بلوچها با عنوان «میارداری» تا پای جان از کسی که به آنها یا قوم و طایفه آنها پناه برده بود حمایت میکردند تا آنجا که میگویند«بلوچها سرشان میرود ولی میارشان نمیرود». شاید فعالیتی که از ۱۴دسامبر سال ۱۹۵۰، «کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل» انجام میدهد با آنچه در این رسم مردمان جنوبشرقی ایران نسبت به پناهجو انجام میشده بسیار تفاوت یافته باشد اما قدر مسلم اینکه در فرهنگ و آداب و رسوم مردمان ایران به ویژه در جنوبشرقی آن، حمایت از پناهجو و پناهنده معنا و مفهوم و ارزش و قرب داشته است. 2 تعریف؛ یکی مدرن دیگری سنتی!
براساس کنوانسیون 1951 ژنو مربوط به وضع پناهندگان، پناهنده کسی است که «به علت ترس موجه از اینکه به علل مربوط به نژاد، مذهب، ملیت، عضویت در گروههای اجتماعی خاص و یا داشتن عقاید سیاسی تحت تعقیب، شکنجه، اذیت و آزار قرار گیرد در خارج از کشور محل سکونت عادی خود به سر میبرد و نمیتواند یا به علت ترس مذکور نمیخواهد خود را تحت حمایت آن کشور قرار دهد یا درصورتی که فاقد تابعیت است و پس از چنین حوادثی در خارج از کشور محل سکونت دائمی خود به سر میبرد، نمیتواند یا به علت ترس مذکور نمیخواهد به آن کشور بازگردد».
براساس تعاریف فرهنگی مردمان جنوبشرقی ایران یعنی در بخشی بزرگ از سیستان و بلوچستان که شامل «مکُران و سرحدات» بوده (در واقع بلوچستان کنونی ایران شامل مناطقی به وسعت زاهدان تا دریای عمان در این استان) رسمی تحت عنوان «میارداری» یا «میارجلی» جریان داشته که براساس این رسم مردم خود را مقید به حفاظت از انسانهایی از طایفه خود یا حتی غریبه میکردند که در معرض خطر قرار داشتند.
بنابراین گرچه این روزها مفاهیم حقوقبشری بیشتر در روش کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل وجود دارد ولی هر دو روش برای حفاظت از انسانها مطرح بوده و هست.
بررسی این دو شیوه از آن نظر برای ما مهم است که میتوانیم ضمن احیای فرهنگ قدیمی خود که تقویت ارزشهایی چون صداقت و بخشش را به همراه داشته، بهمنظور زمینهسازی برای ثبت آن در آثار میراثمعنوی ملی، فرصت مطالعات فرهنگی در یکی از قومهای کشورمان را فراهم کنیم که آثار مثبتی بر توسعه منطقه محروم و کمترتوسعهیافته جنوبشرق کشورمان خواهد داشت.
از جغرافیای قبیلهها تا جغرافیای سیاسی کشورها
اگر ازتحولات سیاسی و مدرنشدن بسیاری مفاهیم چشمپوشی کنیم، بین «میارداری» ایرانی و فعالیت سازمان ملل چندان تفاوتی دیده نمیشود؛ هر دو برای حفاظت از انسانهای در معرض خطر تأسیس شدهاند به ویژه آنکه میارداری در زمانی مطرح بوده که هیچ کدام از نهادهای مدرن نظیر پلیس، دادگستری و نظایر آن وجود نداشته است؛ یکی براساس توافق میان دولتها و ارتباطات جامعه جهانی مطرح شده و دیگری قول و قراری میان مردمان یک خطه بوده که نانوشته اما قدرتمند بوده است.
اما اگر بازگردیم و به رسم میارداری نگاهی بیندازیم، نخستین تفاوتهایی که بین پناهندگی در دنیای مدرن کنونی و میارداری در جنوبشرقی ایران به ذهن میرسد، موضوع مفاهیم سیاسی و مرزهای جغرافیایی سیاسی بین کشورهاست. شاید در گذشته مرزها به معنای مرزهای سیاسی جغرافیایی کنونی مفهوم نداشتند و بیشتر محدوده فعالیت و زندگی طوایف و قبیلهها مطرح بوده است.
در مفهوم پناهنده در کنوانسیون 1951 ژنو به ترسی اشاره شده که در آن پناهنده به سبب داشتن نژاد، ملیت، مذهب، عضویت در گروه خاص یا عقاید سیاسی از محل سکونت خود به محلی دیگر مهاجرت کرده و در مقصد تقاضای حمایت میکند. این نشانهها در رسم میارداری هم مطرح است. با این پیش فرض میتوانیم به سراغ فرهنگ مردمان جنوبشرقی کشورمان برویم.
صورتهایی را که در آن افراد «میار» دیگران میشدند، میتوان به چند گروه براساس ماهیت اتفاق منجر به پناهجویی تقسیم کرد؛ با توجه به شرایط و رفتارهای گذشتگان فردی از یک تیره یا قبیله در برابر فشارهای رئیس یا روسای قبیله یا حتی افراد خود قبیله تهدید میشد و بهدنبال آن نزد طایفه و تیرهای پناه میبرد که آنها از شاکی قویتر بودند.
نوع دیگری از این رسم و فرهنگ بلوچها متوجه شکایتهایی است که به سبب ارتکاب برخی اعمال از آنها سرمیزده است. در واقع به سبب نبود یک سیستم دادگستری که خانواده قربانی انتقام را حق خود میدانستند، فرد مرتکب در معرض انتقام خانواده قربانی قرار میگرفت. بنابراین مرتکب مستقیم و بیواسطه به سراغ خود شاکی میرفت و با تکیه بر صداقت در گفتار و رفتار، اظهار ندامت کرده و خواستار بخشش میشد.
نمونه دیگر از جمله مواردی است که متأسفانه در قانون مجازات ما جایگاه خود را از دست داده و قانون کنونی مجازات، همانگونه که فردی را با نیت مجرمانه مجازات میکند، افرادی که بدون نیت مرتکب عملی شدهاند که تبعات جزایی داشته را هم مجازات میکند. برای نمونه، اگر فردی از سر قصد فرد دیگری را بکشد قاتل محسوب میشود و مطابق قانون مجازات اعدام در انتظار اوست. اما در ماجرایی که شاید در سریال «لبه تیغ» نمونهاش را دیدید، ناخواسته و شاید با یک هل دادن، فردی به زمین افتاده و سرش ضربه بخورد و بمیرد. در این حالت قانون هر دو را از یک نگاه مینگرد و به مجازات میسپارد.
در میان بلوچها تا پیش از تأسیس دادگستری به شیوه کنونی در قالب رسم میارداری فرصتی به مرتکب داده میشد. بنابراین کسی که اساسا در وقوع اتفاقی، نیت و تقصیری نداشته و در لحظه وقوع خطا، کار دیگری از او برنمیآمده است و به همین دلیل پشیمان و نادم است یا اینکه اساسا نتوانسته از خود دفاع کند و به خوبی استدلال کند و طرف مقابل قویتر از او بوده و در مواجهه حتما شکست میخورده بدون آنکه گناهی مرتکب شده باشد؛ پس به فرد یا طایفه دیگر پناه میبرده تا بتواند در آرامش حاصله به دفاع از خود بپردازد.
نکته بسیار مهم در این فرهنگ و رسم صداقت است. به عبارت دیگر میارداری بر پایه درستکاری و اخلاق بنا شده و افراد بهعنوان فرار یا بهعنوان ترفند برای نجات جان خود از آن سوءاستفاده نمیکردند بلکه به آن معناست که فرد آنچنان صادق و پایبند به اصول اخلاقی است که از کرده خود پشیمان و درصدد جبران این نقص بوده است.
حال اگر به مفاهیم اجرایی کمیساریای عالی پناهندگان نگاهی بیندازیم، خواهیم دید که آنها نیز سربازانفراری، جنایتکاران جنگی و جنایتکاران را در شرایط خاصی مورد ارزیابی قرار میدهند.
در میارداری، زنان نیز میاردارند و اگر به کسی پناه بدهند هیچ کس به خود اجازه تعرض به چادر و محل سکونت او را نمیدهد. اما بر اساس تحولات اجتماعی اینک یکی از موضوعهای محوری کمیساریای عالی پناهندگان حمایت از زنان در معرض آسیب به ویژه آزارهای جنسی است.
احیای یک سنت و آثار پیشگیرانه آن
ایران در 32 سال اخیر میزبان خوبی برای پناهجویان عراقی و افغانی بوده است. این وجههای بینالمللی برای ایران داشته و دارد اما نکته اینجاست که تئوری این کار حاصل از اجماعی اروپایی ناشی از تبعات جنگ جهانی دوم بوده است. حال آنکه اگر ایران با تکیه بر مطالعات فرهنگی در مورد رسم میارداری بلوچها بتواند مولفههای انساندوستانه ایرانی را به این تئوری بیفزاید، میتواند از آثار مثبت آن در جامعه جهانی هم بهرهمند شود. گواینکه احیای این رسم میتواند در امور داخلی کشور به ویژه در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی مؤثر باشد. در واقع به سبب تکیه این رسم و فرهنگ بر اصول اخلاقی نظیر «صداقت» و «بخشش» میتواند مصداقی برای پیشگیری از وقوع بسیاری از آسیبهای اجتماعی و حتی جرایم باشد. چه بسا کشورمان بتواند با همین محور و با کمک کمیساریای عالی پناهندگان مرهمی بر زخم توسعهنیافتگی استان سیستان و بلوچستان و آرامکردن مرزهای این منطقه بگذارد.