دیگر مقامات آمریکایی، از منطقه شناخت دارد که بر محتوای توصیه‌هایش تأثیرگذار خواهد بود.

گزارش بیکر- همیلتون در دو بخش اصلی تهیه شده است که در اولین بخش، وضعیت فعلی عراق از همه ابعاد ارزیابی می‌گردد. سپس به پیامدهای وخامت اوضاع در عراق می‌پردازد و در نهایت نیز گزینه‌های جایگزین از جمله شتاب در عقب‌نشینی، ادامه مسیر، افزایش نیروها در عراق، تفویض اختیار به سه منطقه قومی درعراق و... اشاره دارد.

دربخش دوم نیز رویکردهای جدید را معرفی می‌نماید که در رویکرد خارجی به ایجاد یک اجماع بین‌المللی (تحرک دیپلماتیک وسیع، تشکیل گروه حمایت بین‌المللی از عراق، تعامل با ایران و سوریه و بافت گسترده‌تر منطقه‌ای) و در رویکرد داخلی نیز به حمایت از عراقی‌ها (ایفای نقش، آشتی ملی، نیروهای عراقی، پلیس و عدالت قضایی، نفت، بازسازی اقتصادی، بودجه، نیروهای آمریکا، اطلاعات و...) اشاره دارد.

در بخش‌هایی از این گزارشِ 97 توصیه‌ای تأکید شده است:

- هیچ تضمینی برای پیروزی در عراق نیست، ولی می‌توان به دورنمای بهتری رسید. آمریکا نیازمند تلاش‌های سیاسی جدید و بیشتر در عراق و منطقه است. ضمن این‌که در مأموریت اولیۀ نیروها هم می‌بایست تغییر ایجاد شود. بدین ترتیب آمریکا خواهد توانست نیروهای جنگی خود را محترمانه از عراق خارج سازد.

این دو توصیه به یک اندازه اهمیت دارند و همدیگر را تقویت می‌کنند. اگر این دو توصیه به‌خوبی عمل شوند، هم آینده عراق و دولت و هم امنیت منطقه و منافع آمریکا تضمین خواهد شد.

- منازعه فرقه‌ای، مهم‌ترین چالش برای ثبات عراق است. دولت دموکراتیک عراق به اندازه کافی توان حل مشکلات را ندارد و این باعث بدبینی مردم شده است. افزایش بحران ممکن است باعث سقوط دولت عراق و فاجعه انسانی شود.

- بحث مسؤولیت عراقی‌ها مهم‌ترین مسأله است. آمریکا باید با تعدیل نقش خود در عراق، مردم آن کشور را تشویق نماید تا کنترل آینده خود را به‌دست گیرند. دولت عراق باید با افزایش تعداد و کیفیت اعضای ارتش در پذیرش مسؤولیت‌های امنیتی شتاب کند. آمریکا نیز باید به‌منظور تسهیل این روند، تعداد نظامیان خود را به گونه‌ای چشمگیر افزایش دهد و آن‌ها را در واحدهای ارتش عراق مستقر کند.

این زمینه‌ای می‌شود برای خروج تدریجی ازعراق. مأموریت اولیه نظامیان آمریکایی باید به جای انجام عملیات به حمایت از ارتش عراق تبدیل شود. بدین ترتیب تا فصل اول سال 8002 اگر حوادث خاصی پیش نیاید، می‌توان تمامی نیروها که حضور آنان ضروری نیست را از عراق خارج کرد و نظامیان ویژه آمریکایی هم به‌عنوان تیم‌های واکنش سریع و عملیات ویژه و امور تجهیز و مشاوره و اقدامات اطلاعاتی و... در واحدهای ارتش عراق مستقر نمود تا با القاعده بجنگند.

- آمریکا باید برای دولت عراق روشن سازد که برای همیشه در عراق نمی‌ماند و اگر دولت عراق نتواند به پیشرفت برسد، آمریکا باید حمایت‌های خود را کاهش دهد.

- همسایگان عراق می‌توانند در امور عراق دخالت کنند. درگیری بین شیعه و سنی می‌تواند گسترش یابد. القاعده در جنگ تبلیغاتی پیروز می‌شود و پایگاه‌های عملیاتی خود را توسعه می‌دهد. جایگاه جهانی آمریکا متزلزل می‌شود و در نهایت، خود مردم آمریکا نیز به شدت دچار تفرقه می‌شوند.

- ایران از میان همسایگان عراق، دارای بیشترین اهرم‌ها در عراق است. ایران می‌تواند از نفوذ خود خصوصاً بر روی شیعیان جهت تشویق آشتی ملی در عراق استفاده کند. ایران همچنین می‌تواند تحت شرایط مناسبی در بازسازی اقتصادی عراق شرکت کند.

- آمریکا ضرورت دارد که نسبت به ایجاد یک اجماع بین‌المللی برای ثبات در عراق و منطقه اقدام کند و ازطریق فعالیت‌های دیپلماتیک گسترده، یک ساختار حمایتی ایجاد کند که شامل همسایگان عراق ازجمله ایران و سوریه، تمام کشورهای خلیج فارس، مصر و پنج عضو دائم شورای امنیت و اتحادیه اروپا بشود. این گروه باید سریعاً تشکیل شود.

- نحوه کار با ایران و سوریه قابل بحث است. ما معتقدیم که درحوزه دیپلماسی باید با دشمنان کار کرد. ما متوجه هستیم که رابطه آمریکا با سوریه و ایران دارای مشکلاتی است که باید حل شود. مذاکرات دیپلماتیک می‌تواند گسترده، محتوایی و مستلزم ایجاد توازن در منافع باشد.

آمریکا برای کار با ایران و سوریه می‌تواند ازمشوق‌ها استفاده کند ازجمله:

1- عراق، همسایگان و منطقه را بی‌ثبات و تجزیه نمی‌کند؛
2- آمریکا نقش مستمری در جلوگیری از بی‌ثباتی افغانستان توسط طالبان بازی کند؛
3- دسترسی به سازمان‌های بین‌المللی ازجمله سازمان تجارت جهانی عملی شود؛
4- دورنمای روشنی جهت توسعه روابط سیاسی با یکدیگر وجود داشته باشد؛
5-پیگیری سیاستی که به‌جای این‌که به‌دنبال تغییر رژیم باشد، بر اصلاحات اقتصادی و سیاسی تأکید نماید.

درخصوص سوریه باید دورنمای صلح واقعی کامل و امن در مذاکرات سوریه با اسرائیل با مداخله آمریکا وجود داشته باشد و جزئی از ابتکارات وسیع‌تری درمورد صلح اعراب و اسرائیل باشد.

- کار با ایران به‌ویژه به‌خاطر وضعیت موجود درروابط ایران و آمریکا مناقشه‌آمیز است. با این حال، دو کشور در ارتباط با افغانستان با هم همکاری کردند و هر دو طرف باید بررسی کنند که آیا این مدل در مورد عراق قابل تکرار است؟ اگرچه ایران به سود خود می‌داند که آمریکا در باتلاق عراق به‌دام افتد، ولی منافع ایران با شکست سیاست آمریکا در عراق که به آشوب و تجزیه عراق منجر شود، تأمین نخواهد شد.

- کلیه مسائل خاورمیانه به یکدیگر مرتبط هستند.

- آمریکا نمی‌تواند به اهدافش در خاورمیانه دست یابد، مگر این‌که به منازعات اعراب و اسرائیل و بی‌ثباتی منطقه به طور مستقیم بپردازد. آمریکا باید تعهدی جدید و دائمی برای ایجاد صلحی جامع بین اعراب و اسرائیل در همه جبهه‌ها ازخود نشان دهد.

دراین راه، بلندی‌های جولان باید با تضمین‌های امنیتی آمریکا به سوریه بازگردد و در مقابل، سوریه باید با صلح با اسرائیل، پایان مداخله در لبنان و عراق و پایان کمک به حزب‌الله و کمک به شناسایی اسرائیل ازسوی حماس و آزادی سربازان اسرائیلی کمک کند.

واکنش‌ها درقبال گزارش بیکر- همیلتون متنوع بوده و هریک از بازیگران از زاویه منافع خود به ارزیابی این گزارش پرداخته‌اند. محتوای گزارش به‌گونه‌ای است که توصیه‌ها برای همه بازیگران دارای جنبه‌های مثبت و منفی است.

در آمریکا دموکرات‌ها از این گزارش استقبال کرده‌اند و جمهوری‌خواهان نیز جز جان مک کین (کاندیدای آینده ریاست جمهوری) به طورعمومی گزارش را تشویق کرده‌اند. البته همه دموکرات‌ها معتقدند جنگ عراق متعلق به بوش است و اگر توصیه‌های بیکر- همیلتون بی‌نتیجه بماند، مقصر تمام مسائل، بوش خواهد بود.

نومحافظه‌کاران نیز معتقدند این گزارش نشان می‌دهد که هیچ‌کس، دیگر از آمریکا نمی‌ترسد و این گزارش، هیبت و احترام گذشتۀ آمریکا را نادیده گرفته است.

برخی نیز معتقدند این گزارش، بیشتر برای نجات آمریکا تهیه شده است تا عراقی‌ها. درواقع، این گزارش یک معیار برای ارزیابی و قضاوت درباره دولت بوش است. کمیته کاملاً روشن می‌سازد که بوش باید رویکرد ضد دیپلماتیک خود را تغییر دهد.

البته کاخ سفید گفته است که این گزارش، انتقاد از دولت نیست؛ ولی به‌نظر می‌رسد ‌گزارش؛ چیزی جز توبیخ کاخ سفید نیست. بوش اگر این گزارش را نادیده بگیرد، دموکرات‌ها که تأثیر زیادی روی این گزارش داشته‌اند، درکنگره علیه وی اقدام خواهند کرد.

اخیراً سناتور بایدن (سرسخت‌ترین مخالف بوش) گفته است: «طیفی از رد تقاضاهای کاخ سفید تا تلاش برای صدور قطعنامه درکنگره تا محکومیت بوش و متهم کردن وی به شکست را درنظرخواهیم گرفت.»

ایران و گزارش بیکر- همیلتون

به‌دنبال افزایش مشکلات آمریکا درعراق، تفکر چندجانبه‌گرایانه و برقراری تماس با ایران به‌عنوان یکی از بازیگران مؤثر و تأثیرگذار بر تحولات عراق، درمیان سطوحی از سیاستگذاران آمریکایی قوت گرفت.

دکتر احمدی‌نژاد اخیراً در همایش «شکوه مقاومت» (گردان‌های عاشورا) اظهار داشت: «درصورتی که آمریکا از قلدری و رفتارهای خود دست بردارد، ملت ایران حاضر است این کشور را از گرداب و باتلاق عراق نجات دهد.»

این اظهارات درحالی مطرح می‌شود که به‌واسطه تحرکات و رایزنی‌های کمیته بیکر- هملیتون، گمانه‌زنی‌ها درخصوص تقویت حرکت آمریکا به‌سمت مذاکره با ایران با هدف خروج از باتلاق عراق افزایش یافته است.

لیکن مواضعی که از سوی کاخ سفید به ویژه بوش منتشر می‌گردد، حاکی از این است که تیم بوش– چنی حداکثر تلاش خود را دارند تا با عدم طرح صریح این موضوع، پرستیژ آمریکا را حفظ نموده و به‌نوعی، بی‌نیازی آمریکا برای این مذاکرات را برجسته سازند.

نومحافظه‌کاران، از تیم بیکر– همیلتون به عنوان «تسلیم شوندگان» یاد کرده‌اند و از این‌که در این گزارش، هیچ اشاره‌ای به ایده‌آل‌های بوش (توسعه دموکراسی در جهان اسلام) نشده، به‌شدت ناراحت‌اند.

به‌هرحال برای کاخ سفید و برخی دولت‌های منطقه مشکل است که صراحتاً بر قدرتمندی ایران درتحولات عراق صحه گذاشته و تثبیت ژئوپلتیک شیعه را اعلام نمایند، به‌ویژه این‌که بعد ازحوادث جولای 6002 لبنان و بی‌آبرویی اسرائیل، ملت‌های مسلمان با تقدیر از شجاعت حزب‌الله و مبارزان شیعی، نسبت به سکوت دولت‌های عربی، القاعده وآمریکایی‌ها دچار شک و تردید شدند و گرایش‌های شیعی نیز پیدا کردند.

گفته می‌شود رابرت گیتس عضو گروه بیکر و وزیر دفاع جدید، به‌واسطه شناخت مسائل ایران از جمله عناصری است که می‌تواند فضای مباحث داخلی کاخ سفید درخصوص مذاکره آمریکا و ایران را متأثر سازد.

وی ازطریق بوش پدر بر بوش پسر تحمیل شده است و این باعث کاهش نقش دیک چنی جنگ طلب خواهد شد. بوش پسر مجبور است ازاین پس بین چنی و پدرش یکی را انتخاب کند.

انتخاب گیتس بیانگر این مسأله است که جمهوری‌خواهان بیشتر به فکر انتخابات 2008 هستند تا اعتبار نومحافظه‌کاران. گیتس، سال‌های قبل درگزارشی که برای شورای روابط خارجی آمریکا تهیه کرده بود تأکید داشت: «ایران به محکمی در سنگر خود قرارگرفته و به هیچ عنوان در معرض تغییرات بنیادین انقلابی قرار ندارد. آمریکا باید با ایران وارد مذاکره مستقیم شود، چرا که خودداری کنونی آمریکا از تعامل با ایران باعث خسارات زیادی درمنطقه برای آمریکا شده است. کاخ سفید ضرورت دارد تا منافع مشترک خود با ایران را همچون زمانی که شوروی و چین دشمنان آمریکا بودند، مورد بررسی قرار دهد.»

برژینسکی استراتژیست آمریکایی ابراز امیدواری کرده است که حضور گیتس در بحث‌های سیاست‌گذاری کاخ سفید، باعث آوردن درجه‌ای از عقلانیت، عقل سلیم، توازن و چشم اندازی تاریخی در میز مذاکرات شود.

وی گفته است که پیش شرط آمریکا برای شرکت درمذاکرات با ایران (یعنی غنی سازی اورانیوم) یک معامله عادلانه نیست و ایران حق دارد براساس معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای، برنامه غنی سازی اورانیوم داشته باشد. لذا ایران تنها به‌خاطر مذاکره حاضر به گذشتن از این حق نخواهد بود.

لغو تحریم‌های تجاری و کنارگذاشتن تحریم‌ها، تشویق بهتری برای آغاز مذاکرات سازنده با ایران درمورد مسائلی بسیارگسترده خواهد بود.»

هم‌اینک اعتقاد واقع‌گرایان آمریکایی این است که نقش و قدرت منطقه‌ای ایران، غیرقابل انکار است و بحث محور شرارت، دیگر متروکه شده است و در میان مردم آمریکا، نمایندگان کنگره و یا سازمان‌های نظامی، هیچ میلی به اتخاذ اقدام نظامی پیشگیرانه علیه ایران وجود ندارد و بر عکس، تقریباً اتفاق نظر درخصوص ایران وجود دارد.

واشنگتن تایمز تأکید دارد: «ایران درحال حاضر به‌عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقه از موضعی بسیار نادر برخوردار است و این کشور هم اکنون بیانگر چیزی بیشتر از یک کشور است. برای بسیاری از مردم خاورمیانه، ایران اکنون به‌عنوان یک چالش موفق درقبال آمریکا و مقاوم دربرابر نفوذ آن است و دربحث هسته‌ای نیز از حمایت‌های روسیه وچین برخوردار است، ضمن این‌که هیچ‌یک از اعضای شورای امنیت از ایده رویارویی با تهران حمایت نمی‌کنند.»

به‌هرحال آمریکا دروضعیت بدی به‌سر می‌برد. بی‌شک اشتباهات درعراق، عمده هستند و تمرکز بیش از اندازه برآن‌ها نیز کمکی به کاخ سفید نمی‌کند. بزرگ‌ترین نگرانی آمریکا، تشکیل حکومتی شبه طالبانی دربخشی ازعراق است.

برای جلوگیری از این روند، آمریکا نمی‌تواند به تنهایی عمل کند. به‌هرحال برخی همسایگان ازجمله ایران نیز یک طالبان را درعراق نمی‌خواهند و یا ترکیه با یک دولت کردی مخالف است. وضعیت به‌گونه‌ای است که آمریکا باید جاه طلبی‌های خود را کنار بگذارد و بین دموکراسی و ثبات درعراق، یکی را انتخاب نماید.

بیکر اخیراً گفته است: «دقیقاً کاری که با ایران درافغانستان شد، درعراق نیز مدنظر گزارش ما است. برای ثبات درافغانستان به کمک‌هایی نیاز داشتیم و با ایرانیان گفت‌وگو کردیم. آن‌ها برای منافع خودشان و نه برای ما، همکاری کردند. به‌نظرم ایران دوست دارد که آمریکا درعراق زمینگیر شود، ولی هرج و مرج عراق را نمی‌خواهد، زیرا برایش خسارت دارد. البته معلوم نیست که ایران مثل افغانستان بخواهد درعراق به ما کمک کند.»

علی‌رغم تقویت فضا برای گفت‌وگو با ایران، هنوز نومحافظه‌کاران جنگ طلب و افراطی کاخ سفید، دست از تحرکات ضد ایرانی خود برنداشته‌اند و به‌شدت علیه ایران جوسازی می‌کنند. آن‌ها تحت حمایت‌های لابی صهیونیسم کماکان به‌دنبال جنگ با ایران هستند.

تندروها هنوز در مناصب بالای کاخ سفید ازجمله ریاست جمهوری و شورای امنیت ملی حضور دارند و معتقدند: «بوش باید تأسیسات هسته‌ای ایران را قبل از اتمام دوره ریاست جمهوری بمباران کند و چون نسبت به این اقدام مورد انتقاد قرار می‌گیرد، نومحافظه‌کاران باید خود را آماده دفاع از بوش نمایند.

مسیر دیپلماسی و تحریم‌ها بی‌نتیجه بوده است. گزینه‌های آمریکا محدود شده است. یا باید با یک ایران هسته‌ای همزیستی نمود یا برای ممانعت از آن به زور متوسل شد.»

کاخ سفید همچنین با تحریک لابی صهیونیسم به گزینه‌هایی روی آورده است تا بدون حضور ایران، گرفتاری‌هایش را درعراق حل و فصل نماید. یعنی آمریکا مجدداً سیاست اشتباه دیگری را به آزمون گذاشته است و به‌سمت گزینه‌هایی رفته است که اصلاً تمایلی به برقراری یک عراق باثبات و مستقل بعد از صدام ندارد.

نیویورک تایمز صراحتاً می‌نویسد: «رایس، چنی و بوش درتماس با دولت‌های منطقه به‌دنبال جلب نظر آن‌ها درکمک به ثبات و امنیت عراق و تشویق آن‌ها به سد نفوذ تروریست‌ها و عدم ارسال حمایت‌های مالی برای گسترش خشونت‌های فرقه‌ای در عراق هستند.»

البته معلوم نیست که دوستان منطقه‌ای آمریکا چقدر در عمل به وظایف خود عمل نمایند، چرا که آن‌ها به‌دنبال برنامه‌هایی درعراق هستند که با طرح‌های دموکراسی سازی آمریکا درعراق بسیار تفاوت دارد.

گفته می‌شود دیپلمات‌های عربی هم‌اکنون واشنگتن را تحت فشار قرارداده‌اند تا تلاش‌های خود را برای ترویج دموکراسی در خاورمیانه کاهش دهد.

جمع بندی

فضای سیاسی آمریکا هم به‌واسطه فشار دموکرات‌ها و هم تمایل جمهوری‌خواهان، درخصوص عراق دچار تغییر شده و کاخ سفید به این نتیجه رسیده است که رویکرد کنونی آمریکا دوام نخواهد آورد و مجبور است خود را با این فضا تطبیق دهد.

اگرچه بعید به‌نظر می‌رسد که بوش تسلیم کامل توصیه‌های گروه مطالعات عراق شود، لیکن تلاش خواهد کرد بین درخواست افکار عمومی برای تغییر رویکرد درعراق با سیاست‌هایش توازنی برقرار سازد که در انتخابات ریاست جمهوری 2008 کاندیدای جمهوری‌خواهان دچار مشکل نشود (اگرچه به طور طبیعی بعد از8 سال ریاست جمهوری جمهوری‌خواهان، مردم آمریکا کاندیدای دموکرات را انتخاب خواهند کرد).

اهمیت گزارش کمیته بیکر- هملیتون دراین است که دیدگاه‌هایش دوحزبی بوده و معجونی از تفکرات دوجناح است. لذا اگر واقع‌گرایان که بعد از انتخابات کنگره مجدداً تقویت شده‌اند، بتوانند نومحافظه‌کاران وتیم چنی را به حاشیه برانند، گرفتاری‌های منطقه‌ای آمریکا نیز تاحدودی حل و فصل خواهد شد؛ اگرچه برخی معتقدند که زمان از دست رفته است.

درمجموع به‌واسطه فرورفتن بیش از اندازۀ آمریکا در باتلاق عراق، کمیته نجات بوش نمی‌تواند معجزه کند و مجبوراست برنامه‌های خود را حول محور اشتباهات سابق آمریکا در عراق تنظیم نماید.

دراین راستا، موضوع مهم و جدیدی که احتمالاً سطوحی از تصمیم‌گیرندگان در آمریکا در چهارچوب یا خارج از چهارچوب گزارش بیکر به‌عنوان یک گزینه در دستور کار خواهند داشت، بحث تقسیم عراق به سه منطقه قومی با خودمختاری بالا و به‌احتمال زیاد به‌قدرت رساندن یک صدام معتدل در بغداد است.

این موضوع مهمی است که نشان خواهد داد علی‌رغم اعلام حمایت‌های کاخ سفید از دولت مالکی، روند سیاسی جاری و حاکمان کنونی عراق نتوانسته رضایت آمریکایی‌ها را جلب نماید.

بدین معنا که آمریکایی‌ها نتایج این روند را در راستای منافع خود ندیده‌اند و به‌نوعی، دولت کنونی و یکپارچگی عراق آن‌ها را قانع نمی‌سازد. این فرض هم‌اینک درآمریکا قوت گرفته است که کاخ سفید باید آخرین تلاش‌های خود را برای تغییر ترکیب دولت کنونی عراق و شکل‌گیری دولتی جدید متشکل از کردها‏، سنی‌های میانه‌رو، شیعیان سکولار و برخی شیعیان مذهبی به‌انجام رساند.

منابع آمریکایی معتقدند که این گروه‌ها ممکن است توانایی دستیابی به یک توافق سیاسی جامع درعراق را داشته باشند و به طور کلی یک دولت حامی غرب که از مشروعیت و حمایت عمومی برخوردار باشد، بهترین گزینه برای حفظ منافع آمریکا درعراق است.

لازم به ذکر است که بحث خروج کامل و فوری نظامیان آمریکایی از عراق مطرح نیست و اعتقاد اکثریت دوحزب آمریکایی، این است که عقب‌نشینی فوری و کامل نیروهای آمریکایی به‌صلاح نیست؛ به‌ویژه این‌که این عقب نشینی از مناطق خطرناک عراق همچون مثلث سنی نشین و استان الانبار، پیامدهای وحشتناکی به بار خواهد آورد.

درمجموع، آمریکایی‌ها به‌دنبال ترک منطقه نبوده‌اند و در صورت اجبار، نیروهایشان طی دهه‌های آینده در پایگاه‌های ویژه‌ای در شمال عراق یا کشورهای منطقه مستقر خواهند شد.

* کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه

کد خبر 12795

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز