راستش خودم هم تا همین چند دقیقه پیش که داشتم توی اینترنت دنبال اطلاعات بیشتری دربارة گردو میگشتم، نمیدانستم که این پوستکلفت تاریخچهاش به ماقبل تاریخ برمیگردد. چیزی تو مایههای دایناسورها که البته نسل دایناسورها منقرض شده، اما گردو همچنان گردو مانده است.
هیچ دقت کردهاید که گردو چهقدر عجیب و غریب است؟ مغزی خوشمزه و مقوی درون پوستی محکم و چوبین. مغزی که خیلی شبیه به مغز انسان است که توی جمجمهای سفت و سخت از آن محافظت میشود. مغزی که اتفاقاً برای مغز خیلی هم خوب و مفید است، چون گردو امگا-3 دارد و سرشار از فسفر، پتاسیم، منیزیم، پروتئین و ویتامینE است. خوردن روزی دو گردو باعث میشود که افسردگی برود دنبال کارش و یادگیری راحتتر شود.
گردو فقط خوراکی نیست. از پوست و برگ درختش به عنوان دارو استفاده میشود. درگذشته نیز برای رنگسازی از آن استفاده میشده است. قدیمتر و قبل از اینکه بازیهای رایانهای دنیای بچهها را تسخیر کند، یکی از بازیهای کودکان و نوجوانها «گردوبازی» بود. این بازی ساعتها بچههای گردو باز را سرگرم میکرد. ضربالمثلی هم از آن دوره به جا مانده که وقتی میخواهند کسی را از سر خودشان باز و ردش کنند، میگویند:«بچه برو دنبال گردوبازیت!»
در زندگی ما ایرانیها گردو همیشه نقش عمدهای بازی میکرده است. غیر از بازی و ضربالمثل، در شعرها و قصهها هم میتوان ردپای گردو را پیدا کرد. شاید شما هم حکایت پیرمردی را که درخت گردو میکاشت شنیده باشید. به او گفتند: پیرمرد، تو به زودی میمیری و درخت گردو چند سال طول میکشد تا بار بدهد. او در جواب گفت: دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما میکاریم تا دیگران بخورند. معنای امروزی این حرف چیزی نیست جز مشارکت در کارهای اجتماعی بدون اینکه نفع شخصیمان برایمان مهم باشد.
اما هر گردی گردو نیست. گردوهای درشتی که پوست نازک دارند و مغزشان درشت است هواخواه بیشتری دارند.
به هرحال اگر هوس کردید از دستفروشها چند فال گردو بخرید و توی خیابان بخورید، کمی هم به سلامت و بهداشتی بودن آن فکر کنید و یادتان باشد هر گردی گردو نیست.