دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ - ۰۵:۲۱
۰ نفر

جنبش‌های اخیر مردمی در برخی کشور‌های خاورمیانه و سقوط برخی از حاکمیت‌های مستبد در کشورهای درگیر ناآرامی‌ها به‌عنوان مهم‌ترین حوادث سال گذشته جهان را به‌خود مشغول کرده بود و از منظرهای مختلف مورد توجه پژوهشگران و تحلیل‌گران سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قرار گرفت.

حجت الاسلام رضا غلامی

 گفت‌وگوی حاضر با حجت‌الاسلام رضا غلامی در حالی در مؤسسه متبوع وی (مؤسسه پژوهش‌های فرهنگی اجتماعی صدرا) صورت گرفت که این مؤسسه درگیر فراهم‌آوردن مقدمات برگزاری دومین همایش بزرگ الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت است. درباره این جنبش‌ها و ریشه عقیدتی و فرهنگی این قیام‌های مردمی با ایشان به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

  • در ماه‌های اخیر شاهد تحولات شگرفی در شمال آفریقا و بخش مهمی از خاورمیانه هستیم، از نظر جناب عالی ریشه این تحولات را باید در چه عواملی جست‌وجو کرد؟

البته روشن است که عوامل تحول‌آفرین در 5 کشوری که در ماه‌های اخیر در معرض دگرگونی‌های بنیادی قرار گرفته‌اند مساوی نیست. هر کدام از این کشورها شرایط خاص خود را دارند و تحلیل اوضاع آنها مستلزم شناخت درست این شرایط است. با این حال، یک عامل مشترک و البته اساسی را درباره هر 5کشور می‌توان گفت و آن اینکه همه این 5کشور طی دهه‌های اخیر تحت شدیدترین نوع استبداد و خودکامگی حکومت‌های فاسد و سرسپرده بوده‌اند. به‌نظر می‌رسد جرقه این قیام‌ها و عنصر مقوم و پیش‌برنده آن به‌ویژه در تونس که نخستین کشوری است که مردم آن قیام کرده‌اند، از جهت علمی در پرده ابهام است. قیام مردم تونس با فرار بن علی با یک پیروزی بزرگ و باورنکردنی روبه‌رو شد و بغض در گلو خفته مردم مصر و سایر ملت‌ها را ترکاند و به آنها برای قیام علیه حکومت‌های خود اعتماد به‌نفس داد. البته مردم این کشورها سال‌های متمادی بود که از استبداد و ما تبع آن، رنج می‌بردند اما اراده و جسارت لازم برای قیام و سرنگونی رژیم‌های حاکم بر کشورهایشان را نداشتند. به‌نظر می‌رسد درست است که پیروزی اولیه مردم تونس به آنها اعتماد به نفس داد اما مردم برای قیام، آن هم یک قیام خونین، به نیرویی فراتر از نیروی اعتمادبه‌نفس نیاز داشتند که برای تحلیل‌گران سکولار شناخته شده نیست اما برای ما واضح است که این نیرو از ایمان به خدا و وعده پیروزی‌ای که خداوند به مؤمنین داده است سرچشمه می‌گیرد. «وَ‌الله یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَن یَشَاءُ»

  • نقش انقلاب اسلامی را در مزج و رشد این تحولات چگونه ارزیابی می‌کنید؟

واقعیت این است که انقلاب اسلامی در طول 33 سال اخیر همواره به‌عنوان یک الگو برای مردم مسلمان منطقه مطرح بوده است. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، خیلی از حکام کشورهای منطقه با وجود آنکه از خلاص شدن از شر شاه ملعون- به‌عنوان ژاندارم آمریکا- راضی بودند، از سرایت تفکر انقلابی در کشورهایشان نیز به‌شدت به وحشت افتاده بودند تا آنجا که حاضر شدند برای نابودی انقلاب ما، به رژیم صدام که بنا به آنچه امام(ره) پیش‌بینی کردند، در نهایت بلای جان خودشان شد، در به راه انداختن جنگ تمام عیار علیه ایران کمک کنند.

علاوه براین، آنها با به میان کشاندن بحث عرب و عجم و شیعه و سنی، سعی کردند فکر الهام‌گرفتن از انقلاب ایران را از ذهن مردمشان خصوصاً جوانان خارج کنند که تا حدی هم در این راه موفق بودند. از طرف دیگر، باید توجه داشت که تهاجم فرهنگی غرب به کشورهای عرب منطقه همزمان با ما و حتی در بعضی کشورها، زودتر از ما آغاز شد و سد مستحکمی مثل انقلاب اسلامی ایران یا فرهنگ شیعی هم در این کشورها نبود تا از جوانان مسلمان در برابر این تهاجم دفاع کند. تهاجم فرهنگی در خیلی از کشورهای اسلامی توانست ایمان جوانان را تضعیف کند و انرژی آنها که می‌بایست صرف مبارزه توأمان با استبداد و استعمار نوین می‌شد را از بین برد. از دیگر منظر، غربی‌ها و به تبع آنها، رژیم‌های مستبد منطقه، با استفاده از دستگاه‌های تبلیغی غرب و خودشان، در طول این 33 سال همواره تلاش کردند تا تصویری شکست خورده یا ناکارآمد از نظام جمهوری اسلامی ایران که مولود انقلاب محسوب می‌شود به افکار عمومی مسلمانان منطقه نشان دهند؛ در سه دهه گذشته، ماهی نبوده که آنها با دروغ‌پردازی تازه علیه جمهوری اسلامی، فاتحه انقلاب ما را نخوانده باشند، می‌خواستند به مردمشان این‌طور القا کنند که این انقلابی که شما در این سال‌ها به آن به چشم الگو و سرمشق نگاه می‌کردید هم شکست خورد.

  • آیا تحولات رخ داده در این کشورها را می‌توان انقلاب نامید؟

البته همان‌طور که ابتدا اشاره داشتم، شرایط این 5 کشور یکسان نیست؛ بعضی ابتدای راهند و بعضی دیگر در انتهای راه. علاوه بر این، سبک قیام مردم و نوع مقابله رژیم‌ها نیز متفاوت است اما در حال حاضر، می‌توان گفت که هنوز تعریف انقلاب بر هیچ‌یک از تحولات رخ داده در این 5کشور قابل اطلاق نیست. در تونس، محتوای رژیم بن علی همچنان در نظام سیاسی حضور دارد و حکومت دچار تغییر قابل توجهی نشده است لذا باید گفت آنچه در تونس اتفاق افتاده است سرنگونی یک حاکم خودکامه و سرسپرده، دور شدن نزدیکان او از حکومت و در نهایت تغییر برخی قوانین تبعیض‌آمیز و ضد‌اسلامی است.

در مصر هم وضع مشابهی حاکم است با این تفاوت که تغییراتی در قانون اساسی هم به‌وجود خواهد آمد که می‌تواند زمینه ظهور یک رژیم مستبد جدید در حکومت مصر را تا حدی از بین ببرد. باید توجه داشت، ماهیت حکومت مصر اصولاً نظامی است و تا زمانی که نظامیان در این کشور حاکمند، نظام سیاسی مصر دچار تغییرات اساسی نشده است. البته در مصر هنوز امید برای استمرار قیام مردم در جهت وقوع یک انقلاب به معنای دقیق کلمه وجود دارد. در لیبی، اوضاع با دخالت نظامی نامشروع غرب با ابهام روبه‌روست اما با وضعی که مشاهده می‌کنیم سرنگونی رژیم قذافی قطعی است ولی باید دید انقلابیون لیبی و غربی‌ها بعد از قذافی چه کار خواهند کرد. در یمن هم هنوز توفیقی حاصل نشده و حاکم ظالم این کشور در حال جنایت است.

هرچند شواهد حاکی از آن است که با لحاظ جدیت مردم و هزینه‌های بالایی که آنان تا اکنون برای سرنگونی رژیم داده‌اند، علی عبدالله صالح خیلی نمی‌تواند دوام بیاورد و بالاخره تسلیم خواسته مردم خواهد شد. در بحرین، در شرایطی که کار رو به انتها بود، رژیم آل‌خلیفه توانست با دخالت نظامی عربستان‌سعودی و ادعای کذب مقابله با یک جریان شیعی، از طریق سرکوب وحشیانه مردم، سقوط خود را به تأخیر بیندازد. با این وصف، در هیچ‌یک از این 5 کشور هنوز انقلابی به معنی مصطلح رخ نداده و تنها می‌توان گفت یک سری تحولات بنیادی در این کشورها یا رخ داده یا در حال رخ دادن است.

  • تحولات منطقه را چقدر از اسلام خواهی مردم متأثر می‌دانید؟

روشن است که ما درباره کشورهای اسلامی صحبت می‌کنیم. مردم با ذکر ‌الله اکبر و اکثراً از مساجد و مصلاهای نماز جمعه به خیابان‌ها ریخته‌اند و با انگیزه شهادت در راه خدا سینه‌هایشان را در مقابل گلوله سپر کرده‌اند. برگزاری باشکوه نمازهای جمعه و جماعت مردم مصر در میدان التحریر قاهره را فراموش نکرده‌ایم. اینها واقعیت‌هایی غیرقابل کتمان است. چه چیزی برای مردم مسلمان دردناک‌تر از این است که در یک کشور اسلامی، یعنی کشوری که اکثریت آنها را مسلمانان تشکیل داده‌اند، از حقوق مذهبی نظیر حجاب اسلامی محروم باشند؟ یا تحمل چه چیزی برای مسلمانان یک کشور سخت‌تر از همکاری ننگین رژیم حاکم بر کشورشان با دشمن درجه یک مسلمانان یعنی اسرائیل غاصب است؟ به اعتقاد من، شواهد انبوهی وجود دارد که تأیید می‌کند قیام مردم در هر 5 کشور، عمدتاً با انگیزه‌های قوی اسلامی آمیخته بوده و یکی از خواسته‌های اساسی آنها فراهم شدن بستر مساعد برای اجرای عدالت و شریعت اسلامی و همچنین رفع وابستگی‌های تحقیرآمیز به غرب است.

  • چه عاملی باعث شد حرکت مردم در این کشورها به سرعت گسترش پیدا کند؟

مطمئناً وجود فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی و در رأس آنها شبکه اینترنت با محوریت شبکه‌های اجتماعی، در سرعت و وسعت پیدا کردن قیام‌های مردمی در منطقه مؤثر بوده است. به بیان دیگر، مردم این کشورها توانستند به‌رغم تلاش گسترده رژیم‌های مستبد در جلوگیری از تبادل اطلاعات، با استفاده از فناوری اطلاعات و کمک گرفتن از شبکه‌های ماهواره‌ای همسو، نه تنها به تبادل اطلاعات بین خود بپردازند بلکه با پخش قوی و سریع اخبار، گزارشات و اطلاعیه‌ها، به نوعی از این طریق قیام‌ها را مدیریت کنند. البته باید توجه داشت ابزارهایی که امروز مسلمانان منطقه برای پیشبرد اهدافشان مورد استفاده قرار می‌دهند عمدتاً از سوی غربی‌ها برای تهاجم فرهنگی، جنگ نرم یا جاسوسی علیه مسلمانان و جریان‌های ضد‌استکباری در عالم طراحی و راه‌اندازی شده است اما امروز به خواست خدا این ابزارها علیه خودشان مورد استفاده قرار می‌گیرد.

  • نقش نخبگان به‌ویژه روشنفکران را در تحولات اخیر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در بعضی از کشورها مثل بحرین، نخبگان خصوصاً رهبران مذهبی نقش کلیدی دارند و در بعضی کشورها مثل مصر، نخبگان نقش معتنابهی ندارند و مردم با محوریت جوانان، خود راساً حرکتشان را به پیش برده‌اند. البته به‌نظر من پاسخگویی به سؤال شما درباره این 5کشور نیاز به بررسی‌های دقیق دارد اما آنچه مسلم است در قیام‌های مردمی اخیر، نقش اساسی با عامه مردم است. در ارتباط با روشنفکران باید گفت که بعضی از آنها به تبع قبله خودشان که غرب است، در دهه‌های گذشته آشکار و پنهان در خدمت رژیم‌های خودکامه این کشورها بوده‌اند و در جنایات آنها علیه مردم شریکند اما بعضی دیگر در قالب گروه‌های اپوزیسیونی و غیره در این کشورها علیه استبداد کار کرده‌اند اما هیچ‌کدام قدرت به‌وجود آوردن و مدیریت این قیام‌ها یا مشابه آنها را نداشتند؛ علت این بود که نه تنها از اسلام واقعی در متن فعالیت‌های آنها خبری نبوده و نیست بلکه گرایش به فرهنگ و اندیشه غربی و طبقه مرفه جامعه نیز جزء لاینفک کار آنها است و همین امر باعث شده که آنها همیشه در حرکت‌های اصیل مردمی کشورهای اسلامی غایب و یا در حاشیه باشند. البته این شرایط برای روحانیون بعضی از این کشورها هم به نوعی صادق است. روحانیون آزاده و مستقل که حاضر نشدند دین خود را به دنیایشان بفروشند، پا به پای مردم در قیام‌ها حضور داشته و دارند و کمک‌هایشان به گسترش قیام‌ها تعیین‌کننده بوده است اما بالعکس، روحانیان به‌اصطلاح درباری که در طول دهه‌های اخیر دین‌فروشی کرده‌اند و با تأیید علنی یا سکوت خود، به اقدامات رژیم‌های استبدادی این کشورها مهر تأیید زدند، در این قیام‌ها غایب یا در حاشیه بوده‌اند.

  • حضور سلفی‌ها و در کل، گروه‌های اسلامی افراطی در قیام‌های مردمی چگونه بوده است؟

گروه‌های تندرو در حرکت‌های مردمی منطقه نقش بارزی ندارند، یعنی خیلی به‌حساب نمی‌آیند. باید توجه داشت، این گروه‌ها هیچ تعلقی به توده مردم مسلمان ندارند؛ آنها عمدتاً وصله‌های نچسبی به‌حساب می‌آیند که به‌ویژه طی یک دهه اخیر مثل عروسک‌های خیمه شب بازی در دست چند رژیم خودکامه و آمریکایی در خاورمیانه بوده‌اند تا در حرکت‌های ناب اسلامی اختلال ایجاد کنند یا با ارائه تصویری غلط از اسلام و مسلمانان به جهانیان، به پیشرفت برنامه‌های ضد‌اسلامی غربی‌ها کمک کنند. به‌نظر می‌رسد اگر توده‌های مردم هوشیارانه در صحنه حاضر باشند این گروه‌ها به‌طور طبیعی منزوی می‌شوند.

  • تحلیل شما درباره نحوه برخورد غرب با این تحولات چیست؟

همان‌طور که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند، غربی‌ها نسبت به وقایع منطقه به‌شدت غافلگیر شدند؛ یعنی دستگاه‌های اطلاعاتی آنها مجدداً از پیش‌بینی مسائل عظیم دنیای اسلام ناکام ماندند؛ به همین دلیل، طبیعی بود که تا مدتی در شوک به سر ببرند و بعد هم با اتخاذ مواضع ضد ‌و نقیض، سردرگمی خود را در قبال سقوط رژیم‌های دست‌نشانده خود در منطقه نشان دهند. برای غربی‌ها هیچ‌چیز به اندازه از دست دادن حسنی مبارک در مصر دردناک‌تر نبوده است.

در ارتباط با لیبی، غربی‌ها به بهانه دفاع از مردم و انقلابیون لیبی، به ظاهر وارد جنگ با رژیم قذافی شدند. این در حالی است که در طول یک ماه اولی که قذافی مردم خود را به خاک و خون می‌کشید، غربی‌ها سکوت کردند و هیچ کمکی از سوی آنان به انقلابیون صورت نگرفت. در واقع، غربی‌ها زمانی به فکر حمله نظامی به لیبی افتادند که نسبت به سرنوشت چاه‌های عظیم نفتی لیبی احساس خطر کردند. البته افتادن چاه‌های نفتی لیبی در مسیری خارج از مسیر منافع غرب، اقتصاد ناکام غرب را به‌طور مضاعف با دردسر روبه‌رو خواهد ساخت و طبیعی است که غربی‌ها نسبت به آن دغدغه داشته باشند. البته قضیه فقط به نفت ختم نمی‌شود؛ به‌نظر می‌رسد حفظ امنیت اسرائیل نیز دلیل دیگری برای حمله نظامی به لیبی محسوب می‌شود. مسخره است که غربی‌ها از شورای امنیت که کاملاً در دست خودشان هست هم نتوانستند مجوز شفافی برای حمله به لیبی دریافت کنند. آنها مصوبه‌ای برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع از شورای امنیت گرفتند که تنها در آن یک «و غیره» گنجانده شده بود و به استناد به آن «و غیره» علیه یک کشور لشکرکشی کردند.

  • با توجه به چشم‌انداز کلانی که برای منطقه متصور است، شرایط جهان اسلام در معادلات جهانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

نباید فراموش کرد بیداری مسلمانان منطقه و قیام آنها علیه نظام‌های خودکامه و سرسپرده حاکم بر کشورهای اسلامی، جزء آرزوهای بزرگ ملت انقلابی ایران بوده است و امروز به فضل الهی و با صبر و مقاومت مردم انقلابی ایران در حال تحقق است. تا الآن، یکی از موانع وحدت اسلامی و نیز هوشیاری و مقاومت مسلمانان در برابر دشمن مشترک، همین رژیم‌های دیکتاتور و خائن بوده‌اند. با سرنگونی این رژیم‌ها، زمینه برای ارتباط و تعامل گسترده مسلمانان با هم در عرصه‌های گوناگون فراهم می‌شود و مسلمانان می‌توانند از طریق ظرفیت منحصربه‌فردی که اسلام عزیز به آنها داده است، دوباره تمدن بزرگ اسلامی را در جهان احیا کنند. به‌نظر می‌رسد شرایط امروز جهان از جهت علم و فناوری در دستیابی به این چشم‌انداز به مسلمانان کمک خواهد کرد. ما باید از فرصت‌های پدیده جهانی‌شدن به نفع جهان اسلام استفاده کنیم و یک جهان اسلام عظیم و قدرتمند را به مثابه
جهانی شدن دیگر به‌وجود بیاوریم که بتواند بشر را از جهنمی که غربی‌ها برای آن درست کرده‌اند نجات دهد.

کد خبر 131326

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز