حاکم لیبی در حالی که هر لحظه بیشتر در گرداب تباهی فرو میرود مذبوحانه در تلاش است تا همچنان خود را قدرتمند نشان داده و با حملات بیوقفه به مناطق تحت تسلط انقلابیون و کشتار مردم بیگناه این کشور اعم از زن و مرد و کودک و کهنسال، قدرت خود را تزلزلناپذیر نمایان سازد.
انقلاب مردم لیبی علیه این حاکم ستمگر نیز مدام در حال شعلهورتر شدن است و آنچه مسلم است قذافی هر چند در دهههای 1980 و 1990 چند بار بیرحمانه اعتراضات مردمی را سرکوب کرده است ولی این بار خود نیز به خوبی به این حقیقت واقف است که تاب مقاومت در مقابل مردم لیبی که از ستم و ظلم 42 ساله او به جان آمدهاند را نداشته و باید کشور را به صاحبان حقیقی آن واگذار کند. این در حالی است که با فاش شدن اندوختههای دهها میلیارد دلاری وی و خانوادهاش در بانکهای اروپا و آمریکا و به نمایش گذاشته شدن ثروت بی حد و حصر او در داخل و خارج کشور، چهره حقیقی این دیکتاتور که ظاهراً به جز قدرت و ثروت به چیز دیگری اعتنا نداشته است کاملاً عیان و آشکار گشته است.
هر چند طی دو ماه گذشته و از آغاز قیام مردم لیبی علیه سرهنگ قذافی جنایات او در داخل این کشور و تلاش برای محروم نگاه داشتن مردم این کشور از حقوق خویش آشکار شده است ولی ماهها زمان نیاز است تا عمق اقدامات خصمانه سرهنگ پیر علیه لیبیاییهای داخل و تبعیدیهای ساکن دیگر کشورها آشکار گردد.
لیبی در مجموع کشوری است که با فروش روزانه بیش از یک و نیم میلیون بشکه نفت و جمعیت کمتراز 6 میلیون نفری آن امروزه باید در زمره یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان جای گیرد با این حال و با وجود ثروت عظیم ناشی از ذخایر عظیم نفتی ، اکثر مردم آن در فقر و تنگدستی بسر میبرند و جدای از چند شهر کوچک و بزرگ در حاشیه جنوبی دریای مدیترانه که از رونق نسبی برخوردارند بخش اعظم این کشور که در صحرای بزرگ آفریقا قرار دارد در منتهای فقر و مسکنت بسر میبرد و شهرهای مرکزی و جنوبی آن با شهرهای کشورهای بسیار فقیر قاره آفریقا همچون بورکینافاسو، مالی، نیجر، سیرالئون و.. چندان تفاوتی ندارند.
سرهنگ قذافی پس از تکیه بر قدرت و تحکیم جایگاه خویش ، از اوایل دهه 1970 بر پایه اندیشههای پان آفریکن و پان اسلامیستی افراطی خویش با بی اعتنایی به امور داخلی کشور لیبی سعی کرد خود را به عنوان رهبر جهان اسلام و حاکم بلامنازع و مطلق آفریقا جلوه دهد و در این میان قاره پهناور آفریقا و فقر مستولی بر اکثر کشورهای این سرزمین وسیع نیز موقعیت مناسبی را برای این فرمانروای مالیخولیائی فراهم آورد تا اندیشههای پان آفریکنی خود مبنی بر از بین رفتن مرزهای بین کشورهای قاره آفریقا و تشکیل یک کشورها واحد!؟ را بزعم خویش هر چه بیشتر به مرحله تحقق نزدیک نماید. از این روی قاره آفریقا طی چند دهه اخیر صحنه دخالتهای پنهان و آشکار قذافی گشت و وی با بهرهگیری از دلارهای بیدریغ نفتی و با هدف گسترش هر چه بیشتر نفوذ خود در آفریقا بتدریج اقدامات مداخلهجویانه خود را در بخشهای مختلف قاره آفریقا اعم از غرب، شرق و جنوب آفریقا آغاز کرد که طی این مدت طولانی موجی از جنگهای داخلی، کودتاها، درگیریهای قومی و قبیلگی و تصفیه حسابهای خونین بین سران حاکمه را در کشورهایی همچون چاد، نیجر، مالی، سیرالئون، غنا، لیبریا، و... بدنبال داشته است.
شیوه مداخله لیبی در کشورهای این قاره معمولاً بصورت نرم و در لفافی از خدمات اسلامی و انساندوستانه و به بهانه رسیدگی به وضعیت مسلمانان و پیروان سایر ادیان ابراهیمی ساکن این کشورها صورت میگیرد. مداخلات لیبی در کشورهای مختلف قاره آفریقا که از آن به عنوان امپریالیسم لیبائی یاد شده است با هدف قرار گرفتن کشورهای همسایه این کشور همچون چاد، مالی و نیجر آغاز شد و وی که در سالهای نخست دهه 1970 اندیشه موهوم تشکیل دولت بزرگ صحرا وی متشکل از کشورهای لیبی، نیجر، مالی و چاد را در سر میپروراند پس از آن که با مخالفت سران این کشورها در شکل بخشیدن به این نظریه خیالی مواجه گشت به اقداماتی ایذائی علیه این کشورها مبادرت ورزید که به مدت چند دهه امنیت این منطقه را دستخوش مخاطراتی جدی ساخت به طوری که اثرات تخریبی آن هنوز در این کشورها بر جای مانده است.
قذافی در سال 1973 و با هدف اجرایی کردن طرح تأسیس دولت بزرگ صحرایی و مجبور کردن دولت چاد به پذیرش این طرح ، به بهانه تعلق باریکه موسوم به «اوزو» به کشور لیبی، با یک واحد بزرگ از ارتش لژیون اسلامی به کشور چاد حمله کرد و منطقه وسیعی از این کشور را به اشغال خود درآورد.
حاکم لیبی پس از آن با تجهیز و حمایت از شورشیان ضد دولتی به رهبری گوکونی وویه علیه دولت قانونی حسن هابره و استقرار نزدیک به 6 هزار سرباز لیبیایی در این کشور تا سال 1994، عامل اصلی آغاز و ادامه جنگ داخل خونینی در این کشور شد که تا سال 1987 بیوقفه ادامه یافت و علاوه بر تخریب زیربنای اقتصادی کشور بسیار فقیر چاد موجب کشته وزخمی شدن صدها هزار نفر از مردم فقیر مناطق شهری و روستایی آن شد. خروج نیروهای لیبیایی ازچاد نیز در سال 1994 و پس از بیانیه دادگاه بینالمللی مبنی بر محکوم کردن دخالتهای لیبی در امور داخلی چاد و انعکاس وسیع این موضوع در محافل و مجامع بینالمللی و منطقهای صورت گرفت. چاد در اثر جنگهای داخلی 15 ساله دهه های 1970 و 1980 همچنان یکی از فقیرترین کشورهای جهان محسوب میشود و مردم دولت این کشور قذافی را عامل اصلی محرومیت و بدبختی خود میدانند.
کشور مالی از دیگر کشورهایی است که طی چند دهه گذشته آماج مداخلات قذافی قرار گرفته است. روابط دو کشور که از زمان استقلال مالی در اوایل دهه 1960 وضعیتی مسالمت جویانه و بر پایه احترام متقابل بود از زمان روی کار آمدن قذافی با پیچیدگی های خاصی همراه بوده است . فراز و نشیب روابط دو کشور طی چند دهه اخیر عمدتا ناشی از دخالت های آشکار لیبی در امور داخلی کشور مالی و حمایت گسترده شخص قذافی از قبایل طوارق شمال شرق این کشور بوده است که شورش های آنها را در مالی و نیجر بدنبال داشته است. دولت لیبی در سال 1980 طی امضاء یک موافقت نامه فرهنگی اقتصادی ساخت و تجهیز مرکز رادیو تلویزیون مالی، احداث یک مرکز اسلامی در باماکو و تأسیس یک بانک مختلط لیبیایی - مالیایی را بر عهده گرفت با این حال درسال 1981 بدنبال فعالیت های مشکوک برخی از دیپلمات هایی لیبیایی در مالی و اخراج چند نفر از آنها روابط دو کشور بشدت تیره شد.
دولت لیبی در واکنش به اخراج دیپلمات های مزبور به یکی از مخالفان دولت مالی موسوم به سومبونو که حزب اتحادیه دمکراتیک جمهوری خواه مالی را تأسیس کرده بود پناهندگی داد و یک ایستگاه رادیویی که به زبان تماچک برنامه پخش می کرد و طوارق را به مهاجرت به لیبی تشویق می کرد تأسیس کرد.در اواسط دهه 1980 لیبی برخی از قبایل طوارق مالی و نیجر را به عنوان سرباز در لژیون اسلامی خود به کار گماشت و اقدام به ارسال تجهیزات نظامی به جبهه پولیساریو از طریق صحراهای شمالی مالی نمود. این امر هر چند با اعتراض دولت مالی مواجه شد و رئیس جمهور وقت مالی دولت لیبی را به دخالت در امور داخلی کشورش متهم کرد ولی مقامات لیبیایی به این اعتراضات اهمیتی ندادند.
در اواخر دهه 1980 برخی از طوارق مالیایی که در اردوگاه های نظامی لیبی آموزش دیده بودند پس از خاتمه فعالیت خود در لژیون اسلامی به مالی بازگشتند با این حال بدلیل در اختیار داشتن اسلحه و مهماتی که با خود از لیبی به همراه آورده بودند و عدم وجود شغل مناسب در مناطق بیابانی شمال و شمال شرق مالی و همچنین متهم ساختی دولت مالی به بی توجهی به وضعیت زندگی طوارق سر به شورش برداشتند که این شورش منجر به درگیری شدید نظامی بین دولت و طوارق شد. شورش طوارق که بیش از 5 سال بطول انجامید سبب ویرانی برخی از شهرها و روستاهای مالی از جمله ویران شدن برخی از ساختمان های شهر تاریخی تیمبوکتو و کشته و مجروح شدن هزاران نفر از طوارق و نظامیان مالیایی شد.
دولتمردان مالی بر اساس اسناد و مدارک موجود تاکید دارند فرمانروای لیبی عامل مستقیم تحریک طوارق و جنگ داخلی آنها با دولت بوده و قذافی با وعده هایی پوشالین مبنی بر اینکه در صورت تشکیل دولت صحراوی متشکل از کشورهای لیبی، نیجر و مالی؛ منطقه مالی به طوارق واگذار خواهد شد آنها را به جنگ علیه دولت مرکزی برانگیخته است. قذافی درجنگ داخلی سال های 1990 تا 1995 مالی مستقیماً برای قبایل شورشی طوارق پول و مهمات ارسال می کرد و نیروهای مخفی لیبی طوارق را به ادامه جنگ علیه دولت مرکزی تشویق می کردند.
دولت لیبی پس از خاتمه جنگ داخلی تلویحا قول داد از این پس در امور داخلی مالی دخالت نکند و در اوایل دهه 2000 میلادی نیز بظاهر بر قول خود پابرجای ماند با این حال سفر زمینی سال 2006 قذافی به مالی حواشی زیادی بدنبال داشت و با وجود آن که وی در باماکو رسماً از دولت مالی حمایت کرد و بار دیگر بطور غیر مستقیم تأکید کرد که در امور داخلی این کشور دخالت نخواهد کرد ولی پس از سفر به تیمبوکتو شب هنگام و بدون هماهنگی با دولت، با طوارق این شهر جلسه ای مخفیانه برگزار کرد و آنها را به ادامه مبارزه با دولت مرکزی تا دریافت حقوق حقه خویش دعوت کرد!؟ این در حالی بود که وی در صبح همان روز در جمع مردم و شیوخ تیمبوکتو از وحدت مسلمانان و لزوم اتحاد آنها سخن گفته بود!
کشور نیجر دیگر همسایه لیبی است که بدلیل دخالتهای نهان و آشکار قذافی دورهای از بیثباتی و هرج و مرج را تجربه کرده است. سرهنگ قذافی از نخستین سال های دهه 1970 بر اساس دیدگاه پان آفریکنی افراطی در تشکیل یک اتحادیه نیجری ـ لیبیایی همواره اهمیت خاصی برای کشور نیجر قائل بوده است. از این روی هرچند حاکم لیبی طی چند دهه گذشته و ازاوایل دهه 1970 کمکهای اقتصادی وسیعی را در اختیار این کشور قرار داده است ولی از عوامل اصلی تحریک قبایل طوارق این کشور در شورش علیه دولت مرکزی بوده و از سوی سازمان های امنیتی غرب بارها به دخالت در امور داخلی این کشور و تلاش برای بی ثباتی دولت های وقت نیجر متهم شده است .
کشور سودان، از دیگر همسایگانی است که قذافی همواره توجه خاصی به آن مبذول داشته و روند وقایع داخلی این کشور بزرگ را با دقت دنبال کرده است. حاکم لیبی طی چند دهه گذشته در سخنرانیهای خود با اشاره به روابط دیرینه و تاریخی شمال آفریقا با غرب آفریقا از طریق سودان بزرگ ، این کشور را پلی بین شمال و غرب آفریقا دانسته و خواستار صلح و ثبات در این کشور شده است. با این حال مفهوم ثبات و آرامش در سودان از دیدگاه قذافی همچون دیگر کشورهای این قاره اعطای کمکهای نقدی و خدمات انساندوستانه از یک سوی و تجهیز و تقویت شورشیان ضد دولتی از سوی دیگر بوده است!! روند اقدامات مداخلهجویانه لیبی در سودان از اوایل دهه 1980 آغاز شد و دولت لیبی با مسلح کردن قبایل سودانی ساکن دره نیل شامل قبایل «اولاد البلد»، «زاغاوا» و «بدیات» موجبات بروز جنگ داخلی خونینی را در دارفور فراهم آورد که در سالهای 1985 تا 1988 منجر به مرگ ده هزار نفر از مردم بیگناه سودان و آوارگی و بیخانمانی هزاران نفر از مردم این منطقه شد.
مداخله لیبی در جنگ داخلی این کشور با ورود دیگر کشورها به صحنه جنگ داخلی سودان شدت یافت به طوری که برخی از رهبران لژیون اسلامی لیبی با استقرار در این منطقه و تأسیس گروه موسوم به «جان جاوید» در سال 1988 ، نسل کشی وحشتناکی را دهه 2000 میلادی در دارفور و مناطق اطراف آن براه انداختند که بمدت یک دهه سرتاسر این منطقه را دستخوش ناامنی و بیثباتی کرد و دخالت دیگر کشورها را نیز در جنگ داخلی سودان بوجود آورد.
دخالت لیبی در امور داخلی کشورهای همسایه خود تا اندازه ای بوده است که سازمان کشورهای صحرایی متشکل از کشورهای الجزایر، مالی، چاد و موریتانی طی دو دهه گذشته هیچ گاه با درخواست عضویت لیبی در این سازمان موافقت نکرده اند و با وجود علاقه فراوان حاکم لیبی در پیوستن به این سازمان و ایفای نقش رهبری در آن ، رهبران این کشورها از پذیرش لیبی در این سازمان خودداری نموده اند.
جدای از کشورهای همسایه لیبی که همواره از دخالتهای قذافی در امور داخلی خود رنج بردهاند دیگر کشورهای قاره آفریقا نیز صحنه رویارویی شورشیان وابسته به قذافی با دولتهای مرکزی خود بودهاند. قذافی پس از روی کار آمدن عیدی امین دیکتاتور اوگاندا نیز بسرعت روابط صمیمانه ای با وی برقرار کرد و از طریق عیدی امین درصدد دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه شرق آفریقا از جمله کنیا، و تانزانیا، برآمد.
حاکم لیبی در دوران حکومت دیکتاتور اوگاندا، کمکهای مالی و تسلیحاتی فراوانی در اختیار او قرار داد و از محرکان عیدی امین در حمله به تانزانیا در سال 1979 بود. شدت تنفر قذافی از جولیوس نایرره رئیس جمهور تانزانیا و علاقه به ایجاد بیثباتی در این منطقه به اندازهای بود که وی چند گردان از لشکر لژیون اسلامی خود را به اوگاندا گسیل داشت و آنها سربازان اوگاندایی را در بدو حمله به خاک تانزانیا همراهی کردند و 600 نفر از اعضاء لژیون اسلامی لیبی در جریان جنگ و پس از ضد حمله ارتش تانزانیا و ورود به اوگاندا(که منجر به سقوط دولت اوگاندا و فرار عیدی امین از اوگاندا شد) به قتل رسیدند. عیدی امین نیز پس از گریختن از اوگاندا ابتدا به لیبی رفت و سپس از کشور عربستان پناهندگی سیاسی گرفت.
قذافی در دهه 1970 از حامیان ژان بدل بوکاسا دیکتاتور آفریقای مرکزی که موجی از رعب و وحشت را در سرکوب و قتل عام مخالفان خود در داخل کشور پدید آورده بود - و مشهور بود جمجمه برخی از مخالفان خود را در یخچالهایی خاص در دربار خویش نگهداری میکند - به شمار میرفت و کمکهای مالی فراوانی را در اختیار این فرمانروای مستبد و خونریز قرار داد. این در حالی بود که اکثر مردم این کشور را مسیحی و پیروان آئینهای بومی تشکیل میدادند و ارائه کمکهای بیدریغ مالی به بوکاسا در حالی که این کشور فاقد هر گونه اقلیت مسلمان بود هیچ توجیهی بدنبال نداشت و صرفاً نمایانگر اهداف جاهطلبانه قذافی در ورود به منطقه مرکزی آفریقا و دخالت در امور داخلی کشورهای این منطقه بود.
شاخ آفریقا از دیگر مناطق قاره آفریقا بشمار می رود که طی چند دهه اخیر مورد توجه ویژه قذافی بوده است. حاکم لیبی در دوران حاکمیت منگیستوهایله ماریام بر اتیوپی که یکی از نسلکشان دهشتناک در طی چند دهه اخیر نام گرفته است روابط بسیار صمیمانهای با او برقرار کرده و قذافی با وجود آن که از سبعیت و درندهخویی هایله ماریام در قتل عام و کشتار مخالفان خود بویژه در دهه 1970 و در مقطع «ترور سرخ» که تنها در طی این مدت هایله ماریام صدها هزار نفر از دانشجویان دانشگاهها، روشنفکران و سیاسیون مخالف خود را به قتل رساند مطلع بود کمکهای سخاوتمندانه میلیونی در اختیار دیکتاتور اتیوپی قرار داد. گفته شده است برخی از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی اتیوپی نیز در این دوره در اردوگاههای ویژه لیبی آموزشهای خاص ضد ترور و سرکوب را فرا گرفتهاند.
منطقه استراتژیک و راهبردی غرب آفریقا از دیگر مناطقی است که قذافی همواره در صدد اعمال نفوذ جدی در کشورهای این بخش از قاره آفریقا بوده است. سیاستهای حاکم لیبی در قبال کشورهای غرب آفریقا همواره متغیر و مبتنی بر ایجاد بیثباتی و هرج و مرج در این کشورها بوده است. خشنترین و بیرحمانهترین دخالتهای قذافی در این منطقه در کشور سیرالئون و در حمایت از از جنبش جبهه متحد انقلابی برهبری فودای سانکوه بود که بمدت چند سال فرماندهی نیروهای شورشی را در جنگ با دولت بر عهده داشت. قذافی در حالی که خود را دوست و برادر این کشور کوچک مسلمان نشین میدانست با تجهیز و کمک مالی به شورشیان مستقر در مناطق اطراف ایالت الماس خیز کونو جنگ داخلی وحشتناکی را در این کشور شعله ور ساخت که از نظر سبعیت و وحشیگری در طول تاریخ قاره آفریقا کم سابقه بوده است.
جنگ داخلی ده ساله سیرالئون تاثیرات مخربی بر اقتصاد و زیربنای کشور سیرالئون وارد آورد بطوری که ترمیم ویرانیهای حاصل از آن به دهها سال وقت نیاز دارد و این در حالی است که کشور سیرالئون حتی پیش ازآغاز جنگ داخلی نیز در زمره عقب ماندهترین کشورهای جهان به شمار میرفت.
جنگ داخلی سیرالئون جدای از خسارات بیشمار بر بخشهای مختلف کشور از جمله مراکز اقتصادی، کارخانجات، دانشگاهها و مرکز آموزشی، جادهها، پلها، و... نتایج وخیمی را نیز بر پیکره جامعه اسلامی سیرالئون وارد آورد و در واقع میتوان گفت حملات شورشیان به شهرها و روستاهای کشور که در راستای تضعیف دولت مرکزی و ادارات وابسته به وزارتخانههای مختلف صورت میگرفت در بسیاری از مواقع مستقیماً متوجه مسلمانان میشد. این امر از آنجا هر چه بیشتر شدت یافت که بسیاری از مسلمانان ساکن در مناطق شرقی و مناطق همجوار کونو که کانون اصلی درگیری ها بود بیرحمانه آماج حملات شورشیان قرار گرفتند. شورشیان جبهه متحد انقلابی در حملات خود بسیاری از روستاهای مسلماننشین را تخریب کرده و مزارع کشاورزی کوچک مسلمانان این روستاها را به آتش می کشیدند. در جریان این حملات بسیاری از مدارس قرآنی کوچک موسوم به ماکارانتا و مساجد نیز به شدت آسیب دیده یا کاملاً ویران شدند. بسیاری از روستاییان مسلمان نیز در طی یورشهای وحشیانه شورشیان به قتل رسیده و یا دست و پایشان توسط سربازان شورشی قطع می گردید. در بسیاری از موارد نیز زنان و دختران مسلمان روستایی در مقابل چشمان شوهر و پدران خود مورد تجاوز شورشیان قرار می گرفتند. این در حالی بود که جدای از آن که بسیاری از شورشیان جبهه متحد انقلابی مسلمان بودند فودای سانکو رهبر شورشیان که از دست نشاندگان سرهنگ قذافی بود نیز به ظاهر در زمره پیروان دین اسلام به شمار میرفت.
فودای سانکو رهبر جبهه متحد انقلابی در شهر مابورکا که تقریباً تمام ساکنان آن مسلمانند و در خانوادهای مسلمان به دنیا آمد. به احتمال زیاد نیز نام او فؤاد بوده است که معمولاً در زبان کریول فودای گفته میشود. فودای در جوانی به ارتش پیوست و تا درجه سرگردی نیز ارتقاء یافت ولی در زمان ریاست جمهوری سیاکا استیونس به اتهام شرکت در کودتایی ناموفق علیه وی دستگیر و چند سال زندانی شد. وی پس از سپری نمودن دوره محکومیت خود از ارتش اخراج شد و چندین سال در ایالات مختلف سیرالئون زندگی کرد بدون این که شغل خاصی داشته باشد و تنها از طریق عکاسی امرار معاش مینمود. گفته شده است که وی در این دوره به دولت لیبی معرفی شد و از سوی مقامات لیبیایی به عنوان مهرهای برای آغاز جنگ داخلی و به یغما بردن ثروتهای طبیعی این کشور به ویژه ا لماس واجد شرایط شناخته شد. فودای سانکو از سال 1991 با حمایت ظاهری چارلز تیلور رئیس جمهور وقت لیبریا و پشتیبانی دولتهای غربی و لیبی جنگ داخلی سنگینی را از منطقه الماسخیز کونو علیه دولت سیرالئون آغاز کرد که در طی آن دهها هزار نفر از مسلمانان کشور به قتل رسیده و یا دست و پای خود را از دست دادند. بسیاری از مسلمانان نیز در جریان جنگ داخلی وبه دلیل شکنجههای شورشیانی که معمولاً به دلیل مصرف بیرویه ماری جوانا و کوکائین هیچ تعادلی بر اعمال خود نداشتند صدمات روحی و روانی سختی را متحمل گشتند. داستانهای زیادی از جنایات این سربازان که شمار قابل توجهی از آنان کودک سربازانی ده تا 15 سال بودند علیه مسلمانان مناطق روستایی گزارش شده است. این کودک سربازان که تحت تأثیر مواد مخدری نظیر ماری جوانا و کوکائین به اوج درنده خویی میرسیدند در بدو ورودبه روستاها مردان را به قتل رسانده یا به سختی شکنجه میکردند و یا دست و پای آنها را قطع میکردند و به زنان و دختران آنان نیز تجاوز میکردند.
برخی از مسلمانان سوگند یاد میکنند که با چشم خود شاهد شرط بندی این کودک سربازان در مورد تعیین جنسیت جنین زنان حامله بودهاند که در نهایت به دریده شدن شکم این زنان و بیرون آوردن جنین از شکم مادر (برای مشخص شدن نتیجه شرطبندی) منجر میشده است. شورشیان در بسیاری موارد بویژه در روستاهای حوالی معادن الماس کونو بیرحمانه به دختران و زنان تجاوز میکردند در حالی که شوهران و پدرانشان در مقابل آنها به درخت بسته شده بودند.
افراد سانکو پس از اشغال فریتاون که چند ماه به طول انجامید نیز جنایات فراوانی را علیه مسلمانان مرتکب شدندو این در حالی بود که دو تن از فرماندهان ارشد سانکو به نام عیسی و موسکیتو نیز مسلمان بودند. آنان در چند مورد دستور به قتل رساندن مسلمانانی را که فرمان حکومت نظامی را نادیده گرفته و در روز جمعه در مساجد نماز جمعه را بر پای داشته بودند صادر کردند. این در حالی بود که در بین شورشیان چند تن از علمای سنی نیز حضور داشتند و یکی از این شیوخ شیخ ابوبکر صدیق نبی بود که در لیبی درس خوانده بود!؟
البته قذافی بعدها و پس از خاتمه یافتن جنگ داخلی و مرگ مرموز فودای سانکوه هرگونه ارتباط خود را با شورشیان سیرالئون تکذیب کرد ولی شواهد و اسناد موجود حکایت از دخالت مستقیم حاکم لیبی در این جنگ دهشتناک دارد. سرهنگ قذافی در سفر جنجالی 2006 خود به چند کشور غرب آفریقا و از جمله سیرالئون بار دیگر بطور تلویحی دخالت خود را در جنگ داخلی این کشور تکذیب کرد که همین امر نمایانگر اقدامات پشت پرده او در کمک به شورشیان ضد دولتی بشمار می رفت . وی در طی اقامت دو روزه خود در فریتاون سعی کرد از طریق ارائه کمکهای مالی گسترده در زمینه اجرای طرحهای بزرگ عمرانی ، ساخت هتل، افتتاح پروژه های راه سازی، تاسیس مجتمعهای بزرگ کشاورزی، وجهه بسیار تیره خود بویژه نزد مسلمانان آسیب دیده از جنگ داخلی را بهبود سازد ولی این سفر نتیجه مثبتی بدنبال نداشت و بسیاری از سازمان ها و گروه های اسلامی با صدور بیانیه آشکارا تنفر و بیزاری خود را از حاکم لیبی و اقدامات مداخله جویانه او در این کشور فقیر و تیره روز اعلام کردند. مردم سیرالئون اعم از مسلمانان و مسیحیان معتقدند شخص قذافی مستقیماً در تجهیز شورشیان و تشویق فودای سانکوه به ادامه مبارزه با دولت نقش داشته است.
آنان تداوم جنگ داخلی در سیرالئون را که منجر به کشته و زخمی شدن هزاران نفر از مردم و ویرانی شهرها و روستاهای کشور شد را ناشی از دخالتهای مستقیم لیبی میدانند و تأکید دارند بخش عمده هزینههای شورشیان و تسلیحات آنها توسط قذافی تأمین شده است و در مقابل چارلز تایلور رئیس جمهور سابق لیبریا و فودای سانکوه سهم قابل توجهی از ا لماسهای سیرالئون را در اختیار وی قرار میدادند. علاوه بر آن بسیاری از رهبران مسلمان سیرالئون معتقدند قذافی در مرگ مشکوک سانکوه نیز دخالت مستقیم داشته و از این طریق تلاش کرده است مانع از افشاگریهای او در زمینه ارتباطاتش با دولت لیبی شود..
قذافی در کشورهای گامبیا، غنا، گینه ، کوناکری، گینه،بیسائو،توگو و بنین و نیز بدفعات به اعمال نفوذ پرداخته و از طریق سازمان خدمات جهانی اسلامی، سفارتخانهها و مراکز فرهنگی خود بارها در امور داخلی این کشورها دخالت کرده است. حاکم لیبی هر چند به بهانه حضور گسترده مسلمانان در برخی از کشورهای این منطقه کمکهای مالی قابل توجهی در اختیار دولتمردان این کشورها قرار داده است با این حال با حمایت از برخی گروههای اسلامی تندرو موجبات حساسیت و بدبینی رهبران کشورهای مزبور در قبال مسلمانان خود را فراهم آورده است. به عنوان مثال اقدامات مداخلهجویانه لیبی در امور داخلی مسلمانان در کشور غنا در دهههای 1990 و 2000 تا اندازهای افزایش یافت که مقامات دانشگاه لگون غنا با پیشنهاد قذافی در خصوص ساخت مسجدی در این دانشگاه در سال 2006 مخالفت کردند و رئیس جمهور این کشور رسماً قذافی را از ورود به امور داخل غنا برحذر داشت. رئیس جمهور سابق گینه آقای لانسانا کنته هم در سال 2006 نخست وزیر خود را بدلیل ارتباط مشکوک با دولت لیبی و اخذ رشوه های هنگفت از قذافی از مقام خود برکنار کرد.
دولتهای سنگال و نیجریه نیز همواره لیبی را به دخالت در امور داخلی خود به بهانه حمایت از مسلمانان متهم ساختهاند و در طی دهههای گذشته روابط این کشور ها با لیبی با افت و خیزهایی همراه بوده است که به قطع روابط سیاسی این کشورها با حکومت قذافی در مقاطعی خاص منجر شده است. دیگر کشورهای این منطقه نیز بدفعات دیپلماتهای لیبایی را در دهههای 1980، 1990 و 2000 میلادی به سبب دخالتهای گسترده در امور داخلی و تماسهای پنهانی مشکوک با مخالفان دولت از خاک خود اخراج کردهاند.
منطقه جنوب آفریقا از سایر مناطق قاره آفریقا است که با وجود آن که به نوعی حیاط خلوت مسیحیت و محل تمرکز میسیونرها و هیئتهای میسیونری بشمار میرود ولی از دیرباز مورد توجه قذافی بوده و حاکم لیبی با هدف توسعه قلمرو نفوذ خود ، از کشورهای این منطقه نیز غافل نمانده است. دخالتهای لیبی در این منطقه دربرگیرنده توسعه ارتباطات سیاسی با کشورهایی که دارای اهداف سوسیالیستی بودهاند از یک سوی و ایجاد تفرقه و دو دستگی در بین سازمانهای اسلامی متعلق به اقلیتهای مسلمان ساکن در این کشورها بوده است. مالاوی، زامبیا، موزامبیک، آنگولا و زیمبابوه از جمله کشورهای منطقه جنوب آفریقا هستند که چندی جولانگاه اهداف توسعهطلبانه فرمانروای لیبی بودهاند و قذافی در هر یک از این کشورها با بررسی شرایط حاکم بر دولت و کشور تلاش کرده است خود را به عنوان رهبری آزادیخواه و مخالف سرسخت امپریالیسم غربی بویژه آمریکا معرفی کند. قذافی در اوج چالشهای سیاسی رابرت موگابه رئیس جمهور سالخورده کشور زیمبابوه در اوایل دهه 2000 میلادی و پس از مصادره اراضی کشاورزی سفیدپوستان توسط دولت و تحریم موگابه توسط غربیها ، به حمایت از موگابه پرداخت. حاکم لیبی در سالهای 2002 و 2003 که کشور زیمبابوه از نظر تأمین بنزین و گازوئیل مصرفی خود بشدت در تنگنا قرار داشت اقدام به فروش سوخت به دولت موگابه نمود و به وی اطمینان داد از نظر پرداخت محمولههای بنزین و گاز دریافتی هیچ مشکلی بوجود نخواهد آمد. با این حال قذافی پس از چند ماه و بدنبال مشخص شدن این که ذخائر ارزی این کشور کاملاً تهی است و قادر به پرداخت هزینه سوخت وارداتی در آینده نزدیک نخواهد بود با سیاستی مزورانه و در حالی که خود را دوست صمیمی شخص رابرت موگابه نشان میداد از رئیس جمهور زیمبابوه درخواست کرد در قبال محمولههای وارداتی سوخت قطعاتی زمین را در حراره به دولت لیبی بفروشد و از این طریق و در شرایطی بسیار فرصتطلبانه و با سوء استفاده آشکار از وضعیت شدیداً بحرانی دولت زیمبابوه موفق به تملک قطعاتی بزرگ از زمین در بخشهای تجاری و صنعتی حراره و دیگر شهرهای این کشور شد.
فرمانروای لیبی چند ماه بعد در حالی که به هدف خود در تصرف زمینهایی وسیع در این کشور راهبردی در جنوب آفریقا نائل آمده بود از شعارهای انقلابی خود مبنی بر حمایت از موگابه در مقابل ایالات متحده و انگلستان دست کشید و از فروش بنزین و گازوئیل به دولت زیمبابوه خودداری کرد که این امر در کوتاهمدت مشکلات بسیار عظیمی را برای مردم این کشور و حتی سفارتخانههای خارجی فراهم آورد و کشور زیمبابوه را تا مرحله فلج شدن پیش برد. این در حالی بود که فرمان قطع یکباره سوخت به زیمبابوه بدستور شخص قذافی صادر شده بود و حتی سفیر لیبی در حراره نیز از این اقدام حاکم خود شدیداً ناخرسند بود!
قذافی با سوء استفاده از ثروت عظیم حاصل از فروش نفت خود مکرراً به اعمال نفوذ در سازمان پیشین وحدت آفریقا و اتحادیه آفریقای کنونی نیز پرداخته و با تطمیع رهبران کشورهای فقیر این قاره از طریق اهداء بستههای نقدی بارها نظرات خود را به این سازمان های بزرگ منطقهای تحمیل کرده است. اقدامات تفرقه افکنانه وی خصوصاً در بدنه سازمان وحدت آفریقا بارها موجب اختلاف نظر بین اعضاء این سازمان و ایجاد دو دستگی در صدور قطعنامه در قبال مشکلات و بحرانهای درونی این قاره همچون کودتا، جنگهای داخلی و درگیریهای قومی شده است.این در حالی است که قذافی همواره اندیشه موهوم و خیالی ایالات متحده آفریقا را در ذهن خود پرورانده و معتقد است کلیه مرزهای این قاره باید از بین رفته و یک حاکم و فرمانروا در رأس آن قرار گیرد و طبیعتاً با توجه به هزینههای گزافی که در راستای تحقق اهداف خود در قاره پهناور آفریقا انجام داده است خود را حاکم لایق ایالات متحده آفریقا قلمداد میکند!!؟
همانگونه که اشاره شد دخالتهای ناروا و غیرقانونی حاکم لیبی در امور داخلی کشورهای آفریقای سیاه عمدتاً از چند طریق انجام میشود. یکی به شیوه نرم و از طریق اهداء مبالغ نقدی هنگفت به رهبران کشورهای مختلف با هدف اطاعت و فرمانبرداری آنان از دیدگاههای عجیب و غریب قذافی در عرصههای منطقهای و بینالمللی و دیگری تجهیز و تقویت رهبران شورشی در راستای بیثبات ساختن امور داخلی کشورهایی که چندان اعتنایی به نظریات متناقض و متزلزل فرمانروای لیبی نداشته و در عین حال از ذخائر و منابع زیرزمینی ارزشمندی نیز برخوردارند.
علاوه بر آن قذافی طی دهههای اخیر از دو ابزار دیگر نیز در جهت تحقق اهداف جاهطلبانه و خیالی خود استفاده کرده است.ارتش لژیون اسلامی بازوی اصلی اجرائی فرمانروای لیبی است که از طریق آن بارها به دخالت نظامی در کشورهای همسایه مبادرت ورزیده است. این ارتش در سال 1972 و با هدف عربی ساختن منطقه شمال آفریقا تأسیس شد ولی بعدها و با چرخش قذافی به سمت آفریقای سیاه بیشتر متوجه کشورهای منطقه زیرصحرای بزرگ شد. لژیون اسلامی در ابتدا فعالیت خود را با به کارگیری تعدادی از مهاجران کشورهای فقیری همچون چاد، مالی و نیجر آغاز کرد و با اختصاص یافتن بودجهای قابل توجه به آن در اواسط دهه 1970 مهاجرانی از دیگر کشورهای جهان همچون پاکستان، مصر، تونس، مراکش، موریتانی، مالی، نیجریه، غنا و... نیز به آن پیوستند. بسیاری از خارجیهایی که در دهههای 1970 و 1980 به استخدام لژیون اسلامی درآمدند مزدور نبودند و در واقع مهاجرانی فقیر بشمار میرفتند که با اوج گرفتن صادرات نفتی کشور لیبی و با هدف کسب درآمدی مناسب به لیبی مهاجرت کرده و با تطمیع دولت لیبی جذب لژیون اسلامی شدند و پس از سپری نمودن دوره های ویژه نظامی به عنوان نظامیانی کارآزموده در خدمت اهداف این سازمان نظامی قرار گرفتند. بخشی از فرماندهان لژیون اسلامی لیبی را نیز پاکستانیهایی تشکیل میدهند که در سال 1981 به لیبی مهاجرت کرده و بدلیل مزایای عالی جذب ارتش لژیون اسلامی شدند.
لژیون اسلامی طی چند دهه گذشته چند عملیات نظامی در کشورهای سودان، اوگاندا، مالی و چاد انجام داده است که تمامی این عملیات مداخله جویانه با کشته و زخمی شدن غیرنظامیان و بیثباتی این کشورها همراه بوده است. تعداد پرسنل ارتش لژیون اسلامی کاملاً مشخص نیست و در حدود 30 تا 50 هزار نفر قلمداد میشود که بیشتر سربازان آن را مزدورانی از کشورهای پاکستان، مالی، نیجر، نیجریه، سنگال، گینه، موریتانی، غنا، تونس، مصر، الجزایر و مراکش تشکیل میدهند. فرماندهان لژیون اسلامی نیز عمدتاً لیبایی میباشند. حقوق پرداختی به فرماندهان و سربازان لژیون اسلامی در مقایسه با دیگر ارتشیان لیبی بسیار بالاست و آنها برای حضور در مناطق پرخطر و بسیار بد آب و هوا کاملاً آموزش دیده و حرفهای به شمار میروند. لژیون اسلامی دارای چند اردوگاه نظامی ویژه در شهرهای تریپولی، مصراته و بنغازی است که بجز اردوگاههای نظامی "الجدیم" و "مأسر رأس " در تریپولی سایر پادگانهای آن توسط انقلابیون مخالف قذافی تصرف شده است. در پادگان و اردوگاههای نظامی لژیون اسلامی علاوه بر آموزش مزدوران و سربازان وابسته به این ارتش، شورشیان و چریکهای ضد دولتی که برخی از آنان در زمره تروریستهای بینالمللی بشمار میروند نیز آموزشهایی خاص را فرا گرفته و با دریافت هدایایی نقدی از سوی حاکم لیبی به کشورهای خود بازمیگردند.
'اعضاء لژیون اسلامی معمولاً سربازانی بسیار خشن و بیرحم میباشند که برای کشتار و قتل عام آموزش دیدهاند و از تجهیزات نظامی بسیار خوبی از جمله تانکها و نفربرهای سبک صحرائی، توپها و مسلسلهای جدید خودکار و انواع اسلحههای تمام اتوماتیک برخوردارند. این ارتش که امروزه با تمام قوا و با استخدام مزدوران جدیدی از کشورهای غنا، گینه، نیجریه، مالی و چاد با تمام قدرت در حال کشتار مردم غیرنظامی و انقلابیون مخالف قذافی میباشند ستون فقرات اصلی مأموریتهای نظامی خارج از مرزهای لیبی را تشکیل میدهند.
سازمان خدمات جهانی اسلامی ابزار دیگر سرهنگ قذافی در نیل به اهداف جاهطلبانه خود در کشورهای مختلف قاره آفریقا و بویژه در بین مسلمانان این سرزمین پهناور است. حاکم لیبی طی چند دهه گذشته با استفاده از این سازمان تلاش وسیعی را برای استفاده ابزاری از دین مبین اسلام در تحقق اهداف جاهطلبانه خود صورت داده است. فعالیت این سازمان بظاهر اقدامات و خدمات اسلامی و انساندوستانه نظیر احداث مساجد و مدارس اسلامی، حفر چاههای آب آشامیدنی، پرداخت وامهای قرضالحسنه یه کشاورزان مسلمان، تأسیس کیلنیکهای کوچک درمانی در مناطق روستایی، برگزاری مراسم و مناسبتهای اسلامی، توزیع کمکهای جنسی و نقدی بین مسلمانان مستمند شهری و روستایی، پرداخت مقرری ثابت به شیوخ سرشناس مسلمان کشورهای مختلف آفریقایی، اعطای سهمیه سالیانه حج به علماء برجسته مسلمان و واگذاری بورسیه تحصیلی دانشگاههای لیبی به دانشآموزان مسلمان این کشورهاست.
در کنار آن یکی از مهمترین وظایف سازمان خدمات جهانی اسلامی احداث مساجدی بسیار بزرگ در پایتخت برخی کشورهای آفریقایی و نامگذاری این مساجد به اسم معمر قذافی است و آنچه که در این مساجد بسیار کاملاً مشخص است تلاش سازندگان مساجد مزبور در بزرگنمایی جایگاه فرمانروایی لیبی و نصب عکسها و پوسترهای بزرگ از وی در داخل این مساجد است. نمونه این مساجد امروزه در کشورهایی همچون اوگاندا، نیجر، مالی، گینه، نیجریه و.. به چشم میخورند. در کنار اقدامات گسترده سازمان خدمات جهانی اسلامی، مراکز فرهنگی لیبی نیز از اوایل دهه 1980 در بسیاری از کشورهای قاره آفریقا (بویژه کشورهایی که دارای جمعیت قابل ملاحظهای از مسلمانان میباشند) تأسیس و به طرح دیدگاههای خاص قذافی در ارتباط با اتحاد جهان اسلام و وحدت مسلمانان آفریقا اشتغال دارند.
مراکز فرهنگی لیبی که به موازات سازمان خدمات جهانی اسلامی گام برمیدارند به طور مداوم کتب، مجلات و نشریات اسلامی چاپ لیبی بویژه کتاب سبز حاکم لیبی را بین سازمانها و گروههای اسلامی توزیع میکنند و علاوه بر آن ضمن برگزاری دورههای آموزش فنی و حرفهای، عربی و کامپیوتر و اعزام علماء مسلمان به کشور لیبی سعی دارند هرچه بیشتر در بین مسلمانان کشورهای آفریقایی نفوذ کنند و از این طریق نام فرمانروای لیبی را پرآوازه سازند. با این حال و با وجود اقدامات بظاهر اسلامی سازمان خدمات جهانی اسلامی طی یک دهه گذشته این نکته امروزه برای اکثر مسلمانان آفریقا مسلم و محرز شده است که مسئولان سازمان خدمات جهانی اسلامی و مراکز فرهنگی لیبی صرفاً درصدد ایجاد تفرقه و چنددستگی بین سازمانها و گروههای اسلامی و استفاده ابزاری از دین اسلام بوده و برخلاف شعارهای خویش هیچ علاقهای برای تحکیم وحدت اسلامی در مناطق مختلف آفریقا ندارند. در واقع هدف اصلی سازمان خدمات جهانی اسلامی ، بزرگ جلوه دادن نام فرمانروای لیبی و زمینهسازی برای معرفی وی به عنوان خلیفه و رهبر مطلق و بلامنازع جهان اسلام است و در این راه سالیانه میلیونها دلار از بودجه عمومی کشور لیبی هزینه میگردد.
علاوه بر آن اقدامات سازمان خدمات جهانی اسلامی و مراکز فرهنگی این کشور در حمایت از برخی علماء مسلمان و پرداخت مقرری ماهیانه به آنان در کنار سایر مزایا طی چند دهه گذشته اختلافات موجود بین سازمانها و گروههای اسلامی را تشدید کرده و موجی از سوء ظن و بدبینی را در بین شیوخ مسلمان کشورهای شرق و غرب آفریقا بوجود آورده است. در کنار آن قذافی بشدت درصدد ایجاد طبقهای از علماء مسلمان سرسپرده و وابسته به خود در کشورهای مختلف آفریقایی است و دراین راستا هر سال تعدادی از دانشآموزان مسلمان با دریافت بورسیههای تحصیلی از نمایندگیهای سازمان خدمات جهانی اسلامی در کشورهای آفریقایی، به دانشگاههای طرابلس و بنغازی اعزام میشوند. این افراد پس از دانشآموختگی با حمایت مستقیم مراکز فرهنگی لیبی به عنوان ائمه مساجد و معلمان مدارس اسلامی در کشورهای خود استخدام شده و از سازمان خدمات جهانی اسلامی حقوق دریافت میکنند و در قبال آن موظفند در سخنرانیها و کلاسهای درس خود از قذافی به عنوان رهبر بزرگ جهان اسلام یاد کنند! این در حالی است که اقدامات شیوخ وابسته به حاکم لیبی و تعریف و تمجید از قذافی با مخالفت علماء و شیوخ تحصیلکرده و روشنفکر این کشورها مواجه شده و آنان بارها علماء وابسته به لیبی را (که خود نیز قلباً به حاکم لیبی اعتقادی نداشته و تنها بدلیل دریافت حقوق ماهیانه مجبورند از او تعریف و تمجید بعمل آورند !!!) مورد ملامت و انتقاد قرار داده و شخص قذافی را عامل تفرقه بین مسلمانان و بروز بسیاری از مشکلات در کشورهای مختلف قاره آفریقا دانستهاند.
مسئولان سازمان خدمات جهانی اسلامی از بلیطهای رایگان حج نیز به عنوان حربهای برای جذب علماء مسلمان و ایجاد اختلاف بین رهبران مسلمان کشورهای آفریقایی سوء استفاده میکنند و در هر سال با نزدیک شدن موسم حج تمتع موجی از رقابتهای خصمانه را در بین رهبران مسلمان و رؤسای سازمانها و گروههای اسلامی در دستیابی به این بستههای بیتالله الحرام به راه میاندازند و همچون حاکم خود از تلاش علماء مسلمان برای بدست آوردن بلیطهای رایگان حج که گاه منجر به اختلافات شدیدی بین آنها میشود لذت میبرند.
به هر صورت آنچه که مسلم است با اوج گرفتن قیام مردم لیبی علیه فرمانروی پیر و مستبد لیبی و ادامه حملات هوایی نه چندان مستمر نیروهای غربی در این کشور، طومار حاکمیت اختناقآمیز 42 ساله معمر قذافی بر کشور لیبی درهم پیچیده شده است و اوجگیری حملات وحشیانه مزدوران قذافی به شهرهای تحت تسلط دولت انتقالی صرفا آخرین تلاش های فرمانروای خونریز لیبی برای بقا ی خود درنظر گرفته می شود. با این حال و تنها پس از سرنگونی حاکم پیر لیبی ابعاد واقعی جنایات قذافی علیه مردم کشورهای آفریقایی اعم از مسلمانان و مسیحیان و به هدر دادن میلیاردها دلار از بودجه عمومی این کشور در مسیری بیهوده - که میتوانست در راه توسعه و پیشرفت این کشور و بهبود وضعیت معیشتی مردم فقیر لیبی هزینه گردد- فاش و برملا خواهد شد.
* عضو هیئت علمی دانشگاه تهران