در بسیاری از خانوادهها رسم بود که بزرگترها با تولد هر کودک یک درخت در باغچه خانه یا در محوطه بیرون از خانه میکاشتند. کودک و درخت با هم بزرگ میشدند تا اهمیت دادن به طبیعت از همان دوران کودکی یک کار مهم به حساب بیاید و ادامه داشته باشد.
کودکانی که زیر سایه مهربانی درختها بزرگ میشدند و از روی شاخهها به دوردستها نگاه میکردند، احساس متفاوتی به درختهای خود داشتند و آن احساس را در سالهای بعدی حفظ میکردند و آن را برای کودکان خود نیز تکرار میکردند. شاید مشکل در این باشد که ما در محاصره سنگ و آهن و شیشه و دود و خانههای بدون درخت آن ماجرا و احساس خاص را نمیشناسیم. هنوز محصولاتی که از درختها به دست میآید به شکلهای متفاوت در اطرافمان وجود دارد و هر روز بهکارمان میآید، اما انگار اینهمه فایده ارزش درخت و درختکاری را به یادمان نمیآورد. در بسیاری از مناطق جهان جنگلها و دیگر مناطق دارای درخت نابود میشوند تا به جایش جاده و مناطق مسکونی، تجاری و تفریحی ساخته شود. خیلیها به خود زحمت پرسیدن این سؤال را نمیدهند که پس ارزش و اهمیت درختها در زندگی انسانی چه میشود؟
نسلهای پیشین در سرتاسر جهان درختهای بسیاری کاشتند تا جنگلهای بزرگ برای آیندگان بسازند و آن جنگلها در مسیر پیشرفت جوامع انسانی تأثیر انکارناپذیری داشتند. بخش مهمی از آن ذخایر توسط نسلهای بعدی مصرف شد تا صنایع پیشرفت کند و شیوههای زندگی بهتر شود و هنوز هم آن مصرف ادامه دارد تا این سؤال مهم مطرح باشد که سهم ما در مسیر حفظ و گسترش آن ذخایر مهم چیست؟
با نگاهی به گذشته میتوان بهیاد آورد که کاشت هر درخت پساندازی برای آینده است. هر درختی که امروز بکاریم، در آیندهای نزدیک یا دور بهکار کسی یا کسانی خواهد آمد که مثل ما به گنجینههای زمین نیاز دارند.