مازیار معاونی: اینکه یکی از بااستعدادترین بازیگران طیفِ موسوم به ساعت‌خوشی‌ها، چند سالی است که علاوه بر حضور در عرصه بازیگری در میدان کارگردانی هم خودآزمایی می‌کند، به‌خودی خود خبر خوبی است و کمترین ارزش آن در این است که کسی به این عرصه پا می‌گذارد که نطفه بازیگر شدنش در فضایی درست و مملو از خلاقیت بسته شده؛

سریال راه دررو

 حتی اگر آثارش تا به امروز منطبق بر سطح انتظارات نباشد و از یک ساعت خوشی، کارهای باکیفیت‌تری را مطالبه کنیم. سعید آقاخانی بعد از روزگار خوش حبیب آقا (نوروز86) و زن بابا (نوروز 89) با جلب اعتماد مدیران سیما برای ساخت سومین اثر نوروزی‌اش «راه دررو» جای پای خود به‌عنوان یک کارگردان ثابت عرصه طنز را تا حدود زیادی محکم کرد.

در نوروزی که انواع و اقسام طنزهای تکراری و کلیشه شده، کنداکتور شبکه‌های مختلف سیما را پر کرده بودند و به وضوح برتری و ارجحیت کمیت بر کیفیت و نوآوری قابل مشاهده بود، سعید آقاخانی هم با مجموعه نوروزی‌‌اش راه ‌دررو ترجیح داد به جای تجربه فضاهای جدید و پذیرفتن خطر ایجاد تنوع در ساختارهای امتحان پس داده، همان راهی را که در نوروز گذشته با مجموعه زن بابا رفته بود، یک بار دیگر طی کند و مجموعه‌ای را خلق کرده که از بسیاری لحاظ، از نحوه پیشبرد داستان گرفته تا شیوه دیالوگ‌نویسی، انتخاب بازیگران و شیوه بازی گرفتن از آنها، بیشترین شباهت ممکن را به ساخته سال قبلش داشته باشد.

مهران غفوریان، احمد پورمخبر و حلیمه سعیدی بازیگرانی بودند که سال گذشته هم در دومین ساخته آقاخانی نقش آفرینی می‌کردند؛ نقش‌آفرینی‌هایی که با کمترین تفاوت ممکن در مجموعه (راه‌ دررو‌) هم بازآفرینی شدند. مهران غفوریان(که البته از توان بالایش در بازیگری خصوصا در عرصه طنز نمی‌توان به سادگی گذشت) باز هم همان تیپ معروف همیشگی خود که حدود یک دهه پیش در سه‌گانه زیرآسمان شهر برای نخستین بار خلق کرده بود را ادامه داد؛ کاراکتر ساده‌نمایی که دائما در حال خرابکاری‌های ساده‌لوحانه بود و سعی در ماست مالی و پنهان کردن نتایج خرابکاری‌‌اش داشت و البته غالباً هم در این راه ناکام می‌ماند.

مسعود مجموعه راه دررو باکاراکتر او در سریال زن بابا، بهروز پیر پکاجکی زیر آسمان شهر و بسیاری از دیگر نقش‌هایی که غفوریان تا به امروز بازی کرده تفاوتی نداشت، همان‌گونه که مرجانه گلچین هم برای چندمین بار همان پرسوناژ زن پرحرفِ حاضرجوابی که از میمیک صورت و حرکات دست هم برای بانمک‌ترکردن دیالوگ‌هایش استفاده می‌کند را به نمایش گذاشت که البته در مقایسه با مجموعه‌های قبلی این بازیگر مانند بزنگاه، شمس‌العماره و خوش‌نشین‌ها بسیار کم‌اثرتر بود تا بار دیگر ثابت شود که این نوع انتخاب بازیگر و بازی گرفتن از او اگرچه در کوتاه‌مدت و تعداد محدودی اثر جواب می‌دهد، اما زمانی که بیش از حد تکرار می‌شود حاصلی جز دلزدگی و سوزاندن یک کاراکتر محبوب بینندگان تلویزیونی نخواهد داشت.

در مورد استفاده از احمد پور مخبر وحلیمه سعیدی (‌بازیگر آذری زبان مجموعه‌های اخیر طنز که معمولاً نقش یک پیرزن گستاخ و آشنا به ادبیات محاوره‌ای جوانان را ایفا می‌کند) هم که نیازی به توضیح بیشتر نیست؛ نابازیگران تازه بازیگر شده‌ای که مردم نه به واسطه توان بازیگری آنها که به‌دلیل طنز ذاتی‌شان از حضورشان در آثار تلویزیونی و سینمایی استقبال می‌کنند. البته آقاخانی در مجموعه اخیر خود تنها سایه‌ای از این دو بازیگر شناخته شده طنز ترسیم کرده و نقش‌های نزدیک به سیاهی لشکری آنها تنها برای جذب مخاطبانی است که خاطرات خوشی از نقش‌آفرینی آنها دارند و بس.

آقاخانی به تأسی از شیوه مجموعه‌سازی‌ حال حاضر دنیا که در مجموعه‌های شناخته‌شده و پرطرفداری همچون فرار از زندان، بیست‌وچهار و... نمود قابل ملاحظه‌ای دارد ریتمی فوق‌العاده تند را برای مجموعه اخیر خود در نظر گرفته بود و بازیگران دیالوگ‌های پینگ‌پنگی خود را با سرعت هرچه بیشتر رد و بدل می‌کردند و بیننده‌ای که در طول پخش سریال فرصت تعمق چندانی را پیدا نکرده بود، ناگهان با شنیدن موسیقی فولکلور تیتراژ متوجه می‌شد که آن قسمت سریال به اتمام رسیده است؛ نکته‌ای که اگرچه در نگاه اول نقطه قوت هر مجموعه‌ای به حساب می‌آید و سازنده آن از اینکه بینندگان را در فضای درونی اثرش غرق کرده به‌خود می‌بالد، اما با نگاهی عمیق‌تر می‌توان به سادگی دریافت که راه دررو از مسخ کردن بینندگان که در نمونه‌های موفق جهانی نیز دیده می‌شود، تنها به سرعت دیالوگ‌گویی و ریتم تند تدوین بسنده کرده بود و خبری از خلاقیت‌های شگفت‌انگیزی که در نگارش فیلمنامه و تدوین آثار خارجی به وضوح دیده می‌شود و چنان ریتم سرعتی را می‌طلبد در آن نبود، به‌گونه‌ای که بیننده پس از به اتمام رسیدن هر قسمت به‌سادگی متوجه این نکته می‌شد که آنچه برای تماشایش وقت صرف کرده تنها یک محصول نمایشی ساده بوده که بستر داستانی آن آن‌قدر‌ها هم به ریتم تند و پرشتاب احتیاجی نداشت. به‌عنوان یک مصداق عینی می‌توان به مجموعه فرار از زندان اشاره کرد که در آن تلاش 8 زندانی فراری برای رسوا کردن دولت آمریکا که هر روز به برملا شدن موارد بیشتری از قانون‌شکنی‌های پشت پرده این دولت منجر می‌شود و در مقابل فشار دولتمردان به ماموران امنیتی برای حذف هر چه زودتر آنها، زمینه و بستر لازم برای چنان ریتم تند و پراسترسی را فراهم می‌کند. اما باید از سعید آقاخانی پرسید که با توسل به چه دستمایه حساس و ملتهبی در 2 ساخته نوروزی اخیرش به تند‌سازی‌ و تعجیل بی‌مورد در ضرباهنگ روی آورده است؛ دستمایه‌ای که ظاهرا و مطابق آنچه در خلاصه داستان این مجموعه آورده شده، عبارت است از مشکلات ثانویه‌ای که برای مسعود (با بازی مهران غفوریان) که به‌دنبال حل کردن مشکل اولیه‌‌اش که یک گرفتاری مالی بزرگ است، پیش می‌آید.

ولی واقعیت این است که حتی خود کارگردان هم آن طور که باید و شاید به این دستمایه به‌عنوان هسته اصلی و مرکزی کار خود توجه نشان نداده و درنتیجه مجموعه راه دررو به جای مجموعه‌ای که قرار بوده به زبانی طنز مشکل مالی یک آدم درمانده را روایت کند، به مجموعه‌ای آشفته و فاقد یک هسته مرکزی مشخص و شفاف بدل شده که در آن یک سری بازیگر از غفوریان و مرجانه‌گلچین، سعید آقاخانی و یوسف‌تیموری که بازیگران مهم‌تری در عرصه طنز هستند گرفته تا باقر صحرارودی و احمد پور‌مخبر و...، تنها در حال تکرار هزارباره خود و دور‌ریختن ته مانده نقش‌هایی هستند که روزگاری طرفداران بی‌شماری داشتند؛ اتفاقی که متأسفانه در مورد 2 مجموعه نوروزی دیگر و بازیگران اصلی آن یعنی مجموعه موج و صخره و علی صادقی و مجموعه بچه‌ها نگاه می‌کنند و آتیلا پسیانی و سیامک صفری هم رخ داد و آنها تنها سایه‌ای از کاراکترهای موفق پیشین خود را به نمایش گذاشتند تا معلوم شود که تلویزیون از چه برنامه‌ریزی دقیق و چه نظارت کیفی سختگیرانه‌ای برای مجموعه‌های مناسبتی خود بهره می‌برد و کاهش اقبال بینندگان آثار نمایشی این رسانه دست‌کم به عملکرد دست‌اندرکاران حوزه مجموعه‌سازی‌ آن ارتباطی ندارد و باید ریشه آن را در حوزه‌های دیگری جست‌وجو کرد.

کد خبر 131323

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز