در مقابل امواجی که کانون خانواده را مورد تهاجم قرارمیدهد و میتواند به حفظ بنیان و کارکرد خانواده کمک کند، استمداد جستن از باورها و الگوهای دینمدارانه، مؤثر است. با این پیش زمینه در مقاله زیر به بررسی وضعیت نهاد خانواده میپردازم.
خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی، معمولا به ایفای وظایف متعددی میپردازد که ماهیت این کارکردها و سطح اجرای آن از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر متفاوت است.
انسان در عین حال که یک موجود اجتماعی است، یک موجود زیستی نیز هست و بدین لحاظ دارای علایق حسی(جنسی) و تمایلاتی است که باید ارضا شود. نمادهای فیزیولوژیکی در همه جوامع به اشکال معینی خودنمایی میکند؛ از قبیل نوع لباس پوشیدن، ادبیات و شعر، اسطورهها و افسانههایی که حاوی مضامین عشقی و نمادی است. روابط غریزی و عاطفی دارای یک هدف و کارکرد عملی است و آن جایگزین ساختن اعضای جامعه و استمرار نسلهای مختلف از طریق زادوولد طبیعی است. در عین حال جامعه نیزدر نظم بخشیدن به مسائل تشکیل و تحکیم خانوادهها مسئولیت دارد. شیوههای دخالت جامعه در مسائل مرتبط با بحث ازدواج از جمله تابوی ممنوعیت ازدواج با محارم (بهطور اخص، این روابط را بین برادران و خواهران، والدین و فرزندان و نوهها و ازدواج با فرزندان خواهر و برادر و... از هر دو جنس)که جامعه شدیدا آنرا ممنوع میکند. برای نمونه، این تابوی ممنوعیت ازدواج با محارم، تقریبا حالت جهانشمول و فرهنگی دارد و در همه جوامعی که تا به حال شناخته شده است، رواج دارد.
جامعهشناسان و انسانشناسان براین امر توافق دارند که چنانچه ازدواج با محارم یک رویه عملی و عمومی شده بود، خانوادهها از انجام وظایف خود، بهعنوان یک واحد کارکردی، بازمیماندند؛ زیرا مناسبات خانوادگی و نقشهای خانواده به میزان زیادی دچار آشفتگی و اختلاف میشد.
اجتماعی کردن کودکان: خانواده، در طول تاریخ حیات بشری، نخستین مؤسسه برای اجتماعی کردن جوانان و نوجوانان بوده است. خانواده، پس از تولد فرزند، برای یک مدت نسبتا قابل توجه، تنها گروهی است که کودک با آن تماس مستمر دارد. به همین دلیل، خانواده در شکلگیری ارزشها، وجهه نظرها و باورداشتهای کودک نقش اصلی را بر عهده دارد و بر نوع روابطی که فرد با عوامل و نهادهای اجتماعی دیگر دارد، تأثیر میگذارد.
فراهم آوردن امنیت اقتصادی: در بسیاری از جوامع غیر صنعتی، خانواده به لحاظ اقتصادی، هم واحد تولیدی و هم واحد مصرفی محسوب میشود. از نظر سنتی، خانواده مسئول پاسخگویی به نیازهای اقتصادی و اساسی اعضای خود بوده است. خانواده در جامعه کشاورزی، هم به منزله یک واحد یکپارچه تولیدی، محصولات و خدمات مورد نیاز خود را فراهم میکند و هم برای پاسخگویی به نیازمندیهای افرادی از خانواده که قادر به کارکردن نیستند، عمل میکند.
تعیین پایگاهها و تثبیت جایگاه اجتماعی: همه جوامعی را که تاکنون شناختهایم، وارث نظام و قواعدی بوده است که پایگاه اجتماعی کودک، در خصوص تبار او را مشخص ساخته، منسوبان و خانوادهای را که شخص به آن تعلق دارد تعیین میکند که 3نوع از نخستین قواعد تبار موجود در جوامع: پدرتباری، مادرتباری و دوتباره است.
مراقبت و نگهداری از کودکان، معلولان و سالمندان: خانواده ابتدا مسئول نگهداری کودک از لحاظ جسمانی و اقتصادی است زیرا کودکان قادر نیستند وظیفه خود را نسبت به خود، به تنهایی انجام دهند. خانواده به لحاظ سنتی مسئول نگهداری از معلولان و تأمین معیشت سالمندان است.
خانواده کارکردهای خود را در جوامع صنعتی از دست میدهد؟
خانواده در جامعه صنعتی، فقط واحد مصرفکننده تولیدات اقتصادی است، نه تولیدکننده آنها. در جامعه شهری، خانواده بسیاری از کارکردهای خود را به دیگر نهادهای اجتماعی واگذار کرده است. بهدلیل تخصصی شدن تقسیم کار در این جوامع، هر شخص ملزم به انجام یک وظیفه اقتصادی معین است. در نتیجه، کارکرد اجتماعی کردن از وقتی که کودک به سن 6-5 سالگی میرسد، از خانواده گرفته شده و به مدرسه واگذار میشود. همچنین، بسیاری از کارکردهای اقتصادی از واحد خانواده به جاهای دیگر منتقل شده است؛ همانطور که دولت برای کسانی که توانایی ندارند، از طریق تأمین اجتماعی، برنامههای رفاهی، کمکهای بهداشتی و مسکنهای عمومی، نقش عمدهای در مسئولیتهای اقتصادی این افراد ایفا میکند. نقش حمایتی خانواده را نیز دولت، مذهب و آموزش و پرورش، از طریق نهادهای تربیتی، به عهده گرفته است به خصوص آموزشهای مذهبی که در گذشته عمدتا در دست خانواده بوده و اکنون بر عهده نهادهای رسمی مذهبی گذاشته شده است.
تحول در ساخت خانواده
تغییرات ساختی در خانوادههای عصر جدید، حاصل کوچکشدن حجم خانوار، دگرگونی در وجهه نظرها و برداشتها از مسئله طلاق و دگرگونیهایی است که در نقش مرد و زن به وجود آمده است. کاهش حجم خانواده، خود تحت تأثیر چند عامل بوده است که یکی از آنها تغییر در نقش فرزندان است که با حرکت از جامعه اساسا کشاورزی محدود، به جامعه وسیع شهری و صنعتی همراه بوده است. کودکان جامعه شهری و صنعتی، سربار اقتصادی خانواده محسوب میشوند و نه کمک کار آنها. عامل دومی که در کاهش حجم خانواده مؤثر بوده، بالا رفتن مستمر سطح آموزش و پرورش است. سرانجام، سومین عامل، توزیع وسیع وسایل جلوگیری از بارداری و مشاوره خانوادگی است که به افراد امکان داده است در انتخاب تعداد فرزندان خود آزاد باشند و حتی اگر هیچ فرزندی نخواهند، برایشان میسر است.
از آنجا که طلاق یک روش پذیرفته شده برای پایاندادن به ازدواج است، هر جا که مسئله کودکان مطرح است، تغییراتی در ساخت خانواده ایجاد شده است. وقتی پدر یا مادر خانواده را ترک میکند، کارکردها و مسئولیتهای دیگر افراد خانواده باید طوری تغییر کند که بتواند جای خالی آنان را پر کند. انتظارات و نقشهای طرفین ازدواج از جنگ دوم جهانی به بعد، به شدت تحول یافته و بهویژه نقش زن، بیشتر تغییر کرده است.
زنها به صورت روزافزونی به کار روی آوردهاند و به درآمد خانواده کمک میکنند و به همان نسبت از اقتدار بیشتری برخوردارند. امروزه بسیاری از زنهای طبقه متوسط، تحصیلات خود را به پایان میرسانند و سپس ازدواج میکنند و تا تولد نخستین فرزند به کار میپردازند و برای نگهداری بچه، یا از مهد کودک استفاده میکنند یا کس دیگری را برای نگهداری او استخدام میکنند تا مادر بتواند تمام وقت، در خارج از خانه کار کند. جنبش آزادی زنان در کشورهای غربی تا حد زیادی ارزشهای اجتماعی را تغییر داده و زمینه را برای چنین رفتارهایی آماده کرده است، بهطوری که این الگوها، به صورت الگوی رفتاری قابل قبول در جوامع صنعتی پذیرفته شده است و به سرعت در تمامی نقاط عالم در حال تسری است.
ساخت خانواده
بهرغم مشکلاتی که امروزه برای کارکرد خانوادهها به وجود آمده است بهنظر میرسد که هنوز این تعریف به قوت خود باقی است که خانواده یک گروه خویشاوندی است که در اجتماعی کردن فرزندان و برآوردن برخی از نیازهای بنیادی دیگر، مسئولیت اصلی را به عهده دارد. خانواده مرکب از گروهی از افراد است که از طریق خون، ازدواج یا فرزندخواندگی به یکدیگر مربوط و منسوب بوده، برای مدتی طولانی و نامشخص با هم زندگی میکنند.
تصویر قالبی ما از خانواده که از شوهر، زن و فرزندان تشکیل میشود، چنانچه ساخت خانواده را در سراسر تاریخ زندگی بشر مورد ملاحظه قرار دهیم، نمونه چندان جامعی نیست. باید توجه داشته باشیم که از فرهنگی به فرهنگ دیگر، تنوع بسیاری در ساخت خانواده وجود دارد و این تنوع ممکن است به صورتهای بسیار گوناگونی در جوامع انسانی وجود داشته باشد. بزرگترین و شاید سریعترین تغییر این جوامع دامنگیر نهادی خواهد شد که ریشه شکلگیری همان جامعه است که بهطور معمول در جوامع سنتی نهاد خانواده این نقش را بر عهده دارد.
حال چرا با تعجب سؤال میکنیم که چرا سن ازدواج تغییر کرده و رشد صعودی یافته، چرا آمار طلاق رو به افزایش است؟ چرا کودکان در اطاعت و فرمانبرداری همانند گذشته پدران خود نیستند؟ چرا رفت و آمدهای فامیلی نسبت به گذشته تقلیل یافته؟ و چرا سامان جامعه و ساختار نهاد خانواده دچار بحران شده است؟ تمامی این سؤالات ریز و درشت در حقیقت یک پاسخ کلی میتواند داشته باشد که بشریت در حال رشد، خودخواسته یا ناخواسته در پی نوآوری و تنوع گرایی خویش بدین مسائل میباید تن در دهد؛ حال عوامل اقتصادی یا سیاسی یا هر عامل دیگر نیز تلفیقی از این معادله خواهد بود.
نو شدن نیاز به هزینه دارد و دگرخواهی جامعه میتواند توجه رجال سیاسی را به دگرخواهی جامعه جلب کرده و در برابر درخواستهای جامعه، نوع راهکارها و مبانی حرکتهای سیاسی ایشان تنظیم شود. پس در نهایت این سیر حرکت یک اجتماع بر اساس شکل و ساختار غریزی و فطری بشری است که راه را برای دیگر مسائل و بهنوعی پیدایش و بروز مشکلات بنابر قول عوام، «مصایب» باز میکند. سختترین و فزایندهترین مشکلات را جوامعی به دوش خواهند کشید که دنبالهرو اقوام و ملل پیشرو هستند. چرا که هرگز آماده و پذیرای این تغییر نبوده و برای ایشان دست از گذشته کشیدن یعنی از دست دادن هویت و ذات و دست شستن از آینده به معنای بردگی، حقارت و در یک کلمه ارتجاع معنا میشود. بنابراین نه شایسته است خواست مدرنیته را در بشریت مدفون نمود و سنگ مرمرین برآن نصب کرد و نه میتوان از گذشته و تمامی داشتهها دست کشید. هر چند که بهنظر، جبر اجتماعی بعضا موجب میشود تا به اعتقاد نظریهپردازان این رشته، مورد دوم، شدنیتر جلوه کند. بسیاری از ملل به این سو رو کرده و تلاش در نو شدن و تجدد را با تمام لوازم آن پذیرفتهاند و نمونهای همچون کشور ژاپن یا کرهجنوبی و حتی مالزی و سنگاپور فیالواقع نمونههای واقعی هستند که تلاش کردهاند ولی نه با حفظ ساختار گذشته که این ادعا نیاز به تحقیق آماری و دقت بیشتری دارد.
منابع:
1- بروس کوئن، مبانی جامعهشناسی، دکتر غلامعباس توسلی، سمت، 1375
2- ساروخانی، باقر، مبانی جامعهشناسی خانواده، انتشارات سروش، (1375)تهران، چاپ دوم