نقطه آغاز این تحولات روشن است اما ادامه و پایان آن هنوز برای کسی روشن نیست و گمانهزنیها و اظهارنظرهای گستردهای را بهدنبال داشتهاست. تأثیر این تحولات در داخل کشورها، درون منطقه و جهان هم هنوز نامشخص است. پیشبینی اینکه چگونه دولتهایی بعد از این تغییرات در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه شکل خواهد گرفت، کار دشواری است اما نظرات تحلیلگران میتواند نمایی از خاورمیانه بعد از این تغییرات را پیشرویمان قرار دهد. در این باره با دکتر عباس ملکی، استاد سیاستگذاری انرژی در دانشگاه صنعتی شریف و از کارشناسان سیاست خارجی کشورمان گفتوگو کردهایم.
- ماهیت تحولات سیاسی در کشورهای عربی چیست؟ در برخی متون غربی، از آن بهعنوان «بهار عربی»، «دمکراسی غربی» و غیره یاد میشود. چه اتفاقی در این کشورها در حال وقوع است؟
بهنظر من، این یک مطالبه عمومی در سطح جهانی برای داشتن آزادی بیشتر و مشارکت در حکومت است که در همه جای دنیا وجود دارد و از دیرباز در کشورهای عربی هم وجود داشته است. مثلاً از 200 سال پیش و رفتن سید جمالالدین اسدآبادی به مصر، این تحرکات تاکنون وجود داشته است. این تحرکات در مواردی موفق بوده و در مواردی نیز سرکوب شده است.
در سالهای اخیر، دیکتاتوری آشکار حسنی مبارک و بنعلی و دیگر زمامداران کشورهای منطقه، اصلاحات آرام و تدریجی را مشکل کرده بود و مثل همه جای دنیا تحرک جدی نیاز به جرقه داشت. این جرقه بهصورت خودسوزی یک جوان در تونس و در کشورهای دیگر به بهانهای متفاوت بروز کرد. بنابراین، به اعتقاد من این چیزی نیست که تازگی داشته باشد، بلکه سابقه دیرینه دارد و طبیعی بود که به این نقطه برسد.
- شما به عزیمت سیدجمالالدین اسدآبادی به مصر بهعنوان یکی از رویدادهایی اشاره کردید که باعث آگاهی و خیزش شد اما بهنظر میرسد خیزشهای جدید در این کشورها فاقد رهبری مشخص است. از این جهت این جنبشها چه ویژگیای دارند؟
به باور من، این جنبشها در همه کشورها رهبری دارد اما آن رهبرانی که ما در چارچوب سیاست بینالملل میشناسیم، مثل آقای البرادعی یا عمرموسی نیستند. به هر حال در این امر هیچ تردیدی نیست که مردم هدایت میشوند. فکر میکنم نقش اخوانالمسلمین در مصر غیرقابل انکار است.
- یعنی به اعتقاد شما، اخوانالمسلمین در آینده سیاسی کشورهایی همچون مصر، تونس و یمن نقش جدی ایفا خواهد کرد؟
فکر میکنم نقش روشنفکران اسلامی یعنی آن دسته از اندیشمندان که با علوم جدید آشنا هستند و در عین حال به ارزشهای اسلامی و سنتهای کشورها پایبند هستند، افزایش خواهد یافت و در آینده جایگاه بهتری خواهند داشت.
- شما به اهمیت یک جرقه که همان خودسوزی جوان تونسی بود، اشاره کردید. برخی نیز میگویند افشاگری اسناد ویکیلیکس درباره فساد در خانوادههای حاکم در تونس و دیگر کشورها نیز بیتأثیر نبوده است. نظر شما در این باره چیست؟
به اعتقاد من، فناوریهای ارتباطاتی نقش تسهیلکننده دارد؛ یعنی عامل موجده نیست، اما میتواند روند انتقال اخبار را تسهیل و تسریع کند. اگر شما در مصر یا تونس بودید، پیش از آنکه اسناد ویکیلیکس نشان دهد که خانواده زمامداران این دو کشور و اطرافیان آنان از رانت استفاده میکنند، مردم این امر را دهها سال قبل دیده و احساس کرده بودند. این فساد برای آنان تازگی نداشت. به هر حال در انتقال اطلاعات، فناوریهای جدید و افشاگریهای ویکیلیکس نقش داشته است. اما بهنظر من، افشاگریهای ویکیلیکس بیشتر بر روند دیپلماتیک جهان تأثیر گذاشته است تا بر موضوع خیزشهای اجتماعی در کشورها. فکر میکنم هر کس که بخواهد با کسی صحبت کند، همیشه این امر را در ذهن خود خواهد داشت که به احتمال زیاد این مذاکرات ولو به ظاهر محرمانه در آینده در جایی درز خواهد کرد. شاید بشود گفت که ویکیلیکس بیشتر خودسانسوری را در عرصه دیپلماتیک بالا برد.
- به نقش تسهیلکننده رسانههای ماهوارهای و اینترنتی اشاره کردید. این نقش در مقایسه با گذشته چقدر تازگی دارد؟
هر خیزش اجتماعی، رسانه خاص خود را با آزمون و خطا یا با کوشش رهبران آن پیدا میکند. مثلاً در مورد انقلاب ایران، چیزهای مختلفی آزمایش شد، اما آنچه در سالهای آخر این نقش را ایفا کرد، نوار کاست بود. به باور من، در خیزشهای اجتماعی در کشورهای عربی از چیزهای مختلفی استفاده میشود، اما چون آنچه به ما میرسد، بیشتر از طریق اینترنت و امواج الکترونیک است، تکیه بیشتر بر این نوع ابزار است. وجود این ابزار مانع وجود دیگر ابزار نیست. مثلاً دولت سابق مصر در مقطعی اینترنت را قطع کرد اما اطلاعرسانی همچنان از طریق دهان به دهان و طرق دیگر ادامه یافت. هر کدام از این ابزار و راهها جای خود را دارند. نکته دیگر اینکه بر خلاف کسانی که فکر میکنند ابزارهای جدید کاملا در اختیار کشورهای غربی است، معتقدم اینطور نیست. ابزار الکترونیک برای تخریب یک سیستم کارایی بالایی دارد، اما برای ساختن سیستم جدید و اعتمادسازی ضعیف است.
- شاید بتوانیم سید جمالالدین اسدآبادی را به بیان امــروزی از جملــه نخستین اسلامگرایان تــوصیف کنیــم. در جنبشهای اخیر، نقش اسلام را بهعنوان یک عامل آزادیبخش چگونه ارزیابی میکنید؟
این امر به رفتار دیکتــاتــورها در این کشورها برمیگردد که عموماً در کشورهای عربی با وابستگی به غرب همراه بوده است. چه آنانی که بهصورت عکسالعمل به دیکتاتورها دنبال راهحل هستند و چه کسانی که بهصورت عمیق و فکری به اسلام رسیدهاند، همه در شعارهای اسلامی به اشتراک میرسند؛ یک گروه به این نتیجه رسیدهاند که اسلام راهحل است و دیگری به این علت که طرف مقابل اسلام را رد میکرده است. مثلاً در تونس به خاطر میآورم که حبیب بورقیبه، رئیسجمهوری سابق گفته بود که روزه و رمضان بازده کاری افراد شاغل را پایین میآورد و لازم نیست کسی روزه بگیرد. بنعلی هم در این زمینه افراط میکرد. در نتیجه تونس کشوری شده بود که این اواخر ظاهرش شباهتی به کشوری اسلامی نداشت. از این رو، هر دو گروه یعنی هم گروهی که به اسلام بهعنوان ارزش معتقدند و گروهی که فقط با دیکتاتوری میجنگند، از شعارهای اسلامی استفاده میکنند. جالبتر اینکه در بعضی کشورهای دیکتاتورها هم از شعارهای اسلامی استفاده میکنند؛ مثلاً در لیبی هم مخالفین به هنگام پرتاب موشک و خمپاره شعارالله اکبر سر میدهند و هم نیروهای دولتی. در مصر تقریباً همه مخالفین شعارهای اسلامی میدهند و برگزاری نماز جمعه گویای این امر است.
- بیشتر کشورهای عربی که شاهد خیزش مردمی هستند، به غرب بهخصوص آمریکا وابستگی داشتند. آمریکا چگونه سعی میکند منافع خود را در خاورمیانه حفظ کند؟
ابزارهای الکترونیک که عموماً از آمریکا سرچشمه میگیرد و به باور من آنها در تخریب دوستان و متحدان خود در منطقه موفق عمل کردهاند اما فکر میکنم آمریکاییها برای آینده منطقه با مشکلات زیادی روبهرو هستند. یک مشکل این است که برخلاف طراحیهایی که در واشنگتن انجام میشود، مثلاً مردم مصر به این امر که ارتش کنترل اوضاع را به دست داشته باشد، بسنده نمیکنند و میخواهند به نتایجی برسند، از جمله محاکمه مبارک و بازگشت کشور به روند دمکراسی. مشکل دوم آمریکا فعالیت رقبای آن و بهطور مشخص فرانسه است که در پی آن است که در شهرآشوبی که در شمال آفریقا و خاورمیانه برپا شده است، منافع خود را برجسته کند. به همین علت به فاصله چند ساعت پس از نظر اتحادیه عرب و شورای امنیت، به لیبی حمله میکند، در حالی که انجام چنین حملهای بهمدت زمان بیشتری برای تمهیدات آن نیاز دارد. این مسائل نشان میدهد آینده منطقه بسیار غیرقطعی و با احتمالات و مخاطرات سخت روبهرو است. فکر میکنم هر اتفاقی هم در منطقه بیفتد، در مقایسه با گذشته گامی به جلو محسوب خواهد شد، چون مردم تلاش زیادی کردهاند و نتایج آن را خواهند دید.
- همان طور که میدانید، سیاست آمریکا در خاورمیانه بر دو پایه حمایت بیقید و شرط از رژیم صهیونیستی و حفظ ثبات منطقه بهعنوان شریان نفت جهان استوار است. وقایع اخیر به چه شکل میتواند بر این دو رکن سیاست آمریکا در منطقه تأثیر بگذارد؟
به باور من، این تحولات در کوتاهمدت به رژیم صهیونیستی احساس آرامش میدهد، زیرا به خوبی مشخص است که در لابهلای این تحولات، آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی بهدنبال از بین بردن توان نظامی کشورهای اسلامی هستند. اکنون چه قذافی در لیبی پیروز شود، چه مخالفان وی، دیگر لیبی کشوری مقتدر در جهان اسلام نخواهد بود. عراق هم به سرنوشتی مشابه گرفتار شد. فکر میکنم کشورهای دیگر منطقه نیز جزو برنامه برای تضعیف توان نظامی هستند. میخواهند سیستم مستقل نظامی در جهان جز چیزی که مانند ناتو است یا همکاریهای ناتو با روسیه، وجود نداشته باشد. توان نظامی یوگسلاوی سابق را به همین شکل از بین بردند.
- آیا این تحولات بر بازار نفت تأثیرگذار بوده است؟
بیتردید تأثیرگذار بوده است. الان تولید نفت لیبی که 2/6 میلیون بشکه در روز بود، قطع شده، هر چند که عربستان تولید خود را افزایش داده است. مسائل روانی حاکم بر بازار نفت هم تأثیر دارد. البته به اعتقاد من از ابتدای تابستان بهعلت عرضه ذخایر استراتژیک در کشورهای عضو آژانس بینالمللی انرژی (IEA) بهتدریج قدری از قیمت نفت کاسته خواهد شد اما فکر میکنم از نظر اقتصادی و با توجه به دیگر عوامل و قیمتها در جهان، قیمت نفت دستکم در سطح 100دلار باقی بماند. اگر نرخ رشد اقتصادی جهان را مطابق نظر صندوق بینالمللی پول در نظر بگیریم، قیمت نفت باید در همین سطح باشد، چون قیمت کمتر باعث رکود میشود.