فرهادی پدیده سینمای ایران در دهه80 است؛ فیلمسازی که با نگاه تیزبینانه به جامعه، نقش و سهم روایت و تعریف کردن داستان را نیز هرگز فراموش نکرد یا آن را تحتالشعاع حرفهایی که قصد گفتنش را داشت قرار نداد. نگاهی به مسیری که فرهادی از «رقص در غبار» و «شهر زیبا» تا سهگانه «چهارشنبهسوری»، «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» طی کرده، نشان میدهد که او چگونه فیلم به فیلم تواناییهای خود را ارتقا بخشیده است.
با ساخت 5 فیلم در یک دهه، کارنامه سینمایی اصغر فرهادی پروپیمانتر از تمام همنسلانش به نظر میرسد.
نگاه گذشتهگرا به سینمای ایران و افتخارات بینالمللیاش در دهههای 60 و 70، اگرچه حسی خوشایند و سرشار از غرور را به جامعه هنردوست منتقل میکند اما اینکه چرا در دهه 80 به آن حرکت متداوم افتخار نرسیدیم، پرسش اصلی مخاطبان حرفهای سینما را در شرایط کنونی است و البته در این میان نام اصغر فرهادی بهعنوان نشان و نماد هویت هنری و فنی سینمای ایران، تا حدودی اعتبار بینالمللی سینمای ایران را احیا کرده است و این امر بهعنوان برآیند نگاه صحیح وی به جامعه ایرانی و تحولات فکری و اعتقادیاش از همان تجربیات ارزشمند وی در فیلمنامهنویسی برای 2اثر شاخص اجتماعی تلویزیون یعنی «داستان یک شهر» و «روزگار جوانی» برخاسته و به مهارت اجرایی وی در جدایی نادر از سیمین رسیده است.
فرهادی با نگاه مستندگرای خود به تحولات اجتماعی شهر تهران، تم حادثه را بهعنوان محور و نقطه ثقل روایت، در اختیار اصغر توسلی کارگردان داستان یکشهر قرار داد و این تجربه به آن میزان غافلگیرکننده بود که این دو را در روزگار جوانی در کنار هم قرار داد و حرکت روایی اثر چنان در پاندولی از درام و کمدی موقعیت، حساب شده صورت گرفت که این مجموعه را به خاطرهای بزرگ در ذهن بیننده تلویزیونی بدل کرده است.
فرهادی در روزگار جوانی با شخصیتپردازی ماهرانهای که داشته علاوه بر طرح موضوعات مهم آن زمان از جمله سبک زندگی دانشجویی و چالشهای پیش رو و همچنین بحث گفتمان نسلها وتطابق و همسانی ارزشهای فردی و اجتماعی در کل واحدی به نام جامعه، کارگردان را در به سرانجام رساندن یک مجموعه آپارتمانی شاخص، کمک ویژهای کرد و البته گروه بازیگری نیز با این بستر مناسبی که نگاه و قلم برجسته فرهادی در اختیارشان قرار داد، بازیهای ماندگاری را به ثبت رساندند.
ترکیب بهزاد خداویسی، نصرالله رادش، امین حیایی، کیهان ملکی و مهدی صبایی در یک خانه دانشجویی آنچنان خواستنی از آب درآمده بود که حتی در نگاه امروزی نیز این افراد با تمامی مختصات و ویژگیهای رفتاری، فکری و گفتاری برای جامعه آشنا هستند و این امر تنها از یک فیلمنامهنویس حرفهای برمیآید.
فرهادی در دو تجربه شهر زیبا و رقص در غبار نیز دغدغههای جامعه شناختی خود از جمله ایثار و گذشت را مطرح میسازد و البته تلاش قابلتامل وی در نگارش فیلمنامه کمدی شخصیت محوری دایره زنگی که تندیس یازدهمین دوره جشن دنیای تصویر را برای وی به ارمغان آورد نیز از تواناییهای درونی وی در امر فیلمنامهنویسی حکایت دارد، اما اهمیت ویژه کار فرهادی را جدای از فیلمنامهنویسی، باید در تبحر وی در کارگردانی جستوجو کرد؛ لحاظ کردن جزئیات بصری برای انتقال مناسب زمان و برهه روایت به مخاطب در یک نمای کوتاه و چند لحظهای که اثر شاخص وی، چهارشنبه سوری را به اتفاقی ویژه در سینمای بیحس و حال اجتماعی بدل کرد، هنوز هم از قابهای طلایی سینمای دهه 80 به شمار میرود.
به یاد بیاورید صحنه آغاز فیلم را که روحی به همراه همسرش در ترک موتور به بازبینی عکسهایشان مشغول هستند و ناگهان موتور بهدلیل گیر کردن چادر روحی به پرههای چرخ واژگون میشود و این صحنه از لحاظ اجزای بصری چنان دارای مهارت اجرایی است که در چند نما، برهه زمانی را با توجه به برف نشسته بر زمین و تنگ ماهی کنار جاده به مخاطب منتقل میکند.
نحوه آشناسازی بیننده با شخصیتهای اثر به درستی انجام میگیرد و در این میان طراوت اجرایی هدیه تهرانی در نقش مژده از نکات غافلگیرکننده اثر محسوب میشود؛ تهرانی در این تجربه با شمایلی متفاوت از دیگر تجربههای سینماییاش، تصویر درستی از یک زن دل آشوب و مردد را نشان میدهد و جنس روایت نیز بهنحوی است که مخاطب تا انتها، این دل آشوبی را بهعنوان یک صفت غیرمترقبه در وجود مژده میپذیرد و البته مهارت اجرایی کارگردان در چیدن پازل فکری برای مخاطب، ماهیت درونی نقشها را برای بیننده ملموس و قابل درک کرده است.
فرهادی در درباره الی نیز به همان تم آشنای خود یعنی خیانت و دروغ وفادار است و از طریق وقایع نگاری اتفاق تلخ غرق شدن الی، به بررسی ویژگیهای اخلاقی و اعتقادی طبقه متوسط شهری در ظرفی نمادین از پنداشتها و باورهای همراهان الی نسبت به او میپردازد و حاصل کار از منظر کارگردانی، چنان خیرهکننده است که خرس نقرهای برلین را برای فرهادی به همراه میآورد و در نهایت به درامی اعتقادی با سویه انتقادی نسبت به رفتار و گفتار جامعه ایرانی در جدایی نادر از سیمین میرسیم که البته این بستر کنکاشگر در احوال جامعه امروز بیش از هرچیز بر چرایی نهادینه شدن ناهنجاری دروغگویی در بدنه تفکری فرد و جامعه متمرکز است و فرهادی در این پایاننامه خود درباره دروغ، بازهم شاهکاری دیگر از منظر فیلمنامهنویسی میآفریند که جزئیات دقیقش در شخصیتپردازی، از بیداری و هوشیاری ذهنی آگاه و جامعه شناس حکایت دارد و همین تواناییهای سینمایی است که اصغر فرهادی را نگین سینمای ایران در دهه 80 ساخته است.